تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش های استان اصفهان و زبان راژی ( برای خودم در شهر نایین ) تُریدن به معنی قل خوردن است. ستاک خوبیه و باید در فارسی رسمی هم بیشتر به کار بسته بشه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مصرف کردن نوشیدن ( برای شراب یا مثلا غم و اندوه، می گساری، اندوه گذاری و. . . )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از اونجایی که معنی اصلی ستاک ستودن وصف کردن است ( در ستایش خداوند هم در واقع صفات نیک ورا وصف میکنیم ) پیشنهاد میشه برای برابر سازی برای واژه صفت از ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ستودن رو امروزه بیشتر در معنی تحسین به کار می بندیم ولی معنای اصلی اون "وصف کردن" است. وقتی خدای را می ستاییم در واقع داریم صفات نیک اون رو وصف میکن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٤

آقای مدیاتک گرامی فکر کنم ایت الله رضایی از فجازی فقط چارتا وبلاگ پانترک دیگه و این سایت رو میشناسه ما که واژه بیمار و بیمارستان و پزشک رو تو گنجور ز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تو هم کشتی مارو از بس گفتی ترکی التصاقیه هندواروپایی تحلیلی لامصب ترکی مگه پیشوند داره؟ بعد چطور ممکنه فارسی پیشوند نداشته باشه ولی پسوند چرا!؟! لاتی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوش یعنی دیدن. . . وای خدا. . . دوش یعنی دیشب جناب دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ( حافظ ) دیشب دیدم که فرشتگان در میخانه زدند در کارگه کوزه گری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنون بن این ستاک نهنب است نهفتن یا نهنبیدن یا نهمبیدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ترکی استانبولی core: ۱. به بیمار ( بیم آر ) میگن خسته از خستن فارسی ۲. به بیمارستان میگن خسته خانه از فارسی به پزشک میگن حکیم از عربی به پرستار میگن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

هزارسال پیش ما سرآمد پزشکی جهان بودیم هزارسال پیش ما زکریای رازی و ابن سینا رو داشتیم هزارسال پیش شاعران ما برای ما از بیمارستان و پزشکی سرودن بعد می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

واژگان پیرامون پزشکی در زبان فارسی کاربرد واژه بیمار در ادب فارسی ( بیم آر، کسی که ترس داره ) نبینی بدان شهر بیمار کس یکی بوستان بهشتست و بس ( فردوس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خسته نشدی اینقد دروغ گفتی؟ چرا یکم انگشت فرسایی نمیکنی که پیش از دیدگاه گذاری یه جست و جوی ساده در ادب فارسی بکنی ببینی واژه استفاده شده یا نه بعد چر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کاربرد ستاک خستن ( مجروح و زخمی شدن/کردن ) در ادب فارسی ( به عنوان فعل ) همی سوخت باغ و همی خست روی همی ریخت اشک و همی کند موی ( فردوسی ) منم آن زن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاس و یاسمن و. . . ریشه در زبان سانسکریت دارند که از اونجا به فارسی باستان/میانه وارد و سپس به زبان های اروپایی ره گشودند. یاءس به معنی ناامید از ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زبان ساده پسوندی که پر و پیمانی را برساند شیوه بکارگیری: نام یا صفت یا بن مضارع ناک آشوبناک ( آشفتن آشوب ) آتشناک ترسناک ( ترسیدن ترس ) آموزناک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

خلاندن به معنی فرو کردن هست ریخت ریشه ای اون خلیدن هست که خلاندن ریخت گذرای اونه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

اصلاح در دو خط اول پیام پیشین منظورم ایلامیان باستان بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آگین یکی از ریخت های کنون بن آکندن است می آکندم می آگینم بیشتر پسوند های فارسی بن کنون های ستاک ها هستند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترا پیشوندیست هم ارز با ترانس در انگلیسی که معنی جابجایی رو میرساند ترزبانی ( ترجمه، جابجایی از یک زبان به زبان دیگر ) تراویدن ( ترا آبیدن؟ جابجا ش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پژ یا پاژ همان واژ در فارسی امروزی ماست پژمردن=واژمردن گلی که واژگون شده و حالت مرده یافته می توان از این پیشوند فعلی برای گسترش ستاک های آمیغی ( مرک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیشتر لرها و فارسیان جنوب کشور از نسل لرها هستند زبان لرها بی گمان هندواروپایی نبوده ولی به هرروی ایلامی ها نیاکان ما هستند و ژنشون ژن ماست ( ژن هندو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیشتر پسوندهای فارسی بن مضارع ستاک های خودش هستن. ( البته شمار کمی هستن که چنین نیستن یا کمینه چندان روشن نیست ) خوده وند از بند میاد از ستاک بستن ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

آخه بیسواد نادون اگر این زبان هیچوقت فارسی نبوده چرا مولوی به زبان خودش گفته پارسی؟! تازه نگفته فارسی! گفته پارسی!!! مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گوی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترکچه ی بیسواد تو میخوای زبان خودمو به خودم یاد بدی مرتیکه؟! خستن معنی خواستن میده🤣🤡🤡🤡 احمق تو فارسی خسته یعنی زخمی و خستن یعنی زخمی کردن یا زخمی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

