پیشنهادهای رامین حبیبی (٤٠٧)
مُقرِض: وام دهنده مُقرَض: وام گیرنده
ارث بردنِ دو شخص از یکدیگر را توارث گویند: مانند پدر و فرزند.
تدبیرها و چاره جویی های لطیف. �پادشاه . . . فرزندان مازاد را . . . . به لطایف الحیلی سرشان را زیر آب می کند. �/دموکراسی یا دموقراضه
حرفهای حاشیه ای، رشته کلام اصلی را جِرّ می دهد. / دموکراسی یا دموقراضه
ظرف سفالین یا غیر آن که آب در آن کنند یا غیر آن/ لغتنامۀ دهخدا
تحریفی است از لفظ زیر که صفت صداهای نازک است. /فرهنگ فارسی
دامپزشکی
ماده ای چسبناک که از جوشاندن استخوان و غضروف و پوست بعضی حیوانات از قبیل گاو و ماهی به دست می آید که پس از خشک شدن رنگش زرد یا تیره می شود و در نجاری ...
عمل کندن و دور ریختن گیاههای هرزه ازمیان کشتزار
حلوایی رقیق از آرد برنج و مغز بادام و شکر.
کُرچ؛ حالت مرغی که آمادۀ خوابیدن روی تخم است.
ظرف فلزی برای نفت یا روغن
شلوار چهارخانه ای
معنای دیگر آن، مرغی است سیاهرنگ.
�ریگی در سُم دارد�/ قلعۀ حیوانات شن نرمی که حاصل شده است از تفتت سنگریزه ها
وقتی تشدید داشته باشد به معنای همت و اراده در جهت نیل به مقصود بکار می رود. مثلاً در کتاب قلعۀ حیوانات آمده �بیایید همّ خود را صرف کنیم تا محصول یون ...
قیرمالیده ، آغشته به قیر.
در کتاب قلعۀ حیوانات آمده �حیوانات ناشتائیشان را خوردند و. . . � که میشه خوراکی که بعد از مدتی خورند را گویند. همچون بعد از روزه.
در کتاب قلعۀ حیوانات آمده �به . . . عکس باسمه ای ملکه ویکتوریا . . . خیره شده بودند. � پس همان عکس چاپی بزرگ منقش دیوار است .
تفتیش، بازدید کردن و. . .
توی کتاب مزرعۀ حیوانات آمده �و در هوا شلنگ برداشتن� ، که گویا حالت دویدن با قدمهای بلند و همزمان پریدن سوی هوا از فرط خوشحالی ست.
جایی که در آن اسلحه ( به معنای عام ) نگاه دارند.
اسلحه و ساز و برگ و چاقو و آلات و ادوات جنگ و نبرد و شکار و قصابی و سلاخی.
پارچه ای نخی، که آن را اندازند و پر از اثاث کنند و بر شانه گره زنند و حمل کنند.
آنچه به وقوع پیوست. آنچه واقع شد. آنچه رخ داد. واقعه، رخداد، حادثه.
پیروزمندانه
در قلعه حیوانات آمده : �سکوئیلر . . . صدای ذیلی داشت. �
آوای گاو
همزمان به سود و به زیان کسی رأی دادن.
به گمانم یعنی به محض آنکه در کتاب قلعه حیوانات دیدم �و به مجردی که از حیز انتفاع بیفتیم با بی رحمی تمام قربانی می شویم. �
بخور و نمیر
واقعیت یا رخدادی که موجب آزار فردی شود. بهش بربخورد.
تَکاهُل؛ به سستی و تعلل گویند.
به معنای چیزی غیرواقعی و دور از واقعیت است. مثلاً قواعد حقوق که مربوط به ضروریات زندگی اجتماعی ( واقعیت ) هستند، برای آنها جایگاهی مقدس و آرمانی متص ...
وَجیْهُ المِلَه؛ کسی که مورد توجه و علاقه مردم است.
وجهی که چند موضوع در آن اختلاف دارند. مثلاً رسیدن به رفاه، از طرق مختلف. این طرق مختلف همان وجه تمایز است .
مُصِراً ؛ با اصرار بتاکید : مصرا خواستار شد . .
به معنای چوپانی نیز هست.
وقتی چیزی رو می دونی اما در بحث کردن برای دفاع از مقصود خودت، باید خودت رو به نفهمی بزنی و مطالب استفهامی بکار ببری.
جمع بلیه. به معنای رنج و سختی.
در نهایت. بنابراین.
افروختگی، روشنایی، اشتغال، شعله ور شدن. "افروزشِ نائره انقلاب"
جمع ترجمه.
کولاک ( به روسی: кула́к ) به دهقانان مرفه و ثروتمند روسی گفته می شود. در گذشته کولاک های روسی شبیه سایر سرمایه داران جهان در محدوده ده خود به استثما ...
فرق و نحل؛ به معنای مسلک هایِ دینی یا مذهبی یا فلسفی یا عرفانی و یا ملی ست.
جمع موزع، به معنای دسته یا گروهی از افراد یا سازمان ها که به انتشار و پخش و منتشر کردن چیزی می پردازند.
توزیع کننده، پخش کننده، انتشار دهنده.
به طرفداران انقلاب های ریشه ای یا رادیکال گفته می شود که به گونه ای افراطی عمل می کنند.
[ ب ِ ئَن ْ ع َ ها ] ؛ بنابراین
غَوامِض جمع غامِض؛ به معنای دشواری هایِ در مسیرِ رسیدن به مقصود. تنگنایی ها، دشواری ها، صعب ها.