پیشنهادهای صبایی (١٣٠)
امتحان کردن برای دیدن نتیجه آزمایش کردن آزمودن
شرح دادن و توصیف کردن با استفاده از بیان ویژگی های آن معادل توضیح دادن برای این کلمه اشتباهه توضیح دادن complain هست نه describe
معادل دقیقی نمیشه براش آورد وقتی کسی چیزی رو بخاطر بیاره یا تشخیص بده بخاطر حرفی که دیگری بهش زده
تا اون حد
have difficulty ( in ) doing something به سختی کاری رو انجام دادن They had great difficulty in finding a replacement. اونها به سختی یه جایگزین پیدا ...
مدت زیادی
بلافاصله بعد از
ناراحت و محزون و گرفته
گرفته و محزون
کسی که به توانایی های خودش اطمینان داره متضاد insecure
توضیحی که به عنوان دلیل برای اتفاقی که رخ داده یا کاری که انجام دادیم ارائه میشه The concert was cancelled without explanation.
روند تدریجی تغییر و توسعه Drugs can slow down the progression of the disease.
مفید و مرتبط به چیزی Relevant to sth
اگر در مورد یک موقعیت، شرایط یا زمان صحبت میکنیم بجای استفاده از کلمات right و suitable میتونیم از appropriate استفاده کنیم ( مناسب و درخور و معقول )
زمانی که کسی در حال انجام کاری است در کار اون فرد وقفه ایجاد کردن به عبارتی مزاحم کار کسی شدن
یادداشت برداری کردن
تشخیص دادن چیزی یا کسی براساس دیده ها، شنیده ها، اطلاعات و. . . پیشین
وقتی اول جمله به تنهایی باشه به معنی
بیرون زدن بخشی از چیزی نسبت به یک سطح A woman stuck her head out of the window and told us to come upstairs
خلاف انتظار و اعتماد کسی عمل کردن و کسی را ناامید کردن از عملکرد خود let sb down
screw up face/eyes جمع کردن ماهیچه های صورت طوری که چشم حالت کشیده پیدا کند. مثل حالت چهره زمان خوردن ترشی
1. حداکثر ( adv ) 2. تا. . . ( pre )
پر انرژی و سرزنده
اشتباه سهوی ( اسم ) سهواً اشتباه کردن ( فعل )
منافع عمومی
به صورت عمومی بیان کردن
نشان دادن ( به صورت تصویری و نمایشی )
۱. خلاصه کردن ، جمع بندی کردن ۲. نشان دادن و بیان کردن ویژگی های خاص کسی یا چیزی به طور مختصر : That image sums up the whole film.
اعتراض کردن ( به صورت علنی و گروهی )
آلوده کردن با مواد شیمیایی و مواد مخرب زیست محیطی
سریع آمدن/رفتن/بردن: When she turned it upside down the water rushed out. با عجله کاری را انجام دادن: He does not intend to rush his decision او قص ...
خفه کردن کسی با دست یا طناب و. . . در واقع با فشار دادن گلو
اعلام کردن به صورت رسمی و علنی در مورد صحت یا موجود بودن مسأله ای مثل اعلام وضعیت اضطراری
دیدن یا متوجه شدن براساس دیدن چیزی یا کسی به ویژه زمانی که دیدن یا تشخیص آن دشوار باشد مترادف با notice و see
اگر به صورت keep sth from sb آمد: در مورد مسأله ی sth بهsb چیزی نگفتن و مسأله را پنهان نگه داشتن The government had wanted to keep this information ...
معادلش برای ما کسی میشه که ظاهر و باطن یکسانی داره
دلیل و مدرک برای اثبات چیزی
به دو صورت ممکنه آورده بشه Launch into sth: به طور ناگهانی شروع به گفتن چیزی یا انتقاد از چیزی با عصبانیت یا انرژی زیاد Launch into doing sth: به طو ...
آزادی مدنی، حق شهروندان برای آزادی کامل در مسائل سیاسی و اجتماعی به شرط حفظ حقوق سایرین
Weep =cry
عصبانی کردن و به ستوه آوردن از ناتوانی در انجام کاری که میخواهیم
با دو معنی 1. بلافاصله، فورا ( immediately ) When I saw him I recognized him at once 2. همزمان Don’t all talk at once
پیش رو
درجای امنی حبس کردن ( به منظور محافظت )
حالت هیستریک غیرقابل کنترل از شدت ترس، هیجان، ناراحتی و . . .
ملاقات کردن با کسی به منظور انجام کاری به صورت مشترک
>معادل خیلی خوبی گفتن
دیرتر ( از زمان مقرر )
گرمای ملایم و خوشایند
تقریبا حدودِ