پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٣٧٠)
راستی شهرام زاندیشه خود باز آیی. گرچه در چام بدیدیم هنر آرایی* شعر شهرام بدین شیوایی و نیکویی. غزلش را به رسایی چو می آرایی. * چامهء تو همه اش فرزا ...
اینک سرود گوی که با آب وتاب به. نزد شما چامه خوش است یا شراب به* گاهی شراب هست وگهی هم رباب هست. گاهی شراب خوش است وگاهی رباب به* گویند گناه باشد و ...
بدست آرد اگر آن ترک تهرانی دل ما را. ز آب و خاک بگذشته نهم در کعبه بتهارا* اگر در آینه ساقی نماید روی زیبا را. نه یوسف را به چشم آریم نه دل جوید زل ...
ادلکم:بنمایم شما را. بنمایمتان.
راتَه:mouspad.
" روزگارانِ زرِّین " از پیشا دارالفنون تا پسا دانشگاه.
" فرهنگ ":فرِّ آهنگ که همان ادبیات زندگی باشد.
جوانی گرچه با ابزار آید. نمونه از جهان جاودان است* شهرام ( ص )
" دگره، دگرگی ":انصراف.
" چشم پوشی " : انصراف.
کیهان خود واژه ای است که پرسشناک است هر کسی از خود می پرسد کی هان یا از کی بوده است هان. برخی واژگان پرسشناکی را به دست می دهند.
دست دادن. دستی دارد. :ید طولایی دارد.
دوش از گلگشت جانم یادم از گلزار بود. نرگسانی مست رویش خواب از چشمم ربود* خویش را دادم توانی از مدامی جاودان. جای جامی عشق بود ومغز را خوش می غنود* ...
جزاءّ و فاقا:" پاداشی پوششی".
زندگی من زمانی است که، ۱_اعلامیهء حقوق بشر به دست کورش. ۲_گشایش آکادمی افلاطون . ۳_دانشوری. ۴_شهراوردهای ورزش در جهان. ۵_گرفتن کیهان به دست مردم ...
شاید هلو هَرو ( خورو ) به معنی خوردن و مِلِقی ( راحت الحلقوم ) باشد.
سه دلیل برای باور به خدا؛ ۱_اگر خدا نبود جهان ساختار نداشت و جهان بی خدا ساختارمندانه نیست. ۲_ در تاریخ بشر اگر خدا نبود دالان دار خر را خورده بود. ...
هنگامی که هنر روند به روز شود فرهنگ می شود و این خود نمودار فرهنگ است.
" هنر . فرهنگ. باستان. تاریخ " . چهار واژهء شگفت انگیز زبان فارسی هستند.
هر پدیداری دارای ارزش هایی میباشد واگر همه ارزش های هر پدیده را ناب نماییم وبه دست دهیم هنرپدیدارها خواهد بود. و این خودِ هنر است.
عمعق:عمِ عقیق مانند عم ِ جزء که جزء اعم است. عمعق بخاری سرایندهء سرشناس.
منشها:؛ ۱_سرکش. ۲_سرزنش. ۳_به فرمان. ۴_آرامش. ۵_خشنود. ۶_خشگوار. ۷_سربلند ۸_سر به زیر. ۹_سرافکنده. ۱۰_شکسته ۱۱_پیروز. ۱۲ - نابود. ۱۳_ امید ...
آمد بهار نوروز هم مبارکا مبارکا. هم سال نو پیروز باد مبارکا مبارکا* آمد گل وسوری رسید بر بلبل و برسرویان. بر آبشار از دل به جان مبارکا مبارکا* بر س ...
به برزن شو ببین گلها فراوان. به گلشن رو گزین ملها فراوان* به دشت وکوه وهم در مرغزاران. سراید مرغ و سنبلها فراوان. فراوان جویباران آبشاران. به نوش ...
" بنزین اَبَر ":بنزین سوپر.
پاورپوینتpoverpoint:"زورنما. نقطهء توان. زورگاه. توانگاه. قدرتگاه. نقطهءقدرت. نقطهء زور.
بروید، سبک و سنگین. رفتیم سفیده و سیاهه. سفیده :تنها. سیاهه:همراه، با بار وبنه ویابا دیگران.
descriptions:گشودن. باز نمودن. آشکارسازی.
" خواهندگان ":اولوالعزم
یکی از بهترین شناسه های از " مردم " آن است که جوزجانی شاگرد پورسینا از نوشته ای داستانی رمزی با نام حی بن یقظان که جوزجانی به " زندهء بیدار " ترجمه ک ...
در همهء تمدن ها و گراها و گرایشها نیکماندها هست ، نیکماندها که ؛ ۱ - نهادی. ۲ - نسلی. ۳ - نوشته ای. می افزایم که؛ یکی پررنگ. دوتا کم رنگ. سه تا ...
دوستان و اولیای خدا در این جهان از خدا درد وبلا و گرفتاری می خواهند؛ ایوب از بلا نشد سیر* ما از خدا بهشت واره ای می خواهیم ؛ شد سیر ز ملک خود سلیمان*
چام باشد از سرشت با فن آن. گر به باز و بست آراید جان. شهرام ( ص ) *
بورن سوته دلان خاک ایران. سر افرازی بکیمن اژ دلیران. بورن تا بهر فردا زنده واییم. چه کودکمان جوانان یا که پیران. شهرام ( ص ) *
" نیکخوانی ":تجوید. دانستِ نیکخوانی:علم تجوید. جویده سخن نگویید.
ریزتَه:فوتون.
سرمایه شناسی تاریخی.
" آیا ":مضارع. " آیا ( ی ) گزارشی ". مضارع اخباری. " آیا ( ی ) راهشی ". مضارع التزامی. " آیا ":آینده.
مسقبل:آینده. مثبت . منفی. خنثی. : ( " ها. نا. خا " . "هاج. ناج. خاج. " ) امر و نهی:" فرمان نا فرمان" . معین :" کمک". اسم زمان اسم مکان: نام جا نا ...
" ایستا ":قاعده. " ایستاها ":قواعد. " ایستا برای گفتن بندارهای سه تک و یا سه بیش ":قاعده برای تلفظ مصدرهای ثلاثی مجرد و مزید. " سه بیشدار ":ثلاثی ...
سنگش های گِرد در تازی:اوزان جمع در عربی؛ سنگِشهایی که در زبان فارسی آمده اند.
درخور : لازم. نادرخور :متعدی.
صورت:صیغه. صورت پرکارگی:صیغهءمبالغه. صورت فرایین:صیغه مبالغه.
چونش:صفت چونشمند:موصوف چونش رها. صفت مطلق. چونشِ کردگی:صفت فاعلی. چونشِ شدگی:صفت مفعولی. چونش برتری:صفت تفضیلی.
افزون:مضاف. افزونمند:مضاف الیه.
" بنجاق " :مسند. بنجاقمند:مسند الیه صفت:چونش. موصوف:چونشمند. سند فارسی است.
" بُندارجایی":مصدر جعلی. " بندار درهم ":مصدر مرکب. " بندار بی نوک":مصدر مرخم. بُندار:مصدر.
" بُندار جایی ":مصدر جعلی. " جاییدن ":جعل کردن.
شمایید شماییدشمایید شمایید. همی نیک نمایید ز یاران خدایید* بیایید بیایید. بیایید بیایید. کجایید کجایید کجایید کجایید* فراتر ببینید اگر همره مایید. ...
" خواند شناسی ":رادیو لوژی. نُماند شناسی:t. v ology