پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٦١٢)
کار فرا. کارفرایی:فوق لیسانس . فوق لیسانسه.
فرازش و فرودش:صعود ونزول. فرازشی و فرودشی:تصاعدی وتنازلی. فرازی وفرودی:صعودی ونزولی.
ابوریحان بیرونی در پانزده سالگی نخستین بار هنگانی که در در بار آل عراق بود گلوبندک خود راساخت. " گلوبندک:ذاتُ الحِلَق "
*پرسش ؛ ای باد صبا فدای ناز قدمت قربانی پای تو وجای قدمت برحضرت خیام ببر پیغامم گویش که منم و دردی آشامم دستور چه باشد اندرین وادی یا فلسفهء هست که ا ...
" تغرّب عن الاوطان فی طلب العلی وسافر ففی الاسفار خمس فواید تفرج هم واکتساب معیشه وعلم وآداب وصحبت ماجد "منسوب به علی ( ع ) . ای گرامی گر که خواهی ...
وجعل کلمه الذین کفروا سفلی. و گذاشت واژهء ناسپاسها را پست. وکلمه الله هی العلیا. و واژهء خداخود والاست. هی:خود.
زبان فارسی شیعه را نمودار داد واین است که به روند زبان نخست شیعه شد.
همانِست:استیل.
گلوبندک:ذات الحلق.
۱_ویراستاری:ویرایش و ویراست برای خوانش نوشته ها. ( ویراستار ) ۲_پیراستاری:پیرایش و پیراست برای خوانش پذیری نوشته ها. ( پیراستار ) ۳_ژیراستاری:ژیرای ...
هر دین ومکتب وآیینی که دشمن زبان باشد دشمن مردم وکشور ونسلها ونیاکان هم هست.
بهاران بوستان روی یار است چو تابستان مهر آن نگار است به پاییزی که دارد رنگ عاشق زمستان جدایی سرد سار است شهرام.
بیا بنشین و با ما دلبری کن میان دلبر و دل داوری کن از آن گیسوی پر نقش و نگارت تو ای گل بر بهاران سروری کن شهرام.
" بنگر که به واژگان خود می نازیم سخت است به واژهء دگر آوازیم همواره بباید واژه پردازی کرد ز امروز و یا روز دگر آغازیم شهرام"
" دَس مَرِزا پاسخ سَر مَرِزا " لری " دست مریزاد=سرمریزاد. فارسی . "
مَرِمَت: مَرُمات ، رُمبیده مباد سازه بر سره جایش باشد . ویران نشود. مانند؛ مریزاد:دست مریزاد دست درد نکند.
هر دمی که فرو می رود کمک زندگی است و چون بر می آید خوشی منش است.
دانستنی را به دست آور اگر چه با؛ جادو. تَری تَری تَرالی. فال تفأل. خواب. و . . . . باشد. دانستنی:چهار دستهء؛ دانشها. فرزانشها. آیین ها. رازور ...
آن هم درست است.
هی این. آهای این. آهای، این پسره. هی، این پسر،
خودواژگان:واژگان زبان خودی. ناخود واژگان:واژگان دیگرزبانها بیخودواژگان:واژگان ناکارا.
پی:عصب. پیوند :عصبیت. پیوست:تعصب. پیوستگی:تعصبی. پیوستشی:عصبانی. پیوندی:متعصَِب. پیوستش:تعصیب. و. . . . . . . .
کسان نامه. دانش کسان: رساله الرجال. علم الرجال.
دستور. دستیار. دستوَر. زودتر کاری کسی می کرد. به کارآگاهی می گفتند دستوراتش را بیاموزاند تا کاررا کسی انجام دهد. دستوَر :وَرِ دست. وَردست.
ارج نامه:رزومه.
آقا فارسی است زیرا داریوش هخامنشی در کتیبه هایش می نویسد بزرگان پدران مارا پسند داشتند پس به آنان هخا منش گفتند. هخا:آقا.
بُختُم:اتهام.
در این میان. اینک. آنک.
برما بسی کمان ملامت کشیده اند.
" پا به کُت گذاشتن ":بخشی از خیش که به لری دار گفته می شود که گاوآهن ویا گَلا به لری گویند به هنگام سفت بودن زمین گاویار که زمین را شخم میزند پای خود ...
ویژه ی؛ به جای ویژی
افزا و افزنده و یا، افز و افزا:مضاف و مضاف الیه
صدا کاری:رادیو اکتیو
نسبیت:" دانشی است ". و رشته ای در فیزیک است برپایهء نگرنده ( ناظر ) . نسبی:" فرمایشی است. در پیوند با هم، از دوچرخه تاکشنده. از قایق تازیردریایی. ...
صندلی. تُکِ نشیمن. اوج نشیمن. فرانشیمن. تِه نشیمن. ژرف نشیمن. فرونشیمن. تَخت نشیمن. صاف نشیمن. هموار نشیمن. و یا؛ بِه نشین. کِه نشین. شِه نشین. ...
صندلی چهارشانه:صندلی آرگونومیک.
صندلی برجی ( برج آزادی ) به جای صندلی ایفلی.
صندلی نَخَکی:صندلی آکاپولکو. چون ازنخ نایلونی است پس به جای نخی به این گونه صندلی صندلیِ نَخَکِی گفته شود.
میز نِویس:میز تحریر.
پهنش:اتساع
آیا " مُد هامَتان" به معنی طول موجها هم هستند.
خُرَّما خُرما وخُرما خُرَّما.
میان جنگ:منجنیک. قلب سپاه.
گمانهء بُرِشی:حدس قطعی. گپ به کجا کشید ؟ بریده شد به نیک با خواست خدا و سپاسَش. گمانهء قطعی.
هر حکومتی باید هشیار باشد که در سیاه چالهء " باند راندخواندگرایی " نیفتد. باند:باند بازی. راند ( ت ) خواری. خواند :فراخوان و گزینش خودمانی ها.
خورشگر وروزی باید از خدا باشد ونه از شیطان مردم باید بر سر سفرهء خدا بنشینند و هرگز برسر سفرهء شیطان ننشینند.
پوشاک. جرده. لباس. چون ازجوراب تا دستکش و تاکلاه و دیگر ها از پوشاک تا جرده تا لباس هرکدام نام خود را دارند آنچه می ماند شورت ( مایو ) است که ؛ ج ...
همانندی و ناهمانندی:تشبیه و تنزیه. تشبیه :همانند دانستن. همانند است. تنزیه :ناهمانند دانستن. ( همانند نیست ) .
پوشاک آخوندیت: لباس روحانیت.
سرمایه شناسی گذار:اقتصاد گذار