ماوقع

/mAvaqa~/

مترادف ماوقع: رخداد، حادثه، رویداد، ماجرا

برابر پارسی: رخداده، پیش آمده، رویداده

معنی انگلیسی:
circumstances, incidents, event

لغت نامه دهخدا

ماوقع. [ وَ ق َ ] ( ع اِ مرکب ) اتفاق و حادثه و سانحه. ( ناظم الاطباء ). رویداد. ماجری. گزارش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

آنچه واقع شده، آنچه بوقوع پیوسته
اتفاق و حادثه و سانحه
( جمله فعلی اسم ) آنچه که بوقوع پیوسته ماجری .

فرهنگ معین

(وَ قَ ) [ ع . ] (اِ. ) رویداد، آنچه که واقع شده .

فرهنگ عمید

آنچه واقع شده، آنچه به وقوع پیوسته، واقعه.

پیشنهاد کاربران

" ماوقع "
طول زمان
چهل وچهارسال
انچه نشون دادن نبودند. .
انچه ملت دادبه صلت.
به تصدق پس گرفت. . .
آنچه به وقوع پیوست. آنچه واقع شد. آنچه رخ داد.
واقعه، رخداد، حادثه.

بپرس