پیشنهاد‌های A L C Y O N E U S (٨,٦٠١)

بازدید
٤,٤٤٨
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

Gents با Lads میاد Guys با Gals Boys با Girls Sons با Daughters Nephew با Niece Gents کوتاه شده ی Gentleman به معنای آقایون Lads از ladies میاد به م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کارگر : Laborer / Worker کارمند : Employee سرپرست / ناظر : Supervisor مدیر : Manager/Admin/Administrator کارفرما : Client/Employer ( کلاینت به معنای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کارگر : Laborer / Worker کارمند : Employee سرپرست / ناظر : Supervisor مدیر : Manager/Admin/Administrator کارفرما : Client/Employer ( کلاینت به معنای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

سرپرست اصطلاحاً در نمودار سازمانی به پائین ترین جایگاه شغلی مدیریتی گفته می شود که مسئولیت نظارت بر تعدادی از کارگران یا کارمندان و ارتباط میان آنها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

⬛ GUARD DOG ⬛ noun [count] : 🔴 a dog that is trained to protect a place 🔴 a dog that barks to alert its owners of an intruder's presence ⬛ WATCH ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خدمات مشتری یا امور مشتریان تدارک هایی خدمات به مشتریان، پیش، در حین و پس از عرضه و فروش به آنهاست. به عقیدهٔ اِلفِرِیم توربان ( به انگلیسی: Efraim T ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

۱. بی سرپناه رها کردن - ول کردن چیزی به امان خدا - بدون پوشش و محافظ ول کردن چیزی - بی پناه گذاشتن - بی حفاظ گذاردن ۲. تحت تاثیر قرار دادن ۳. آشکار ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱. بر افروختن - موجب شدن - تحریک کردن - برانگیختن و روشن کردن ( احساسات ) ۲. خشمگین کردن verb [ obj] 1 : to cause the occurrence of ( a feeling or a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

همون Same shit هست بطور کلی Crap مودبانه تره Shit هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

⚠️ SENSUAL ≠ SENSATIONAL ⚠️ ۱. هیجان انگیز - شورانگیز ۲. بسیار عالی - به شدت فوق العاده - معرکه ۳. به شدت جذاب ⬛ توضیحات دیکشنری ⬛ adjective [more s ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Commando : تکاور - کماندو Commander : فرمانده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سرگروه : Team leader مدیر : Manager سرپرست : Supervisor کارمند : Clerk کارگر : Laborer

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

Feedbag : کیسه ای که جلوی دهن اسب بسته میشه و توش غذا میزارن Feedback : بازخورد - اظهارنظر - واکنش - نظر ⬛ FEEDBAG ⬛ یا nosebag a bag that is used f ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

Disclaimer = فراغت نامه - بیانیه رفع مسئولیت بیانیه رفع مسئولیت یا فراغت نامه عنوان متن یا پیامی است که فرد یا شرکتی با اعلام یا ثبت آن بر روی محصول ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

۱. آشفتگی - تلاطم - حرکات سریع ، پرقدرت و خشن آب یا باد - چاله هوایی ۲. گیجی - خشونت noun [noncount] 1 : sudden, violent movements of air or water ◀ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اشراف زاده - آقازاده - ژن خوب adjective: highborn 🔴having noble parents. ◀️"a high - born Portuguese family" 🔰 SIMILAR : noble / aristocratic / of ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آقا زاده - اشرافی - ژن خوب - از ما بهترون noun 🔴noble birth ◀️"blue blood is no guarantee of any particular merit, competence, or expertise" 🔴a per ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Blue - blood : آقازاده - اشرافی - از ما بهترون - ژن خوب ( اسم ) Blue - blooded : صفت بالایی هست 🔴 A blue - blooded person has been born into a fam ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

🔴 a person whose money comes from investments and who therefore does not have to work : ◀️ the rentier class noun 🔴 a person living on income from ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

🔴 ( of a person ) living in a way that other people strongly disapprove of ◀️ He led a dissolute life, drinking, and womanizing till his death 🔴 s ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

IDLE - RICH 1. Having old money 2. Being rich without working. ◀️ Teenager: I'm so rich lol Adult: Idle - Rich. . . rich people who do not have t ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

🔴 a wealthy young person who adopts an alternative lifestyle incorporating elements from non - Western cultures 🔴 a young person from a wealthy ba ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

⬛ chauvinist ⬛ [more chauvinist; most chauvinist] disapproving : believing that your country, sex, etc. , is better than any other : showing or fille ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

noun [count] : a person who spends money in a careless or wasteful way spendthrift adjective ◀️ their spendthrift way of life ولخرج - بی ملاحظه در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

noun [count] literary : a person who wastes time, money, etc ◀️ a lazy wastrel مسرف زمان و پول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

Traditionally the most common ( noun ) terms for such a one would probably be a "prodigal" ( as in the proverbial, Prodigal Son ) or, alternately, a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

