پیشنهادهای نسترن (٢٣٩)
بدگمان
تا همین. . . ( مثلا: تا همین پارسال )
پیشبرد
توسعه خواهانه
ممنوعه
فسادآمیز
جانیان
شلیک به قصد کشت
نماد چیزی بودن
از آنِ کسی بودن
کاربلد
تازش
از همان آغاز
دست و پا کردن، فراهم آوردن
کمک رسانی
دستگاه حاکم، دستگاه حکومت، دستگاه حاکمیت، حاکمیت
اقدام جنجالی
پای فشردن، پافشاری
با آنکه
به میان آوردن
گذشته از
عملکرد
به باد انتقاد گرفتن
خرده گرفتن
مالایایی
کشش
بی کم و کاست
سیاست زده
دربست
درس خوانده
شالوده
دست گذاشتن روی چیزی، چیزی ر ا از آن خود دانستن
مطرح شدن
حاوی
فرمانبردار ، فرمان بر، سر به راه، مطیع، آرام، تحت کنترل، تسلیم
فرادست
�تمام�؛ مثلا در عبارت �با قدرت تمام�
شکوفا شدن
گاهی اوقات می تونه به معنای �آوازه� باشه.
به بهای
کم برخوردار
نام نویسی شده
به صراحت، به روشنی
آشکارا، به وضوح
به طور مشترک، توأمان
در برخی موارد، می تونه به معنی راهکار باشه.
بخشودگی
این چنینی
بی باکانه، با بی باکی