خداییش این دعوا ها راه به جایی نمی بره چرا این دعوا هایی که الان هست تا ۱۰۰سال پیش میان لر و قشقایی نبود؟ به هرحال اقوام از هم دیگه وام میگیرن دیگه!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در فارسی میانه به ریخت خواردن بوده هنوز هم میگیم گیاه خوار یا گوشت خوار یا. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

عجب! شما که روی آر فارسی هم گیر داده بودید! میگفتید گفتار و جستار و نوشتار و. . . در فارسی آر رو از ترکی گرفتن! حالا میگید آر فارسیه و نده ترکی؟ از ک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بهنام رضایی از کجا میگید کردی اینارو نداره؟ نکنه کردی هم همینجوری آموختید که عربی رو؟ ( اشتغال و قبول و فرار تورکی! ) فارسی: زنده ( زی انده ) سورانی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما تو گویش یزدی به سفت و محکم میگیم شخ احتمالن با این واژه شغه و مصدر شغیدن در پیوند باشه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو لهجه یزدی هم شخ داریم به معنی سفت و محکم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شغال

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بودن/بُو Budan/bov کنون بن ستاک بود، باش نیست هرچند که معنا همان است. من می بودم ( گذشته ) من می بُوَم ( کنون ) مصدر شینی آن هم بُوِش است. Bovesh ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

در لری به معنی داد زدن از برای خبر کردن و آگاه کردنه تو فارسی کرنیدن بی کاربرد شده ولی واژه کرنا ( بر وزن جویا، کوشا، میرا و. . . ( کنون بن آ ) ) به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

از مصدر کافتن به معنی فرورفتگی فکر کنم در کردی به معنی غار باشه که به عربی هم رفته شده کهف در انگلیسی هم cave است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

زیرا مخفف از این ( اید در پارسی میانه ) رای است فردوسی هم چندجا ازیرا گفته

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه بودا به ریخت بت به پارسی ره یافته به خاطر تندیس های بودا که به ویژه در افغانستان امروزی بسیار فراوان بودند. البته که نماد آنها بت بودای بامیان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گفته دکتر کزازی یکی از ریشه شناسی هایی که می توان برای واژه بت آورد، این است که گویه ای از واژه بودا باشد ایرانیان از راه از زمان شاهنشاهی کوشانی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

بخت از بختن ( بخش کردن ) به معنی قسمت یارو هم که دیگر همه میدونن کسی که قسمت و بخت و اقبال باهاش یاره نام پسرانه و همچنین گروه بزرگی از مردمان لر ( ل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادب المرء خیر من ذهبه ( امام علی ( ع ) ) ادب ریشه سومری دارد و از آنجا به زبان های سامی از جمله عربی و زبان های ایرانی در آمده. در عربی از آن ادب و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من ترانویسی کارنامه اردشیر بابکان رو خوندم همشو نمیگم ۱۰۰درصد ولی بیش از ۵۰درصدش به آسانی برای یک پارسی گوی معمولی فهمیدنی است. البته نوشته هایی مان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

جناب دژبان گرامی آقای رضایی سراسر به چرت بودن گفتارشان باور دارند شما چنان چه خوده شاهان ساسانی را زنده کنید و آنهارا به سخن گفتن وا دارید اگر ۸۰درصد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَرزیدن=مالش دادن مُرزیدن=آمیزش جنسی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مستیدن نادرست است ما در پارسی میانه ستاک مستن رو داشتیم با کنون بن مد می مستم می مدم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

در زبان عربی عراق به معنی گوشه و کناره است در پهلوی ساسانی اراک یا عراق به معنی سرزمین پست بوده برادرجان آخه ساکنین اونجا نخست سومری ها سپس سامیان ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

واختن با بن کنونی واج یا واژ یا واز مصدری یادگار پهلوی اشکانی است که این ستاک هنوز در زبان هایی همچون راژی و لری و. . . کاربرد دارد. به معنی گفت و گ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دگرگونی گذار فاز ترمودینامیکی مایه ها ( مواد ) در پارسی ذوب=گداختن/گدازش انجماد=افسردن/افسرش تبخیر=نژمیدن/نژمش میعان=ژالیدن/ژالش تصعید=افراختن/افرازش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

۶دگرگونی گذار فاز ترمودینامیکی مایه ها ( مواد ) در پارسی ذوب=گداختن/گدازش انجماد=افسردن/افسرش تبخیر=نژمیدن/نژمش میعان=ژالیدن/ژالش تصعید=افراختن/افراز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دگرگونی گذار فاز ترمودینامیکی مایه ها ( مواد ) در پارسی ذوب=گداختن/گدازش انجماد=افسردن/افسرش تبخیر=نژمیدن/نژمش میعان=ژالیدن/ژالش تصعید=افراختن/افرازش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دگرگونی گذار فاز ترمودینامیکی مایه ها ( مواد ) در پارسی ذوب=گداختن/گدازش انجماد=افسردن/افسرش تبخیر=نژمیدن/نژمش میعان=ژالیدن/ژالش تصعید=افراختن/افرازش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٥

آقا این دعوا ها واسه چیه تصادفی زده و یه واژه میان دو زبان مشترک شده سالار ترکی از سالماق میاد ظاهرن یعنی برانداختن ( براندازنده ) سالار فارسی از سا ...