پیشنهادهای A L C Y O N E U S (٨,٥٧٨)
noun [count] : a person who spends money in a careless or wasteful way spendthrift adjective ◀️ their spendthrift way of life ولخرج - بی ملاحظه در ...
noun [count] literary : a person who wastes time, money, etc ◀️ a lazy wastrel مسرف زمان و پول
Traditionally the most common ( noun ) terms for such a one would probably be a "prodigal" ( as in the proverbial, Prodigal Son ) or, alternately, a ...
⬛ PROFLIGATE ⬛ adjective [more profligate; most profligate] formal : carelessly and foolishly wasting money, materials, etc. : very wasteful ◀️She wa ...
Trust - fund Baby یا Trust - fund kid میشه : بچه مایه دار بی دغدغه کسیکه از جیب باباش میخوره و میخوابه و بزرگترین نگرانیش میشه ست کردن رنگ کت و شلوار ...
🔴 معانی ◀️ مثال 🔴to spend your time doing nothing useful ◀️We spent the afternoon fooling around on the beach ◀️ Is there a word or an idiom for r ...
adjective [more fractious; most fractious] 1 : causing trouble : hard to manage or control ◀️fractious [=unruly] children ◀️The fractious crowd grew ...
Friction : اصطحکاک Fraction : کسر Infraction : تخلف Freak : عجیب و غریب Fiction : ادبیات داستانی Fractional Currency : پول خرد Feces : مدفوع Fractiou ...
Friction : اصطحکاک Fraction : کسر Infraction : تخلف Freak : عجیب و غریب Fiction : ادبیات داستانی Fractional Currency : پول خرد Feces : مدفوع Fractiou ...
Friction : اصطحکاک Fraction : کسر Infraction : تخلف - نقض Refraction : شکست ( امواج یا نور ) Freak : عجیب و غریب Fiction : ادبیات داستانی Fractional ...
🕴️Revolution : انقلاب انقلاب به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز از اصطلاحات علم اخترشناسی بود و در معنای چرخش دورانی افلاک و بازگشت ...
تحلیل کامل واژه های شورش، اغتشاش، انقلاب، سرکشی و . . . در انگلیسی 🕴️Revolution : انقلاب انقلاب به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز ...
تحلیل کامل واژه های شورش، اغتشاش، انقلاب، کودتا، سرکشی و . . . 🕴️Revolution : انقلاب انقلاب به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز از ...
۱. قیام ( مردم علیه حکومت به منظور تغییر نظام سیاسی ) - طغیان ( n ) ۲. سرپیچی - یاغی گری - نافرمانی - عصیان ( n ) * هر دایره ی قرمزی ( 🔴 ) که میب ...
۱. اغتشاش عمومی خشونت آمیز علیه مقامات، اموال یا مردم ( شورش و عصیان ) - حرکت دسته جمعی مردم بطور خشن ( N ) ۲. معرکه ( فرد ) - شیطون بلا - فرد خیلی ...
۱. وحشی بازی درآوردن - آشوب، غوغا و سر و صدا بپا کردن - راه رفتن و درب و داغون کردن هرچیزی که جلوت باشه و یا گیرت بیاد ۲. وحشی بازی - وحشی گری - رفتا ...
دلخور - آزرده خاطر - رنجور - ناراحت ( که خیلی شدید نیست ) adjective 🔴slightly angry; irritated ◀️"Kelly was annoyed with him" ◀️I was so annoyed w ...
به خشم بسیار شدید میگن غضب تلفظ : غَضَب ghazab زیاد در رابطه با خدا استفاده میشه. مثلاً میگن مواظب باش مورد غضب خداوند قرار نگیری اگه میخواید بدونید ...
خشم ( Anger ) یا عصبانیت وضعیتی روانی است که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید می گنجد. معلول های فیزیکی خشم شامل تند شدن ضربان قلب و افزایش فشار خون ...
خشم ( Anger ) یا عصبانیت وضعیتی روانی است که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید می گنجد. معلول های فیزیکی خشم شامل تند شدن ضربان قلب و افزایش فشار خون ...
۱. بسیار بزرگ و عظیم و شدید ۲. بسیار خوب و عالی - شگفت آور - فوق العاده adjective [more tremendous; most tremendous] 1 : very large or great ◀️He ha ...
? Why are you coming downstairs Go upstairs چرا داری از پله ها میای پایین ؟ برو بالا
1. A bag of milk ( کیسه شیر ) 2. slang term for a woman's breasts ( در اسلنگ : ممه - پستون ) ◀️ ? That blonde's got some great milkbags. Are they r ...
