پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٢٥٩)

بازدید
٤,٨٣٢
پیشنهاد
٠

رنگ از آسمان تراشیدن ؛ طلب محال کردن. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

از رنگ شدن ؛ از ترس رنگ چهره را باختن. ترسیدن. رجوع به رنگ باختن شود : دلاور نشد هیچگونه ز رنگ میان دلیران درآمد به جنگ. فردوسی.

پیشنهاد
٠

رنگ از آسمان تراشیدن ؛ طلب محال کردن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چه سبب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چه سبب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چه سبب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چه سبب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چه سبب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چه سبب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چه سبب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چه سبب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بند و دام به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به = با به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به = با به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به = با به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حسن خلق. [ ح ُ ن ِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش خلقی : حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی ترا تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود. حافظ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به = با به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خُلق ملاطفت . || ادب به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خُلق ملاطفت . || ادب به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرسش بیمار ؛ عیادت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرسش بیمار ؛ عیادت.

پیشنهاد
٠

بپرسش آمدن ؛ به عیادت آمدن. عیادت کردن.

پیشنهاد
٠

بپرسش رفتن ؛ به عیادت رفتن. عیادت کردن. عیادت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپرسش آمدن ؛ به عیادت آمدن. عیادت کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپرسش رفتن ؛ به عیادت رفتن. عیادت کردن. عیادت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر و مگر کردن: [عامیانه، کنایه ] شرط و بهانه آوردن .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر و مگر کردن: [عامیانه، کنایه ] شرط و بهانه آوردن .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظلکم طویل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمرش دراز باد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمرش دراز باد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمرش دراز باد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکرخا کنایه از شیرین گفتار. آنکه سخن شیرین و دلنشین دارد : ای شاهد شیرین شکرخا که تویی وی خوگر جور و کین و یغما که تویی. سوزنی. گر به شکرخنده آستی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکرخا کنایه از شیرین گفتار. آنکه سخن شیرین و دلنشین دارد : ای شاهد شیرین شکرخا که تویی وی خوگر جور و کین و یغما که تویی. سوزنی. گر به شکرخنده آستی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طوطی زرین نفس ؛ کنایه از قلم است. ( آنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر دادن رها کردن و گذاشتن. ( آنندراج ) . گذاشتن و رها کردن جانوران و غیره. ( غیاث ) . یله کردن. رها کردن. ول کردن : دارید سر ای طایفه دستی بهم آرید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رها کردن و گذاشتن. ( آنندراج ) . گذاشتن و رها کردن جانوران و غیره. ( غیاث ) . یله کردن. رها کردن. ول کردن : دارید سر ای طایفه دستی بهم آرید ورنه سرتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رعنا شدن ؛ خوار شدن. سبک و ضعیف شدن : عروسم نباید که رعنا شوم به نزد خردمند رسوا شوم. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رعنا شدن ؛ خوار شدن. سبک و ضعیف شدن : عروسم نباید که رعنا شوم به نزد خردمند رسوا شوم. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رعنا شدن ؛ خوار شدن. سبک و ضعیف شدن : عروسم نباید که رعنا شوم به نزد خردمند رسوا شوم. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به لطف صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به لطف صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را حافظ ملاطفت آمیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به لطف صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را حافظ ملاطفت آمیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به لطف صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به لطف صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به لطف صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظم. [ ن َ ] ( ع اِ ) شعر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . کلام موزون. مقابل نثر. ( المنجد ) ( از غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) . ...

پیشنهاد
٠

در سفتن. [ دُ س ُ ت َ ] ( مص مرکب ) سوراخ کردن در. سنبیدن مروارید. || کنایه از سخن نغز گفتن. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در سفتن. [ دُ س ُ ت َ ] ( مص مرکب ) سوراخ کردن در. سنبیدن مروارید. || کنایه از سخن نغز گفتن. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمانامه ؛ نامه آمیخته به معما. نامه رمزآمیز. نامه به رمز که چون به دست بیگانه افتد فهم آن مقدور نباشد : و مسعدی را گفته آمد تا هم اکنون معمانامه ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمانامه ؛ نامه آمیخته به معما. نامه رمزآمیز. نامه به رمز که چون به دست بیگانه افتد فهم آن مقدور نباشد : و مسعدی را گفته آمد تا هم اکنون معمانامه ای ...