تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یکی از معانیش ������ به صدا در آمدن آژیر خطر When the air raid siren went off people ran to their shelters. وقتی آژیر حمله هوایی به صدا در آمد ، مرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

protected ( adj ) = sheltered ( adj ) به معناهای : محافظت شده، امن، ایمن، در امان، در پناه، حفاظت شده، محفوظ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

sheltered ( adj ) = محفاظت شده، امن، ایمن، در پناه/مصون از سختی، سختی نکشیده، بی دغدغه ( در مورد زندگی ) ، معانی دیگر>>>{ سرپوشیده، حفاظت شده ( مکا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

sheltered life = زندگی بی دغدغه، زندگی آرام، زندگی عاری از هر گونه سختی، زندگی بی درد و رنج

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح هست یعنی : زندگی بدون دغدغه داشتن/زندگی مصون از سختی/زندگی آرام داشتن /کسی که در زندگی سختی نکشیده باشه Definition = داشتن زندگی که در آن بیش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

shallowness ( noun ) = کم عمقی، بی مایگی، ضعف، کوته بینی، بریدگی ( در مورد تنفس ) Definition = واقعیت اندازه گیری فقط یک فاصله کوتاه از بالا به پای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

shallowly ( adv ) = به طور سطحی، به طور کم عمق، به صورت کوتاه و بریده بریده ( در مورد تنفس ) معانی دیگر>>>>>>>> {به طور قطعی، به طور قاطع، به صورت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

superficial ( adj ) = shallow ( adj ) به معناهای: سطحی، بی مایه، کم عمق، کم ژرفا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

shallow ( adj ) = سطحی، کم عمق، کم ژرفا/کوته بین، سطحی نگر/از نظر تنفسی یعنی کوتاه و بریده بریده، شکمی / کم، اندک/بی مایه/ Definition = دارای فاصله ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

shallow breathing = تنفس شکمی، تنفس کوتاه و بریده بریده definition = تنفسی که در آن با هر تنفس فقط مقدار کمی هوا وارد ریه های خود می کنید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

scene ( noun ) = صحنه، سکانس/محل، محل وقوع، محل رخداد یا حادثه/وضعیت/منظره، چشم انداز/پرده/عرصه، دنیای/الم شنگه، جار و جنجال، قشقرق Definition = قسم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

scenery ( noun ) = مناظر ، منظره چشم انداز/ دکور، وسایل صحنه آرایی ، بکگراند یا پس زمینه تاتر Definition = ظاهر کلی محیط طبیعی ، به ویژه هنگامی که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

admire the scenery = یعنی لذت بردن از مناظر طبیعی مثال: They stopped at the top of the hill to admire the scenery. آنها در بالای تپه توقف کردند تا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

scenically ( adv ) = به طور تماشایی، به طور دیدنی، به لحاظ چشم انداز ، به طور زیبا، از نظر منظره /به طور واضح، به طور شفاف/به طور گسترده، به طور وسیع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

picturesque ( adj ) = scenic ( adj ) به معناهای: خوش منظره، تماشایی، دیدنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

scenic ( adj ) = خوش منظره، دیدنی تماشایی/صحنه ای، مربوط به صحنه تاتر، مربوط به یک صحنه Definition = داشتن یا امکان دیدن ویژگی های طبیعی زیبا: مترا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Equivocal ( adj ) = دو پهلو٬مبهم٬ گنگ مثال: His words to the press were deliberately equivocal - he didn't deny the reports but neither did he confi ...

پیشنهاد
٧

Talk somebody into something = یعنی با حرف زدن یا ترغیب کردن کسی را قانع کنید که کاری انجام دهد مثال: Her husband talked her into going skiing همسر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

rhythmic ( adj ) = آهنگین، مسجع، موزون، دارای وزن، ضربی، منظم، هماهنگ، ریتمیک، ضرب آهنگ، ضربان Definition = صدای موزون دارای حرکت یا ضربان منظمی است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

rhythmically ( adv ) = به طور موزون، به طور آهنگین، به طور منظم ، به صورت ریتمیک، به صورت هماهنگ، با حرکات منظم Definition = به نحوی که دارای حرکت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

pulse ( noun ) = rhythm ( noun ) به معناهای : ریتم، ضربان، ضرباهنگ، نواخت، ضرب ، نبض

