یکهو

/yekho/

معنی انگلیسی:
sudden, suddenly, bang, all at once, abruptly, suddenly

لغت نامه دهخدا

یکهو. [ ی ِ هَُ ] ( ق مرکب ) ( اصطلاح عامیانه ) در تداول عوام ، دفعتاً. غفلتاً. ناگهان. فجاءة. ناآگاهان. ( یادداشت مؤلف ). || تماماً. کلیتاً. بالتمام. همگی. جملگی. همه. تمام. یک باره و نه به دفعات. در یک بار. ( یادداشت مؤلف ). یهو.

فرهنگ فارسی

یک مرتبه ناگهان یک دفعه غفلتا : مشدی مثل مار بخودش می پیچید نفس نفس می زد یکهوپس افتاد دندانهایش کلید شد.

فرهنگ معین

(یَ هُ ) (ق مر. ) (عا. ) ناگهان ، غیر - منتظره .

فرهنگ عمید

یک دفعه، یک مرتبه، ناگهان.

مترادف ها

en masse (قید)
کلا، یکهو، یک مرتبه، یکدفعه

پیشنهاد کاربران

من امروز فهمیدم احتمالا اصل این کلمه، یک گاه بوده.
زن داداش اسدالله خان تو فیلم پدر سالار از این کلمه استفاده کرد البته نه به معنای ناگهان بلکه به معنای یکبار
just like that
all at once
یکهو: [ در تداول عامه ]یکمرتبه، ناگهان.
( ( یکهو بی حرکت ماند . بعد چشم های سبز برق زد . بعد مثل بچه تخسی که یواشکی دست دراز کند طرف نان خامه یی، ، دست دراز کرد طرف تلفن ، گوشی را برداشت. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص16 . ) )
یکمرتبه
یک لحظه ، ناگهان

بپرس