tolerant

/ˈtɑːlərənt//ˈtɒlərənt/

معنی: ازاده، شکیبا، بردبار، دارای سعه نظر، بامدارا، مدارا امیز، ازادمنش، اغماض کننده، شخص متحمل
معانی دیگر: پرمدارا، سازگار، باگذشت، لوطی، دگراندیش پذیر، دارای قدرت تحمل، پرطاقت، پرتحمل، تاب آور، اغما­ کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tolerantly (adv.)
(1) تعریف: willing to tolerate the beliefs, characteristics, or acts of others.
مترادف: broad-minded, liberal, open-minded, understanding
متضاد: illiberal, intolerant, narrow-minded, small-minded
مشابه: broad, charitable, forbearing, largehearted, lenient, magnanimous

- The new ruler was more tolerant of different faiths than his predecessor.
[ترجمه گوگل] حاکم جدید نسبت به سلف خود نسبت به ادیان مختلف مدارا می کرد
[ترجمه ترگمان] حاکم جدید نسبت به پیشینیان خود نسبت به ادیان مختلف tolerant بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Why is she so tolerant of her children's bad behavior?
[ترجمه گوگل] چرا او اینقدر با رفتار بد فرزندانش مدارا می کند؟
[ترجمه ترگمان] چرا او این قدر نسبت به رفتار بد بچه هایش مدارا می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's highly opinionated, and he's never been tolerant of other people's views.
[ترجمه گوگل] او بسیار صاحب نظر است و هرگز نسبت به نظرات دیگران مدارا نکرده است
[ترجمه ترگمان] او به شدت مستبد است و تا به حال از نظرات دیگران خویشتن داری نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: able to accept adverse conditions or effects.
مترادف: hardy
متضاد: intolerant, rebellious
مشابه: patient, resistant, robust, rugged

- These plants are quite tolerant of drought.
[ترجمه گوگل] این گیاهان نسبت به خشکی کاملاً متحمل هستند
[ترجمه ترگمان] این گیاهان نسبت به خشکسالی مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we must be tolerant of those whose ideas are different from ours
بایستی نسبت به کسانی که عقایدشان با عقاید ما فرق دارد مدارا داشته باشیم.

2. He is tolerant of those who disagree with him.
[ترجمه تاجیک] او نسبت به مخالفانش صبور و شکیباست
|
[ترجمه گوگل]او با کسانی که با او مخالف هستند مدارا می کند
[ترجمه ترگمان]او نسبت به کسانی که با او مخالفت می کنند، مدارا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's naive to think that teachers are always tolerant.
[ترجمه گوگل]ساده لوحانه است که فکر کنیم معلمان همیشه بردبار هستند
[ترجمه ترگمان]این ساده لوحانه است که فکر کنیم معلمان همیشه صبور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mares are surprisingly tolerant of the roughness and rudeness of their own offspring.
[ترجمه گوگل]مادیان ها به طرز شگفت انگیزی نسبت به زبری و بی ادبی فرزندان خود تحمل می کنند
[ترجمه ترگمان]Mares به طرز شگفت آوری نسبت به خشونت و خشونت فرزندان خود تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They need to be tolerant of different points of view.
[ترجمه گوگل]آنها باید نسبت به دیدگاه های مختلف مدارا کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید نسبت به دیدگاه های مختلف مدارا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fundamental dilemma remains: in a tolerant society, should we tolerate intolerance?
[ترجمه گوگل]معضل اساسی همچنان پابرجاست: آیا در یک جامعه بردبار، آیا باید عدم مدارا را تحمل کنیم؟
[ترجمه ترگمان]معضل بنیادی باقی می ماند: در یک جامعه شکیبا، آیا باید تحمل تحمل را تحمل کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rye is tolerant of poor, acid soils.
[ترجمه گوگل]چاودار نسبت به خاکهای فقیر و اسیدی متحمل است
[ترجمه ترگمان]رای Rye نسبت به خاک های ضعیف و اسیدی مقاومت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The plants are tolerant of frost.
[ترجمه گوگل]گیاهان نسبت به یخبندان مقاوم هستند
[ترجمه ترگمان]گیاهان پوشیده از یخ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's pretty tolerant of my faults.
[ترجمه گوگل]او نسبت به عیوب من بسیار تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]او نسبت به خطاهای من خیلی مدارا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's a different proposition from his father?much less tolerant.
[ترجمه گوگل]او یک پیشنهاد متفاوت از پدرش است؟ بسیار کمتر مدارا می کند
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد متفاوتی از طرف پدرش داره؟ خیلی کم تر مدارا میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm a tolerant man but your behaviour is more than I can bear.
[ترجمه گوگل]من مردی مدارا هستم اما رفتار تو بیش از آن است که بتوانم تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من مرد صبوری هستم، اما رفتار شما بیشتر از چیزی است که من می توانم تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's tolerant toward those impudent colleagues.
[ترجمه گوگل]او با آن همکاران گستاخ مدارا می کند
[ترجمه ترگمان]اون نسبت به اون colleagues پررو tolerant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is she more mellow and tolerant?
[ترجمه گوگل]آیا او ملایم تر و بردبارتر است؟
[ترجمه ترگمان]اون she و tolerant؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I think men are less tolerant of stress than women.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم مردان نسبت به زنان کمتر استرس را تحمل می کنند
[ترجمه ترگمان]به نظر من مردها نسبت به زن ها از فشار کمتری برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On the continent people are more tolerant of children in public places.
[ترجمه گوگل]در این قاره مردم نسبت به کودکان در مکان های عمومی تحمل بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]در قاره مردم نسبت به کودکان در مکان های عمومی more
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازاده (صفت)
liberal, noble, catholic, tolerant, free-hearted