⬛ PROFLIGATE ⬛ adjective [more profligate; most profligate] formal : carelessly and foolishly wasting money, materials, etc. : very wasteful ◀️She wa ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Trust - fund Baby یا Trust - fund kid میشه : بچه مایه دار بی دغدغه کسیکه از جیب باباش میخوره و میخوابه و بزرگترین نگرانیش میشه ست کردن رنگ کت و شلوار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

🔴 معانی ◀️ مثال 🔴to spend your time doing nothing useful ◀️We spent the afternoon fooling around on the beach ◀️ Is there a word or an idiom for r ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

adjective [more fractious; most fractious] 1 : causing trouble : hard to manage or control ◀️fractious [=unruly] children ◀️The fractious crowd grew ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Friction : اصطحکاک Fraction : کسر Infraction : تخلف Freak : عجیب و غریب Fiction : ادبیات داستانی Fractional Currency : پول خرد Feces : مدفوع Fractiou ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

Friction : اصطحکاک Fraction : کسر Infraction : تخلف Freak : عجیب و غریب Fiction : ادبیات داستانی Fractional Currency : پول خرد Feces : مدفوع Fractiou ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

Friction : اصطحکاک Fraction : کسر Infraction : تخلف - نقض Refraction : شکست ( امواج یا نور ) Freak : عجیب و غریب Fiction : ادبیات داستانی Fractional ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

🕴️Revolution : انقلاب انقلاب به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز از اصطلاحات علم اخترشناسی بود و در معنای چرخش دورانی افلاک و بازگشت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تحلیل کامل واژه های شورش، اغتشاش، انقلاب، سرکشی و . . . در انگلیسی 🕴️Revolution : انقلاب انقلاب به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تحلیل کامل واژه های شورش، اغتشاش، انقلاب، کودتا، سرکشی و . . . 🕴️Revolution : انقلاب انقلاب به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

۱. قیام ( مردم علیه حکومت به منظور تغییر نظام سیاسی ) - طغیان ( n ) ۲. سرپیچی - یاغی گری - نافرمانی - عصیان ( n ) * هر دایره ی قرمزی ( 🔴 ) که میب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱. اغتشاش عمومی خشونت آمیز علیه مقامات، اموال یا مردم ( شورش و عصیان ) - حرکت دسته جمعی مردم بطور خشن ( N ) ۲. معرکه ( فرد ) - شیطون بلا - فرد خیلی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

۱. وحشی بازی درآوردن - آشوب، غوغا و سر و صدا بپا کردن - راه رفتن و درب و داغون کردن هرچیزی که جلوت باشه و یا گیرت بیاد ۲. وحشی بازی - وحشی گری - رفتا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دلخور - آزرده خاطر - رنجور - ناراحت ( که خیلی شدید نیست ) adjective 🔴slightly angry; irritated ◀️"Kelly was annoyed with him" ◀️I was so annoyed w ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به خشم بسیار شدید میگن غضب تلفظ : غَضَب ghazab زیاد در رابطه با خدا استفاده میشه. مثلاً میگن مواظب باش مورد غضب خداوند قرار نگیری اگه میخواید بدونید ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خشم ( Anger ) یا عصبانیت وضعیتی روانی است که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید می گنجد. معلول های فیزیکی خشم شامل تند شدن ضربان قلب و افزایش فشار خون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خشم ( Anger ) یا عصبانیت وضعیتی روانی است که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید می گنجد. معلول های فیزیکی خشم شامل تند شدن ضربان قلب و افزایش فشار خون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

۱. بسیار بزرگ و عظیم و شدید ۲. بسیار خوب و عالی - شگفت آور - فوق العاده adjective [more tremendous; most tremendous] 1 : very large or great ◀️He ha ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

? Why are you coming downstairs Go upstairs چرا داری از پله ها میای پایین ؟ برو بالا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

1. A bag of milk ( کیسه شیر ) 2. slang term for a woman's breasts ( در اسلنگ : ممه - پستون ) ◀️ ? That blonde's got some great milkbags. Are they r ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

احساساتم خدشه دار شند - به دل نگرفتم - بهم بر نخورد - ناراحت نشدم I was not offended or insulted by what you just said. Said as a set response when ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Matriarchy : زن سالاری - مادر سالاری Patriarchy : مردسالاری - پدرسالاری Matriarchal : زن/مادر سالارانه Patriarchal : مرد/پدر سالارانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

noun [noncount] 🔴formal : a strong feeling of dislike or disgust ◀️They expressed their repugnance at the idea ◀️They felt nothing but repugnance f ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تنفر - بی میلی - انزجار - ناسازگاری - مغایرت - زدگی noun 🔴 a strong feeling of not liking something 🔴 Aversion means opposition or repugnance [coun ...