پیشنهادهای یگانه (٤٢)
( ( Late ) ) 1 ) دیر هنگام: a late election● 2 ) اواخر، آخر : late 1995● 3 ) مرحوم: her late grandmather● 4 ) دیر : I got up late● 5 ) سابق: I sa ...
1 ) رتبه بندی 2 ) بلند پایه، برجسته
Freelance : شغل آزاد Freelancer : کسی که شغلش آزاده
Sometime اشاره به یک زمان نامشخص در آینده داره Sometimes قید تکرار هست به معنی بعضی وقتها
بدون هیچ معطلی
تنهایی
لب دریا، ساحل دریا
1 ) به سلامتی ( هنگام خوردن مشروب ) ۲ ) خداحافظ ۳ ) تشکر
عازم شدن Set off for France عازم فرانسه شدن
درجریان ( adj ) The discussions are still ongoing بحثها هنوز درجریانند
تنها، به تنهایی گاهی اوقات به صورت all on my own هم نوشته میشود
الزامی . A request is asking for something which is wanted but not necessarily needed. A requirement is something that is necessary.
عصرونه
ics پسوند اسم ساز ، اسم مفرد ساز، علم ساز است مثال physics علم فیزیک Mathematicsعلم ریاضیات Ethicsعلم اخلاق
کم رو، خجالتی
دختر با رفتارهای پسرانه
چمدان بر هتل
وعده غذایی یا جشن بعد از عقد
دوبرابر کردن، مضاعف کردن
معمولا به صورت جمع نوشته می شود ولی فعل آن مفرد است و به معنی دوراهی است. A crossroads in your live دوراهی در زندگیت
کپی، چیزی که اصل نیست ، المثنی
Attracted my attention توجه من را جلب کرد. یا به طور عامیه میشه گفت چشمم رو گرفت.
تجارب علمی
House phone
موفقیت. I passed the test with flying colors من امتحان رو با موفقیت پاس کردم.
Everyday :عادی، معمول Every day:هر روز
معادل فارسی پویا نمایی
به نظر استرس داشت
دوساختار داره insist: Insist on verb ing Insist that sentens
۱ ) آمدن۲ ) به تدریج3 ) سرانجام۴ ) به هوش آمدن۵ ) لنگر انداختن و. . . .
اگه so that از هم جدا نوشته شود به معنیه تا اینکه است
Handful به بچه های شیطون و نافرمان هم اطلاق میشه
ملا، مولا
Hell no معلونه که نه
The most popular tourist attraction in قصرEdinburgh is the Castle,
Forest به جنگلهای بسیار بزرگ و انبوه گفته میشود. jungel بیشتر پوشش حیوانی دارد و مد نظر است. wood به جنگلهای کوچک مثل چیتگر میگن
in some way that is not �known �yet
Film extra
. of a� person ) :to� feel� very �hot ) The� soldiers� were sweltering in� their� uniforms
various� or several
Four distinct seasons
extremely�or very much: He was desperately�ill. They desperately�wanted�a�child. UK�; She always�seems�to be desperately�busy! UK; �He was desp ...