شکیبا (صفت)
sturdy, hardy, enduring, tolerant, patient

بردبار (صفت)
meek, hardy, tolerant, patient

دارای سعه نظر (صفت)
liberal, highbrow, tolerant

بامدارا (صفت)
tolerant, lenient

مدارا امیز (صفت)
tolerant

ازادمنش (صفت)
tolerant

اغماض کننده (صفت)
tolerant

شخص متحمل (صفت)
tolerant

انگلیسی به انگلیسی

• open-minded, easy-going, unprejudiced, unbigoted, indulgent
if you are tolerant, you let other people say and do what they like, even if you do not agree with it or approve of it.

پیشنهاد کاربران

1. با تحمل، متحمل، شکیبا، صبور – مترادف: forbearing - patient
2. ( نگرش ) روادار، روادارانه، تاهل آمیز – مترادف: permissive - lenient - unbiased - unbigoted - unprejudiced - liberal
e. g. A tolerant society/attitude
...
[مشاهده متن کامل]

3. مقاوم، تاب آور – مترادف: resistant
e. g. Plants that are tolerant of extreme heat
منبع: فرهنگ معاصر پویا. دیکشنری آزاد فارلِکس ( مترادفها )

مداراگر
روادار
بی سِدا
تاوَرنیدن:to tolerate
تاوَرنش: toleration
تاوَراَنت: tolerant
تاوَرانژ:tolerance
معادل کلمه فارسی ندارد نزدیکترین شاید تسامح باشد که البته کلمه عربی است
Patient
صبور
to keep going despite difficulties:
Some grasses are very tolerant of drought
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : tolerate
اسم ( noun ) : toleration / tolerance
صفت ( adjective ) : tolerable / tolerant
قید ( adverb ) : tolerably
آدم با جنبه
tolerant ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: اهل مدارا
تعریف: فردی که اعمال و اعتقادات دیگران را تحمل می کند|||متـ . اهل تسامح
فهیم
سازشگر
تو فارسی شاید کلمه ای که بشه جایگزین این کلمه کرد وجود نداشته باشه
معنی کلمه : able to accept ideas you don't agree with
متسامح
پرمدارا
Her parents are very tolerant, but sometimes she pushes them too far
باگذشت
صبور
شکیبا
گیاهان سازگار با شرایط آب و هوایی خاص
trees that are tolerant of salt sea winds

تحمل کردن
انعطاف پذیر
showing a willingness to allow the existence of opinions or behavior that one does not necessarily agree with
با تحمل
نقد پذیر
با گذشت
Example: Most of Iranian people are tolerant.
بیشتر مردم ایران با گذشت هستند.
انتقاد پذیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس