پیشنهادهای سعید زارعین (٢١٣)
به حضور پذیرفتن ملاقات کردن
You little rascal! If you don't come at once, Papa will be cross! بچه شیطون! اگه همین الان نیای، بابا از دستت دلخور می شه / بابا باهات قهر می کنه!
[امتحان می کنیم] یا می گیره یا نمی گیره!
مردن، کشته شدن If someone's snooping, he's had his chips. اگه کسی در حال جاسوسی باشه، دخلش اومده.
مغز آدم سوت می کشد!
Breakdown Gang تعمیرکار
Launching bay محوّطه پرتاب فضایی که برای پرتاب موشک ماهواره بر در نظر گرفته می شود
در زبان عامیانه، به معنای سنده یا فضله است: Horse Apple: عنِ اسب
[اصطلاح عامیانۀ بریتیش] ترجمۀ تحت اللفظی: انگار صد پوند گم کرده ای و ده پنی پیدا کرده ای! ترجمۀ اصطلاحی: انگار بدجوری ضرر کرده ای! انگار کشتیهات غرق ...
to dress like a dog's dinner لباس خیلی رسمی و نامناسب برای جایی پوشیدن ( مانند پوشیدن لباس شب برای شرکت در کلاس ) مثال: You've dressed like a dog's ...
از تو یه گِلِگی دارم. . .
[ضرب المثل] معادل: روزیِ ما افتاده دست قوزی! چاره ای نیست؛ به هر سازشان باید رقصید!
با دقت زیاد، به صورت کاملاً تحلیلی، به گونه ای موشکافانه
to give somebody soft soap مجیزِ کسی را گفتن، هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
[کنایه از اینکه هنوز باید منتظر چیزهایی ماند] معادل: شب آبستن است تا چه زاید سحر!
[اصطلاح] خوب که دیدمت. چه خوب شد که دیدمتون. اتفاقاً می خواستم ببینمتون.
خونِ دل مثال: thirteen weeks of blood toil and sweat سیزده هفته، عرق ریختن و خون دل خوردن
He got a point. پُر بیراه هم نمی گفت.
Have it on me! غذا یا نوشیدنی، مهمون من!
. If I ever see you again, it will be too soon [اصطلاح] دیگر مایل نیستم شما را ببینم.
Feeble Excuses بهانه های واهی
To do with oneself کاری انجام دادن ( مخصوصاً در اوقات فراغت ) مثال: Tell us what you did with yourself, John. بهمون بگو تو چیکارا کردی، جان.
خالی کردن سطل زباله I creamed out your bin. سطل آشغالیتون رو خالی کردم.
ساختاری که به دنبال خشم و عصبانیت بر زبان آورده می شود: حالا که اینجور شد. . . من هم [به تلافی این رفتار] چنین و چنین می کنم. مثال: I have a good ...
I'll sort him out. حسابش رو می رسم.
اردک بمبئی ( نوعی ماهی ) یا بومبیل
پاپَدُم نوعی نان لواش هندی
آها؛ همینو بگو!
مثال: Mr. Brown may put up with your stupid remarks, but I assure you will find me a different kettle of fish. آقای براون شاید با اظهارات احمقانۀ شم ...
He would be along later. دیرتر خواهد رسید.
موقعیت فرضی: بچه ای بغل شماست و یکی از شما می پرسد: What is that baby doing in your arms? ( اون بچه بغلت چیکار می کنه؟ ) و شما پاسخ می دهید: I'll ...
[تعبیری برای نوزادان] طفلکی، طفل معصوم
[خطاب به زنی که احتمال می رود باردار باشد] Expecting? توراهی داری؟
[خطاب معلم به شاگردان کلاس] Places please! لطفاً سر جاهاتون بشینید!
Tickle his tummy, he likes it. شکمش رو غلغلک بده، خوشش میاد. [در مورد کودک!]
As for you, words failed. در مورد شما، حرف زدن بی فایده بوده. / به هیچ تذکری پایبند نبودید. / هر چی تذکر دادیم، باد هوا بوده.
I appreciate your calling, but it's just that I would recover much quicker if I were left alone. ممنونم که بهم سر زدید؛ اما موضوع اینه که اگه تنها ب ...
it's fouled. [مثلاً بعد از خوردن یک داروی بدمزه] زهر ماره! / مزۀ زهرمار می ده!
روشی برای حل مسئله که یا به طور کلی شکست می خورد یا کاملاً موفقیت آمیز خواهد بود. مثال: Having a baby can be kill or cure for a troubled marriage. ...
[معادل تقریبی] بکش تا زنده بمانی! [مترادف تقریبی] Live and let die!
یکی بخر، یک مجانی ببر! [یک شیوۀ هوشمندانۀ فروش برای قالب کردن اجناس بنجل به مشتریان]
They are having a hard time deciding. آنها برای تصمیم گرفتن، با مشکلاتی رو به رو هستند.
[اصطلاح بریتانیایی] شکل این حرفا نیستی!
[اسلنگ بریتانیایی] آب خنک خوردن ( گذراندن دوران محکومیت در زندان )
مجوّز ویژه [انگلیسی بریتانیایی] مجوّزی برای ازدواج بدون رعایت تشریفات معمول
[ضرب المثل] احتیاط شرط عقل است.
وقتی که گوینده می خواهد خودش را به عنوان یک نمونه ی جالب و کم سابقه معرفی کند. �مثلاً خودِ من. . . �
دوستِ یک پسر یا مرد، که جنسیتش مذکر باشد. معادل �دوست پسر� مناسب نیست؛ شاید تعبیر �دوست همجنس� به عنوان کوتاهترین و دقیقترین معادل، مناسب باشد.
I wasn't planning on doing that anyways. من تحت هیچ شرایطی، قصد انجام این کار را نداشتم. / در هر حال، چنین کاری نمی کردم.
�خیلی زود� مثال: You'll get familiar with it all soon enough. خیلی زود با این [پروسه] آشنا خواهی شد.