gathering

/ˈɡæðərɪŋ//ˈɡæðərɪŋ/

معنی: گرد اوری، جماعت همراهان
معانی دیگر: جلسه، گردهمایی، هم نشست، فراخواند، گردآوری، جمع آوری، آنچه که گردآوری شده، توده، انباشته، دستاورد، چین پارچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: anything that is gathered or collected.
مشابه: accumulation, collection, compilation, convocation, crowd, harvest, mass, pile

(2) تعریف: the act of one who gathers.
مترادف: collection
مشابه: accumulation, assembling, assembly, compilation, congregation, convocation, harvest

(3) تعریف: a meeting.
مترادف: assembly, meeting
مشابه: congregation, convention, convocation

(4) تعریف: gathers or a gather in cloth.
مشابه: pleat, pucker, shirr, tulle

جمله های نمونه

1. a gathering of democratic candidates
گردهمایی نامزدهای انتخاباتی حزب دموکرات

2. a gathering of literary eminences
گردهمایی برجستگان عالم ادبیات

3. a gathering of luminaries in the field of physics
گردهمایی (همایش) چهره های درخشان در رشته ی فیزیک

4. the gathering took place under the aegis of the u. n.
گردهمایی تحت لوای سازمان ملل صورت گرفت.

5. a convivial gathering of friends
گردهمایی پر بزن و بکوب دوستان

6. a funeral gathering is no place for joking!
مجلس ختم جای شوخی کردن نیست !

7. a scientific gathering
یک گردهمایی علمی

8. an informal gathering of friends
گردهمایی خودمانی دوستان

9. he is gathering new material for his novel
او مشغول گردآوری مطالب تازه ای برای رمان خود می باشد.

10. she is gathering her bits and pieces to move to a new house
برای انتقال به منزل جدید مشغول گردآوری خرت و پرت خود می باشد.

11. the next gathering of the delegates will be convoked tomorrow
همایش بعدی نمایندگان فردا تشکیل خواهد شد.

12. an intelligence - gathering satellite
ماهواره ی جاسوسی (اطلاعاتی)

13. people are prohibited from gathering in streets
مردم حق ندارند در خیابان ها اجتماع کنند.

14. Mrs Foster bobbed about, gathering up her things.
[ترجمه گوگل]خانم فاستر هجوم آورد و وسایلش را جمع کرد
[ترجمه ترگمان]خانم فاستر چیزی نمانده بود که وسایلش را جمع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many of the machines are gathering dust in basements.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ماشین ها در زیرزمین ها گرد و غبار جمع می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این ماشین ها، گرد و غبار را در زیرزمین جمع آوری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The crowd is gathering.
[ترجمه گوگل]جمعیت در حال جمع شدن است
[ترجمه ترگمان]جمعیت جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Storm clouds were gathering so we hurried home.
[ترجمه گوگل]ابرهای طوفانی جمع شده بودند، بنابراین ما به سرعت به خانه رفتیم
[ترجمه ترگمان]ابره ای طوفانی در حال جمع شدن بودند و ما با عجله به خانه برگشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Detectives have spent months gathering evidence.
[ترجمه Mo] کاراگاهان برای جمع اوری شواهد ماه ها سپری کرده اند
|
[ترجمه گوگل]کارآگاهان ماه ها را صرف جمع آوری شواهد کرده اند
[ترجمه ترگمان]کارآگاه ها ماه را صرف جمع کردن مدارک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He drew his conclusion by gathering up the facts.
[ترجمه گوگل]او با جمع‌آوری حقایق نتیجه‌گیری کرد
[ترجمه ترگمان]پس از جمع کردن حقایق، نتیجه گیری خود را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Storm clouds are gathering over the trade negotiations.
[ترجمه گوگل]ابرهای طوفانی بر سر مذاکرات تجاری جمع شده اند
[ترجمه ترگمان]ابره ای طوفان بر سر مذاکرات تجاری گرد هم آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردآوری (اسم)
cumulation, collection, amassment, gathering, compilation

جماعت همراهان (اسم)
meeting, gathering

تخصصی

[نفت] لوله ی جمع آوری

انگلیسی به انگلیسی

• assembly; meeting; convention; cluster, collection; pustule, abscess
a gathering is a group of people meeting for a particular purpose.
gathering darkness or a gathering storm is beginning to become visible.
see also gather.

پیشنهاد کاربران

خوشه چینی
گردهمایی از منظر حقوقی
گروه
محفل
جمع بندی ( مطالب یا معلومات )
gathering ( noun ) = دورهمی، گردهمایی، جلسه، اجماع، تجمع، انجمن، ملاقات، مجالس، اجتماع/جمع آوری، گردآوری/
Definition = یک مهمانی یا جلسه ای که بسیاری از افراد به صورت گروهی گرد هم می آیند/ملاقات افرادی که به صورت گروهی گرد هم می آیند/
...
[مشاهده متن کامل]

a gathering of religious leaders = گردهمایی رهبران دینی
a social/family gathering = یک دورهمی خانوادگی/اجتماعی
examples:
1 - The city is hosting a gathering of business leaders next month.
این شهر ماه آینده میزبان گردهمایی رهبران تجاری است.
2 - They started as informal gatherings but they have become increasingly formalized in the last few years.
آنها به عنوان انجمن غیر رسمی شروع به کار کردند اما در چند سال اخیر به طور فزاینده ای رسمی شده اند.
3 - He didn't enjoy these social gatherings and would look for an excuse to leave early.
او از این مجالس اجتماعی لذت نمی برد و به دنبال بهانه ای برای زود رفتن بود.
4 - We’re having a little social gathering tonight and hope you can come.
ما امشب کمی دورهمی اجتماعی داریم و امیدوارم که بتوانید بیایید.
5 - There will be a gathering of world leaders in Canada next month.
ماه آینده گردهمایی رهبران جهان در کانادا برگزار خواهد شد.
6 - he is gathering new material for his novel
او در حال جمع آوری ( گردآوری ) مطالب جدید برای رمان خود است
7 - A gathering of citizens developed outside the courthouse.
اجتماع شهروندان در بیرون از ساختمان دادگاه گسترش یافت.

تو اکثر بازی های استراتژیکی این واژه اومده ک ب معنی در حال جمع اوری چیزی هست
مثلا: Gathering oil
گرداوری
اجتماع، انجمن

جمع شدن
فزاینده، رو به رشد/افزایش، در راه، پیش رو
Gathering speed
سریعتر حرکت کردن
دورهمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس