پیشنهادهای عروسک گمنام صخرههای البرزکوه (١٥٠)
علت
دست بالا را پیدا کردن
گرفتاری، مصیبت
اقدام، تماس ( جنسی )
ناب، خالص
جا انداختن
بعد از کلمه بیاد می شه خود یک چیز یا چیز اصلی
حضرت والا، شازده
کم آوردن، تمام کردن چیزی
جان به لب کردن
کمابیش هیچ
کیسه ادرار
ولو
مجهول
در دوردست
تکه چوب شبیه کبریت برای انتقال شعله
خودت را پیدا کردن، فهمیدن اینکه کجایی
ازرمق افتاده
کنار
کوتاه
بی سروصدا
پیش رو، دم دست
منش، طرز رفتار
مسموم، سمی، خفقان آور
بی سرانجام، نافرجام، بی حاصل
تلطیف کننده
اسرارآمیز، مرموز
دالان
پوک
بی ربط
نخ نما
شب تا صبح/ تا صبح
کسی را غافلگیر کردن
پینَکی رفتن
چیزی را تداعی کردن/ به ذهن متبادر کردن
نوعی مدل مو که در برهه های تاریخی خاص در چین رواج داشته
بیقرار
( در مواردی ) تلطیف کردن
باری به هرجهت
بی فرجام
خانمان برانداز
ای داد بیداد
سردرگریبان بودن
زارزار گریستن
قد علم کردن
کم ارزش تر
میانه حال، متوسط ( از عامی بالاتر، از نخبه پایین تر )
دور از ذهن