bellboy

/ˈbelboɪ//ˈbelboɪ/

معنی: پیشخدمت، پادو مهمانخانه
معانی دیگر: رجوع شود به: bellhop

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a man or boy employed by a hotel to carry luggage, food, or drink to the guest rooms, run errands, and page guests.

جمله های نمونه

1. the bellboy rooms the guests at the hotel
پیشخدمت مهمانان هتل را به اتاقشان راهنمایی می کند.

2. The bell-boy led us to our rooms.
[ترجمه گوگل]پسر زنگوله ما را به اتاق هایمان هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]پسر به اتاق ما راهنمایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll have the bellboy take up your bags.
[ترجمه مهرسا] به پیشخدمت میگویم کیف تو را بگیرد
|
[ترجمه گوگل]از پسر ناقوس می‌خواهم کیف‌هایت را بردارد
[ترجمه ترگمان]به سرایدار بگو کیسه تو را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some say Idi is briefly a bellboy at the Imperial Hotel in Kampala, bright buttons shining.
[ترجمه گوگل]برخی می گویند که ایدی برای مدت کوتاهی در هتل امپریال در کامپالا پسر زنگی است و دکمه های روشن می درخشد
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که آیدی آمین مدت کوتاهی در هتل امپریال در کامپالا، با دکمه های روشن می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Behind them a bellboy walked in, a pile of newspapers under his arm.
[ترجمه گوگل]پشت سرشان پسرک زنگوله ای وارد شد، انبوهی از روزنامه زیر بغلش
[ترجمه ترگمان]پشت سر آن ها یک پادو وارد شد و انبوهی از روزنامه ها را زیر بغل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their suitcases had been seized by the hall porter and an ageing bell-boy, both avid for Kent cigarettes.
[ترجمه گوگل]چمدان های آنها توسط باربر سالن و پسر زنگوله ای که هر دو مشتاق سیگار کنت بودند، ضبط شده بود
[ترجمه ترگمان]چمدان آن ها توسط دربان و یک پسربچه پیر که هر دو عاشق سیگار کنت بود گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So because I'm a bellboy, I have to go to baghdad?
[ترجمه گوگل]پس چون من بچه زنگوله هستم باید برم بغداد؟
[ترجمه ترگمان]پس چون من یک پادو هستم، باید به بغداد بروم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bellboy will show you to your room sir.
[ترجمه گوگل]زنگوله شما را به اتاقتان نشان می دهد آقا
[ترجمه ترگمان]مستخدم مهمانخانه شما را به اتاق شما نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Here are your keys. The bellboy will take your luggage upstairs.
[ترجمه گوگل]در اینجا کلیدهای شما هستند پسر ناقوس چمدان شما را به طبقه بالا می برد
[ترجمه ترگمان] اینم کلید هاتون پیشخدمت چمدان شما را به طبقه بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. B: Yes, here's your key. bellboy will take you to your room.
[ترجمه گوگل]ب: بله، کلید شما اینجاست بلبوی شما را به اتاقتان خواهد برد
[ترجمه ترگمان]ب - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - پادو شما را به اتاق شما می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I will send a bellboy at once.
[ترجمه گوگل]من فوراً یک زنگوله می فرستم
[ترجمه ترگمان]فورا یک پادو خواهم فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A guest has just checked in, and the Bellboy is escorting the Guest to his room.
[ترجمه گوگل]مهمان تازه وارد شده است و بلبوی مهمان را تا اتاقش همراهی می کند
[ترجمه ترگمان]یک مهمان به تازگی وارد اتاق شده و خانواده bellboy مهمان دار را به اتاقش همراهی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Please prepare my bill and send a bellboy to collect my luggage.
[ترجمه گوگل]لطفا صورتحساب من را آماده کنید و یک ناقوس بفرستید تا چمدان من را جمع کند
[ترجمه ترگمان]لطفا bill را آماده کنید و یک bellboy برای جمع آوری my بفرستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bellboy will lead you to your room, Mrs. Zhou.
[ترجمه گوگل]زنگوله شما را به اتاقتان هدایت می کند، خانم ژو
[ترجمه ترگمان]هتل شما را به اتاق شما راهنمایی خواهد کرد، خانم zhou
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do you want me to get you a bellboy?
[ترجمه گوگل]میخوای برات یه پسر ناقوس بگیرم؟
[ترجمه ترگمان]میخوای برات یه پادو بیارم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشخدمت (اسم)
servant, bellboy, waiter, office boy, pursuivant, caddie, caddy

پادو مهمانخانه (اسم)
bellboy

انگلیسی به انگلیسی

• bellhop, one who runs errands for hotel guests
a bellboy is a man or boy who works in a hotel, carrying bags or bringing things to the guests' rooms.

پیشنهاد کاربران

پیشخدمت {هتل}. پادو مهمانخانه
مثال:
The bellboy led us to our rooms.
پیشخدمت هتل ما را به اتاقهایمان راهنمایی کرد.
bellboy ( n ) ( bɛlbɔɪ ) ( also bellhop ) =a person whose job is to carry people's cases to their rooms in a hotel
bellboy
bellboy ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: مهمانبَر
تعریف: شخصی که مهمانان را به اتاق هایشان هدایت می‏کند و حمل چمدان ها و انتقال پیام های آنها را بر ‏عهده دارد
چمدان بر هتل
جابه جا کننده چمدان در هتل
به معنی چمدان بر در هتل
کسی که در هتل چمدان ها را حمل میکند

بپرس