پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
بی غش و قلب
صاف و صادق ، بی شیله پیله ، بی دوز و کلک ، صادق ، صادقانه
بی غش و قلب
بی غش و قلب
بی غش و قلب
غش و قلب
بی غش و قلب
بی غش و قلب
بی غش و قلب
غش غش خندیدن غش غش خندیدن . [غ َ غ َ خ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) خندیدن به حد بیتابی .
بی شائبه
بی شائبه
بی شائبه
شائبه
شائبه
شائبه
شائبه
شائبه
شائبه
شائبه
مصفی/مصفا
مصفی/مصفا
مصفی/مصفا
مصفی/مصفا
مصفی/مصفا
مصفا از . . . . . . . . .
مصفا از . . . . . . . . .
مصفا از . . . . . . . . .
مصفا از . . . . . . . . . . .
مدعا
مدعا
مدعا
مدعا
مدعا
پر مدعا
پر مدعا
پر مدعا
پر مدعا
شجام زدگی
شجام زدگی
شجام زدگی
شجام. [ ش َ ] ( اِ ) سجام. سرمای سختی باشد که درختان را بخشکاند. ( برهان ) . سرمای سخت بود. ( فرهنگ نظام ) ( لغت فرس اسدی ) . شخته. سرمازدگی. سرمای س ...
شجام. [ ش َ ] ( اِ ) سجام. سرمای سختی باشد که درختان را بخشکاند. ( برهان ) . سرمای سخت بود. ( فرهنگ نظام ) ( لغت فرس اسدی ) . شخته. سرمازدگی. سرمای س ...
شجام. [ ش َ ] ( اِ ) سجام. سرمای سختی باشد که درختان را بخشکاند. ( برهان ) . سرمای سخت بود. ( فرهنگ نظام ) ( لغت فرس اسدی ) . شخته. سرمازدگی. سرمای س ...
شجام. [ ش َ ] ( اِ ) سجام. سرمای سختی باشد که درختان را بخشکاند. ( برهان ) . سرمای سخت بود. ( فرهنگ نظام ) ( لغت فرس اسدی ) . شخته. سرمازدگی. سرمای س ...
شجام. [ ش َ ] ( اِ ) سجام. سرمای سختی باشد که درختان را بخشکاند. ( برهان ) . سرمای سخت بود. ( فرهنگ نظام ) ( لغت فرس اسدی ) . شخته. سرمازدگی. سرمای س ...
صمیم ، زمهریر || سرمای سخت. ( منتهی الارب ) . از زخم گام باره ٔ تو در صمیم دی بر کوه لاله رسته و بر دشت ضیمران. مسعود سعد
زمهریر ، صمیم || سرمای سخت. ( منتهی الارب ) . از زخم گام باره ٔ تو در صمیم دی بر کوه لاله رسته و بر دشت ضیمران. مسعود سعد
زمهریر
صمیم || سرمای سخت. ( منتهی الارب ) . از زخم گام باره ٔ تو در صمیم دی بر کوه لاله رسته و بر دشت ضیمران. مسعود سعد