تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَرغ نام کهن و اوستایی شعر مَرو است یکی از ۴شهر مهم خراسان بزرگ که امروزه در کشور ترکمنستان نهاده شده. مَرغ آب نام رودی است این شهر بر کرانه آن نهاد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجنون مانند دیوان قید ( مانند روزانه و شبانه و سالانه و مردانه و زنانه و. . )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رُخشانه یا رَخشانه از رخشیدن و درخشیدن و میاید اشراف زاده سغدی ای که به ازدواج اسکندر مقدونی در آمد و ولیعهد وی را بزایید. در زبان های یونانی و دیگر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از ستاک شایستن با کنون بن شای میشایست=شایسته بود، لایق بود می شاید=شایسته است، لایق است کنون بن پسوند فاعلی ساز آن شای به علاوه آن شده شایان مانند گر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انگار از ستاک انگاشتن میاد به معنی تصور کردن و به نظر رسیدن انگاره=تصور انگاشتن=تصور کردن انگار=می انگارد=به نظر می رسد. . . به شکل این است. . . چند ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هِشتن و نِهشتن هِشتن با کنون بن هل ( با ریخت جعلی هلیدن ) به معنی وضع کردن و قرار دادن است. زمانی که پیشوند فعلی نِ میگیرد ( با نَ منفی ساز نباید ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میهن گرایی میهن پرستی افراطی از ریشه nateدر زبان لاتین و فرانسه میاد nativeمیشه بومی nation ملت national ملی nationality ملیت nationalismملی گرایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه و لری بختیاری مزگ، در کردی مژگ و در پارسی نو مغز است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داف به هیچ وجه معنای مثبتی ندارد شایسته و برازنده نیست که دختر و زن ایرانی با چنین عنوان زشتی خوانده بشوند. قرار نیست هرچی از فرنگ به فرهنگ ما در می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلان ضمیر مبهم عربی است به نگر می رسد برابرهای فارسی آن بهمان و بیسار و بیستار باشند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَوژندن گویشی دیگر از همان مصدر اَوگندن یا افکندن است. در ادب فارسی به عنوان پسوند بیشتر به کار رفته شیراَوژن در شاهنامه جنگ اَوژن در گلستان سعدی مر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پروستن به چم محاصره کردن است این ستاک در پارسی نوی امروزی بی کاربرد شده ولی در پارسی میانه بوده و امروز نیز واژه پرونده که هم خانواده آن است مورد به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

انوشه روان روح جاودان و نابود نشدنی یکی از مشهور ترین شاهان ساسانیان ملقب به دادگر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزرم دخت آزرم به چم شرم و حیا و بزرگوار و احترام دخت هم یعنی دختر دختر سنگین رنگین و باحیا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نگرم فروغ از ستاک فروغتن بیاید که خود ریخت دیگری از ستاک افروختن یا افروزیدن به چم روشن کردن است ( البته ناگفته نماند که افروختن خود از ریشه روختن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در ترکی آذربایجانی به فرهنگ میگن مدنیت ( عربی ) در ترکی استانبولی به فرهنگ میگن کولتور ( اروپایی ) بعد دوستان اومدن اینجا بگن فارسی برای فرهنگ واژه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد برای اشاره به "سطح زمین" از واژه زمین بهره ببریم ( زمین یعنی جای سرد، از زم میاد با زمستان هم همخانواده است ) برای اشاره به سیاره از واژه اِ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرانشهر بر چهار بخت بود ۱. شمالش اپاختر ( ستاره بالایی/ستاره قطبی ) ۲. شرقش خراسان ( جایی که خورشید بلند میشود ) ۳. جنوبش نیمروز ۴. غربش خوربران ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرانشهر بر چهار بخت بود ۱. شمالش اپاختر ( ستاره بالایی/ستاره قطبی ) ۲. شرقش خراسان ( جایی که خورشید بلند میشود ) ۳. جنوبش نیمروز ۴. غربش خوربران ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرانشهر بر چهار بخت بود ۱. شمالش اپاختر ( ستاره بالایی/ستاره قطبی ) ۲. شرقش خراسان ( جایی که خورشید بلند میشود ) ۳. جنوبش نیمروز ۴. غربش خوربران ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرانشهر بر چهار بخت بود ۱. شمالش اپاختر ( ستاره بالایی/ستاره قطبی ) ۲. شرقش خراسان ( جایی که خورشید بلند میشود ) ۳. جنوبش نیمروز ۴. غربش خوربران ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرانشهر بر چهار بخت بود ۱. شمالش اپاختر ( ستاره بالایی/ستاره قطبی ) ۲. شرقش خراسان ( جایی که خورشید بلند میشود ) ۳. جنوبش نیمروز ۴. غربش خوربران ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایرانشهر بر چهار بخت بود ۱. شمالش اپاختر ( ستاره بالایی/ستاره قطبی ) ۲. شرقش خراسان ( جایی که خورشید بلند میشود ) ۳. جنوبش نیمروز ۴. غربش خوربران ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایرانشهر بر چهار بخت بود ۱. شمالش اپاختر ( ستاره بالایی/ستاره قطبی ) ۲. شرقش خراسان ( جایی که خورشید بلند میشود ) ۳. جنوبش نیمروز ۴. غربش خوربران ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایرانشهر بر چهار بخت بود ۱. شمالش اپاختر ( ستاره بالایی/ستاره قطبی ) ۲. شرقش خراسان ( جایی که خورشید بلند میشود ) ۳. جنوبش نیمروز ۴. غربش خوربران ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