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

rhythm ( noun ) = ضرباهنگ، ریتم، ضرب، نواخت، ضربان/حرکت منظم، نظم/ چرخه Definition = الگوی قوی از صداها ، کلمات یا نت های موسیقی که در موسیقی ، شع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح هست به معنای خاموش کردن مثال : The reactionary government tried vainly to take the steam out of the protest movement. دولت مرتجع بیهوده تل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

reactionary ( noun ) = واپسگرا محافظه کار، سنت گرا، مرتجع Definition = شخصی که مخالف تغییرات سیاسی یا اجتماعی یا ایده های جدید است/ exampele: 1 - ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

reactionary ( adj ) = مرتجع، ارتجاعی، واپسگرا، مخالف پیشرفت، واپسگرایانه، مرتجعانه Definition = مخالف تغییرات سیاسی یا اجتماعی یا ایده های جدید/ r ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Definition = انجام کاری منظم ، اغلب کاری اشتباه یا احمقانه ، به طوری که به نا آور و سر زبان ها بیافتید. معنیش اگر اشتباه نکنم میشه اسم و رسم در کرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

react ( verb ) = عکس العمل نشان دادن، واکنش نشان دادن، تحت تاثیر قرار گرفتن، پاسخ دادن یا مخالفت نشان دادن ( معمولاً با خشونت و یا سماجت ) ، فعل و ان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصطلاح هست یعنی به دردسرش میارزه مثال: don'nt apply for that job. you know you can't get it. it's not worth the trouble برای آن شغل اقدام نکن ارزش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Impasse ( noun ) = آمپاس، بن بست مثال: The dispute reached an impasse, as neither side would compromise. از آنجایی که هیچ یک از طرفین به توافق نر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Conformity ( noun ) = پیروی٬ دنباله روی٬ هماهنگی مثال: It's depressing how much conformity there is in such young children. تاسف آور است که چقدر ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

in conformity with = این اصطلاح به معنی : در راستای، طبق ، مطابق با مثال: The prime minister is, in conformity with the constitution, chosen by the ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Novice ( noun ) = بی تجربه، تازه وارد، تازه کار مثال: 1 - I've never driven a car before - I'm a complete novice. تا حالا با ماشین رانندگی نکرده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Belittle ( verb ) : کم ارزش کردن٬ تحقیر نمودن مثال : 1 - Stop belittling yourself - your work is highly valued. دست از تحقیر کردن خود بردار! کار ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خشکی گلو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

I am not a quitter = جایگزین I am not give up هست یعنی من اهل تسلیم شدن نیستم مثال: I’ll promise I’ll reachy my goals, because I’m not a quitter من ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Hand over fist = اصطلاح هست یعنی سریعاً یا فوراً معادل rapidly یا immediately مثال : He started losing money hand over fist and eventually, he wen ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

That is a swell idea = عجب ایده بکری مثال: That’s swell idea Jessica! Let’s go on a trip right away! عجب ایده بکری جسیکا، همین الان بریم سفر!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

take a rain check = اصطلاح هست به معنای اینکه پیشنهاد کسی را محترمانه رد کردن مثال: They invited me for a party, but I had to take a rain check آنه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Put out heads together = فکرامونو رو هم بزاریم مثال : If we put out head together, we can find a solution اگر فکرامون رو روی هم بزاریم، ما می توانی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Third time the charm = تا سه نشه بازی نشه مثال: He married twice before this, but now expects that third time will be a charm for him! او دو بار قب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Bridge the gap = یعنی کم کردن فاصله و از بین بردن تفاوت مثال: Sara managed to bridge the gap between ballet and modern dance سارا توانست فاصله و ت ...

پیشنهاد
١٦

Let me get this straight = بزار ببینم درست فهمیدم مثال: Let me get this straight; you have a wife and a girlfriend? How’s that possible?! بزار ببی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Now we are talking = این شد یه حرفی، این شد یه چیزی، این شد حرف حساب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Roll up your sleeves = آستین بالا زدن و دست به کار شدن مثال : The key to success is to Roll up your sleeves and get involved کلید موفقیت در این است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Peachy keen = یعنی خیلی خوبه، خیلی رضایت بخشه معادل ( it’s fine ) مثال: I’m not saying everything is peachy keen, but I’m trying my best من نمی گم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

As if = اگر آخر جمله استفاده شود معنی عامیانه پیدا می کنه یعنی آره جون خودت تو راست می گی مثال: I’m sure lakers will win tonight Hah! As if! من مطم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Hold your head up high = اصطلاح هست یعنی به خودت باور داشته باش، سرتو بالا بگیر! مثال: If you know that you did your best, you can hold your head ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

To have sleepover = اصطلاح هست یعنی شب را در جایی گذراندن یا شب را در جایی خوابیدن مثال : Our daughter is having a sleepover for her friends tomor ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Put your faith in = اصطلاح هست یعنی به کسی ایمان یا باور داشتن مثال: I’m afraid you’ve put your faith in the wrong person! متاسفانه به آدم اشتباهی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Break the ice = یعنی شکستن یخ ولی این یک اصطلاح هم هست به معنی اینکه روی آدم باز بشه و خجالت آدم بریزه مثال: She sent him a text message to break t ...