احساساتم خدشه دار شند - به دل نگرفتم - بهم بر نخورد - ناراحت نشدم I was not offended or insulted by what you just said. Said as a set response when ...
Matriarchy : زن سالاری - مادر سالاری Patriarchy : مردسالاری - پدرسالاری Matriarchal : زن/مادر سالارانه Patriarchal : مرد/پدر سالارانه
noun [noncount] 🔴formal : a strong feeling of dislike or disgust ◀️They expressed their repugnance at the idea ◀️They felt nothing but repugnance f ...
تنفر - بی میلی - انزجار - ناسازگاری - مغایرت - زدگی noun 🔴 a strong feeling of not liking something 🔴 Aversion means opposition or repugnance [coun ...
( صفت ) مرموز و اسرار آمیز - محرمانه - ناشناخته adjective [more arcane; most arcane] : secret or mysterious : known or understood by only a few peop ...
MAYOR : شهردار GOVERNOR : فرماندار فرماندار است که اداره یک شهرستان یا محدوده اداری کوچکتر از استان را بر عهده دارد و نام و وظایفش در کشورهای گوناگ ...
۱. دین ستیزانه - کفر آمیز - نامقدس ۲. بدجنس - بدجنسانه - خبیث - خبیثانه ۳. افتصاح و عظیم adjective 1 : not showing respect for a god or a religion ...
آدم فیک - ریاکار - دو رو - غیرصمیمانه - نانجیب - دغل باز کسیکه امین نیست - متقلب 🔰ADJECTIVE informal 1 : not true, real, or genuine : intended to m ...
بیا بالا بشین ( بیا یه میکروفون رو اشغال کن و شروع کن به حرف زدن ) توی اپ هایی مثل Clubhouse زیاد شنیدم میگن و استفاده میشه
۱. دشمنی که شکست دادنش بطرز وحشتناکی سخت و دشوار و تقریباً غیر ممکنه noun [count] : 🔴an opponent or enemy that is very difficult to defeat ◀️He wil ...
( Variable ( Mathematics : متغیر
اختلاس verb : to steal money that you have been trusted with [ obj] ◀️He was caught embezzling money/funds from his clients. [no obj] ◀️He was convi ...
مجاز و قادر به انجام کاری She is allowed to meet other guys - whoever, whereever, whenever she want. Cause you're not the Boss. She is
⬛ UTOPIA ⬛ آرمان شهر - مدینه فاضله an imaginary place in which the government, laws, and social conditions are perfect ⬛ DYSTOPIA ⬛ پاد آرمان شهر - ...
نگران نباش - غمت نباشه Don't sweat it : 🔴 used to urge someone not to worry 🔴 something that you say in order to tell someone not to worry means ...
OPEN UNIVERSITY : دانشگاه آزاد STATE UNIVERSITY : دانشگاه دولتی ⬛ STATE UNIVERSITY ⬛ a university managed by the public authorities of a particular ...
چه تعداد روز ؟ چند روز ؟ ? How many days are left till New Year's day چند روز تا روز سال نو مونده ؟
I'm not in the mood to go to buy some bread حوصلم نمیاد برم بیرون نون بگیرم
To feel blue means to feel sad. Examples: I don't want to go out. Since my boyfriend left me I've been feeling blue غمگین/اندوهگین/ دل آزرده / محزون/ ...
I feel blue
غصه نخور - نگران نباش DON'T FRET 🔴A cooler way to say "don't worry Person - I TOLD YOU TO STAY HOME AND CLEAN YOUR ROOM! you - Don't fret, Mom, I ...
مجمع الجزایر noun [count] : 🔴 a group of islands 🔴 Collection of islands
⬛ BERMUDA ⬛ مجمع الجزایری در اقیانوس اطلس برمودا ( با نام رسمی: جزایر برمودا، در انگلیسی: The Bermuda Islands ) نام مجمع الجزایری است که یکی از سرزم ...
۱. فن دو آتیشه ( N ) ۲. متعصب مذهبی یا حکومتی ( N ) noun [count] 1 : a person who is very enthusiastic about something ◀️I became a boating fanati ...
دستور کار - دستور جلسه - موضوع مورد بحث برنامه noun [count] 1 : a list of things to be considered or done ◀️The committee set the agenda for the nex ...
مثال : Elon wanted to invent New Spaceships/spacecrafts that are actually Reusable. NASA didn't have this technology those days
Get off the way : از سر راه برو کنار Get of my way : از سر راهم برو کنار