پیشنهادهای Lone Wolf (٥١٩)
لاته ( نوعی نوشیدنی قهوه ) قهوه با شیر نوشیدنی قهوه اسپرسو با مقدار زیادی شیر
تصمیم گرفتن مشخص کردن / تعیین کردن تصمیم نهایی را گرفتن تعیین کردن ( در موارد مختلف )
تا حدی / نسبتا کاملاً / خیلی به طور کامل / به طور واقعی واقعاً / حقیقتاً
راستش / به طور راستگویانه صادقانه به صداقت / بدون تعارف
توصیه کردن پیشنهاد کردن مشورت دادن / راهنمایی کردن پیشنهاد مناسب / معرفی کردن
حس / حس کردن حس مشترک / منطق درک / فهم معنا / مفهوم حس ششم ( intuition )
عالی / بی نظیر بسیار خوب / ممتاز عالی و درجه یک ستودنی / شگفت انگیز
لیسیدن یک ضربه کوچک ( با زبان ) ضربه زدن ( به معنای غیر مستقیم ) میزان اندکی / مقدار کم
خوش پوش / شیک پوش به طور مرتب لباس پوشیده شده مدرن و آراسته در لباس
عملی / کاربردی منطقی / معقول خدمت رسان / کارآمد مفید / به درد بخور
دمای هوا / دما دمای بدن درجه حرارت
زینتی / تزیینی زیبا / چشم نواز دکوراتیو ( برای طراحی داخلی و تزئینات )
پشم پارچه پشمی لباس پشمی
مدرن / شیک مرتب و تمیز خوب به نظر رسیدن / عالی خوش پوش
یک مکان / جایی یک مکان نامعلوم / مکانی مشخص نشده
اشاره سرنخ راهنمایی نشانه کمی / مقدار جزئی ( در برخی موارد )
صاف اصلاح شده بدون ریش و سبیل تراشیده شده / بی مو
تا حدی / مقداری کمی / نسبتا اندکی / به نوعی
برف می بارد / برف باران پوشیده شدن با برف / سفید شدن ( به صورت استعاری )
دختر / خانم جوان ( غیررسمی و محاوره ای ) واحد گالن ( مخفف gallon ) نام کوتاه شده برای مکان ها یا افراد خاص ( مانند Galicia )
مورد / مثال نمونه ای از یک کلاس ( در برنامه نویسی ) لحظه / زمان مشخص درخواست / اقدام ( رسمی و قدیمی )
. رمان 2. جدید 3. نو 4. غیرعادی 5. مبتکرانه
1. معرفی کردن 2. آغاز کردن 3. پیشنهاد کردن 4. آشنا کردن 5. عرضه کردن ( محصول یا ایده )
1. اغلب 2. بیشتر اوقات 3. به طور مکرر
1. بر اساس 2. طبق 3. طبق گفته 4. به گفته 5. مطابق با
1. از طریق 2. از میان 3. طی 4. به پایان رساندن 5. در طول 6. درون 7. از یک طرف به طرف دیگر 8. به صورت کامل
1. ظاهر 2. چهره 3. نشان دادن 4. پدیدار شدن 5. ظهور 6. حضور
1. فراتر از 2. بیشتر از 3. فراتر از قدرت یا درک 4. بیرون از 5. پس از ( زمان ) 6. بیش از حد
1. خیلی کوچک 2. ریز 3. بسیار ناچیز
1. حتی 2. برابر 3. هموار 4. صاف 5. به طور مساوی 6. بیشتر از چیزی که انتظار می رود 7. امکان پذیر بودن ( در برخی موارد ) 8. شگفت انگیز ی ...
1. وجود 2. موجودیت 3. فرد 4. حالت ( وضعیت یا شرایط ) 5. زندگی 6. حالت فعل "be" در حال یا گذشته 7. موجود ( انسان یا موجودات دیگر )
1. طنز 2. شوخی 3. حال و هوا 4. روحیه 5. مزاج 6. حس شوخ طبعی
. موضوع 2. مبحث 3. عنوان 4. مسئله 5. موضوع بحث یا گفتگو
1. خاص 2. ویژه 3. مشخص 4. دقیق 5. معین
1. آگاه 2. مطلع 3. باخبر 4. متوجه 5. مستحضر
1. پس از آن 2. در آن زمان 3. پس از آنکه 4. در نتیجه 5. سپس 6. آن وقت 7. آن وقت که 8. آن طور که
1. نگران 2. مربوط به 3. دغدغه مند 4. اهتمام دار
1. لغوی 2. حرف به حرف 3. صریح و بدون تغییری در معنی 4. بی تأویل 5. اصلی و واقعی ( در مقابل معنای مجازی ) 6. دقیق
1. آزمون 2. پرسش و پاسخ 3. مسابقه اطلاعات عمومی 4. آزمون کوچک یا کوتاه 5. پرسش یا معما ( در برخی مواقع به طور غیررسمی )
1. طوفانی 2. بلند و پرطنین 3. گوش خراش 4. واضح و کامل ( در پیروزی یا موفقیت ) 5. آشکار و برجسته
1. به ویژه 2. خصوصاً 3. به طور خاص
1. گذشته 2. کهنه 3. فراموش شده 4. از یاد رفته
1. سیم کشی 2. سیم کشی برق 3. اتصالات سیمی 4. سیستم سیم کشی 5. کار سیم کشی ( در مهندسی برق )
1. گورمت ( به معنی غذا یا آشپزی با کیفیت بالا ) 2. آشپز ماهر یا متخصص غذا 3. غذا یا خوراکی های لوکس و باکیفیت 4. علاقه مند به غذاهای خاص و پیچیده
1. ظرف 2. غذا 3. دیس ( ظرف بزرگ برای سرو غذا ) 4. شایعه یا اخبار 5. پخش کردن یا افشای اطلاعات 6. جذاب یا خوشایند بودن ( در گویش عامیانه ) 7. پاس دا ...
انواع توت ها. I love eating fresh berries in the summer
جمع اوری/گردهمایی/ملاقات/گرد هم آمدن افراد یا چیزها. We are having a family gathering this weekend The gathering of data is essential for the rese ...
خوشمزه/لذیذ.
پشمی/پشمالو/زبر و کدر.