yielding

/ˈjiːldɪŋ//ˈjiːldɪŋ/

معنی: ساخت، متورق
معانی دیگر: پر بازده، پر حاصل، بارور، پرسود، سودآور، خم پذیر، قابل انعطاف، مطیع، فرمانبر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: yieldingly (adv.), yieldingness (n.)
(1) تعریف: easily bent, esp. under pressure; flexible.
متضاد: unyielding
مشابه: pliable

(2) تعریف: submissive or obedient; tractable.
متضاد: adamant, immovable, unyielding
مشابه: obedient, submissive

جمله های نمونه

1. She sank onto the yielding cushions of the couch.
[ترجمه گوگل]او روی بالشتک های متحرک کاناپه فرو رفت
[ترجمه ترگمان]او روی بالش های نرم کاناپه فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is rarely yielding on such an issue.
[ترجمه گوگل]او به ندرت در مورد چنین موضوعی تسلیم می شود
[ترجمه ترگمان]او به ندرت در چنین موضوعی تسلیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Yielding himself to his feelings of worthlessness, he tried to kill himself.
[ترجمه Dreambarsam] او تسلیم احساس بی ارزش بودنِ خود شد، ( و ) تلاش کرد خودش را بکشد.
|
[ترجمه گوگل]او که خود را تسلیم احساس بی ارزشی خود کرد، سعی کرد خود را بکشد
[ترجمه ترگمان]خودش را تسلیم احساس بی ارزشی کرد و سعی کرد خودش را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Increasingly, farm land is yielding to property development.
[ترجمه گوگل]زمین های کشاورزی به طور فزاینده ای در حال تسلیم شدن به توسعه املاک هستند
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، زمین های کشاورزی در حال تسلیم شدن به رشد دارایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The country has sold out its principles in yielding to the demands of a military power.
[ترجمه گوگل]این کشور اصول خود را در تسلیم شدن به خواسته های یک قدرت نظامی فروخته است
[ترجمه ترگمان]این کشور اصول خود را در تسلیم شدن به خواسته های یک نیروی نظامی به فروش رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The universe is slowly yielding up its secrets to scientists.
[ترجمه گوگل]جهان به آرامی اسرار خود را در اختیار دانشمندان قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]جهان به آرامی اسرار خود را به دانشمندان تسلیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The universe is slowly yielding up its secrets.
[ترجمه گوگل]کیهان به آرامی اسرار خود را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]جهان به آرامی از اسرارش سر در می اورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wood land yielding 10 swine from the pannage. from the pasturage 7 swine.
[ترجمه گوگل]زمین چوبی که 10 خوک را از مزرعه تولید می کند از مرتع 7 خوک
[ترجمه ترگمان]زمین وود ۱۰ خوک را از the گرفت - - از چراگاه، خوک ۷ خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But he supposed yielding mouths belonged to fast women who might be more risky.
[ترجمه گوگل]اما او تصور می کرد که دهان های تسلیم به زنان سریع تعلق دارد که ممکن است خطر بیشتری داشته باشند
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسید که دهان باز دارد به زنانی که شاید بیش از اندازه خطرناک باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The seating was low and yielding, the decoration largely subordinate to a vast abstract oil painting on the longest wall.
[ترجمه گوگل]نشیمن‌گاه کم و بادوام بود، تزئینات تا حد زیادی تابع یک نقاشی رنگ روغن انتزاعی وسیع روی طولانی‌ترین دیوار بود
[ترجمه ترگمان]صندلی ها پایین و yielding بود و تزیین آن تا حد زیادی وابسته به تابلوی بزرگ روغنی بود که روی طولانی ترین دیوار قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He sets objectives without yielding to the latest fashion for doing so.
[ترجمه گوگل]او اهدافی را بدون تسلیم شدن به آخرین مد برای انجام آن تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]او اهداف خود را بدون تسلیم شدن به آخرین مد برای انجام این کار تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One seated, yielding up her throat to the kind hands of one of the two kneeling before her.
[ترجمه گوگل]یکی نشسته بود و گلویش را به دستان مهربان یکی از آن دو که در مقابلش زانو زده بودند، داد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها نشسته بود و گلوی خود را به دست یکی از آن دو زانو زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Banking is the occupation yielding the greatest number of high salaries.
[ترجمه گوگل]بانکداری شغلی است که بیشترین حقوق را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]بانکداری، شغل است که بیش ترین تعداد دستمزدهای بالا را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The whole process of massage involves yielding to another's care.
[ترجمه گوگل]کل فرآیند ماساژ شامل تسلیم شدن به مراقبت از دیگران است
[ترجمه ترگمان]کل فرآیند ماساژ، شامل تسلیم شدن به مراقبت دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

متورق (صفت)
soft, laminated, yielding, malleable

تخصصی

[عمران و معماری] تسلیم - تسلیم شدن - وادادن - جاری شدن

انگلیسی به انگلیسی

• submissive; disciplined; compliant; giving up, forgoing; producing
a material that is yielding is fairly soft, and bends or changes shape rather than staying stiff when you put pressure on it.

پیشنهاد کاربران

نتیجه میدهد
در آمار به معنی تحت چیزی قرار گرفتن
حاصل - ثمره
تغییرشکل
حاصله
تسلیم شدگی ( فلز )

بپرس