عجب تو خوابم هم نمیدیدم یکی بیاد بگه یزد تورکستانه! تورک آباد! قارپوزآباد! قره قولاخ! اولا که قارپوز از خربزه فارسی میاد که یعنی خیار بزرگ کمبزه و تر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل این میمونه که من بیام یه شهر وسط بیابون درست کنم اسمشو بذارم دریاکنار یا اقیانوس آباد بعد دوستان تورک ما میگن جایی که حتی یه سگ آبی نداره همینجور ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشتی این قندوز با اون قندوز فرق میکنه نمیشه همینطوری بگی این اونه با این منطق کشور زامبیا هم یعنی جایی که زامبی زیاده خوده افغان ها بهش میگن کندز که ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همچین میگن کوروش یهودی بوده انگار حضرت موسی ( ع ) پیامبر شیطان بودن و یهودیان کافر دو جهان! نکشیمون پانترک مسلمون! بابا حاج آقا! من نمیگم کوروش ذوالق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رستم پور زال دستان پور سام پور نریمان پور گرشاب اژدهاکش پور اترت پور کورنگ پور بلیان پور طهمورث پور هوشنگ پور سیامک پور کیومرث نمادین ترین و بزرگترین ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکان آبی یا ترکان آسمانی نخستین دولت تایید شده ترکان به "گوکترک" رجوع شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکان آبی یا ترکان آسمانی نخستین دولت تایید شده ترکان به "گوک ترک" رجوع شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکان آبی / ترکان آسمانی نخستین دولت رسمی و تایید شده ترکان که از منچوری و مغولستان در چین شروع می شد و تا شبه جزیره کریمه و شمال دریای کاسپین می رفت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی باستان:داریئوش پارسی میانه: دارای / دارای دارایان؟ پارسی نو: دارا ( شاهنامه ) به نظر می رسد داریوش مخفف داریا وهومن باشد داریا همان داراست یع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پارسی باستان: کوروش پارسی میانه: - - - - - پارسی نو: کورا؟ به معنی پسر - - - - - - - - - - پارسی باستان: داریئوش پارسی میانه: دارای پارسی نو: دار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیمور یک واژه آلتایی به چم آهن است در مغولی و ازبکی تیمور است در زبان های اغوزی دمیر است نام اصلی چنگیز مغول تیمورجین بوده که از همین می آید نام تیمو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک واژه آلتایی به چم گردهم آیی قبایل و دیدار آنها هم در ترکی هست هم مغولی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. فارسی دو نوع مصدر دارد، مصدر جعلی و ناجعلی که هردو از دید دستوری درست هستند. ۱. رَهیدن/رَستن ۲. روییدن/رُستن ۳. پَزیدن/پُختن ( حتی حضرت مولوی بر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

داشتن و دار به صراحت در زبان سانسکریت و پارسی باستان هستند. حتی واژه داریوش هم ریشه در همین دارد حتی شاهنامه فردوسی شاهی که از اسکندر شکست خورد را ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

آقای رضایی شما حق نداری بگی چون کلمه صرفا توش ار داره ترکیه اگر اینجوریه با این منطق همه ی واژگان عربی که بر وزن "فعال" یا "فعّال"ساخته شده اند و لام ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

باتوجه به ساختار هایی همچون کنون بن آک =چال آک=چالاک ( مانند پوشاک و خوراک ) کنون بن ش=چالش ش=چالش ( مانند پوشش و خورش ) به نگرم باید ما ستاک چالید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فَرَه یا فَرِه که در پارسی میانه به ریخت خِوره بوده به چم شکوه و بزرگی و یا فروغ و روشنایی است. ( مانند شهر باستانی اردشیر خوره در نزدیکی فیروزآباد ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توختن با کنون بن توز با ریخت دیگر توزیدن به چم آرزو کردن و خواستن و جست و جو کردن است. کینه توزی یا کینه توختن نیز به معنی کینه خواهی یا انتقام گرفت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چکمه مانند تسمه و دکمه و سورتمه و قمقمه و یورتمه ترکی است. برابرهای پارسی آنها ۱. پای افزار ۲. پاپوش ۳. کفش ( کفش به هیچ وجه عربی نیست، ساختن نوواژه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چکمه مانند تسمه و دکمه و سورتمه و قمقمه و یورتمه ترکی است. برابرهای پارسی آنها ۱. پِی افزار ۲. پاپوش ۳. کفش ( کفش به هیچ وجه عربی نیست، ساختن نوواژه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کسی می داند چرا کهن ترین اسناد اشاره کننده به توران همگی افسانه های ایرانی هستند؟ ( اوستا/خدانامه/شاهنامه ) کشور ایران رسما ۱۸۰۰سال پیش توسط اردشیر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

ای خدا یعنی چی اینجا سایت فرهنگ لغته نه دعوای قومی لک میگه اصیل ترین قوم ایرانه لر میگه لک ماله ماست کرد میگه جفتشون کردن و فارس همشون رو منکر میشه و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قیزیل به ترکی یعنی سرخ یا طلایی باش و باشی هم به ترکی یعنی سر و کله کله سرخ ها این نام به خاطر سرپوش خاصی بود که قزلباشان بر سر مینهادند، کلاهی سرخ ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاهنامه کتابی است که حتی ملحقاتش هم آکنده از خرد است و دل از انسان درستی جو می رباید. این شعر جزو شاهنامه است اما ماله فردوسی نیست و کاتبان بدان افز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

برابری که برای مصدر پیشنهاده شده