پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٤٦٦)
آپوانزیم:/āponzim\ اسم. [فیزیولژی] پروتئینی که بر اثر ترکیب با کوآنزیم، آنزیم فعال می سازد.
آپراکسی:/āporāksi/:اسم[ روانشناسی] کردار پریش
آپلیکاتور:/āplikātor/اسم. اسباب کوچک و ساده شامل مخزن و لوله ای متصل به آن برای ریختن یا مالیدن مایعات مانند ( چسب یا دارو )
آپارتمان نشینی: اسم. عمل یا فرایند سکونت کردن در آپارتمان. به همین قیاس آپارتمان نشین. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آپارتمان سازی:/āpart ( e ) mānsāzi/اسم. عمل یا فرایند ساختن ساختمان های آپارتمانی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آبیدن:/ābidan/مصدر. متعدی. [شیمی] ترکیب کردن با آب. هیدراسیون. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آبی خاکی:/ābixāki/ صفت. [نظامی] ۱ - دارای کاربرد در دریا و در خشکی ( در مورد جنگ افزار ) ۲. مربوط به فعالیت های عملیات جنگی که در آب و در خشکی انجام ...
آبیاری نواری: تقسیم زمین به نوارهایی و آبیاری هر نوار به وسیله نهر یا جویی که در بالای کرت واقع شده است. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فا ...
آبیاری نشتی: نوعی آبیاری سطحی که آب با رشته های باریکی به مدت کافی در جوی های کم عمقی در خاک قابل نفوذ جاری می شود. ( صدری افشار، غلامحسین و همکارا ...
آبی فیروزه ای: رنگ آبی ترکیب شده با رنگ سبز. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آبی زنگاری: رنگ آبی ترکیب شده با رنگ های سبز و سیاه. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آبه:/ābe/ اسم. عنوانی برای روحانیان در کشورهای فرانسوی زبان، معادل پدر. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
به آب و نان رسیدن:[کنایی] خوب شدن گذران زندگی ( پس از آن همه سختی الحمدالله به آب نانی رسیدند. ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاص ...
از آب گل درآمدن:[ مجازی] بزرگ شدن و به حد رشد رسیدن بچه ( وقتی سعید از آب گل درآمد کمک دست پدرش شد. )
سینماسکوپ: سینمایی که پرده آن یک برابر و نیم سینمای معمولی است و فیلم آن نیز رنگی است و صداها از آن طرفی که صداها واقعاً بلند می شود شنیده می شود.
سینماتیک:\sinemātek\ مکانی که در آن فیلم ها را نگهداری می کنند و معمولاً آنها را نمایش می دهند و در حقیقت حکم موزه فیلم را دارد.
absolute genitive : اضافه مطلق
absolute genitiv: اضافه مطلق
absolute genitiv: اضافه مطلق
principle of cyclicty: اصل ترتیب چرخه ای
principle of cyclicty: اصل ترتیب چرخه ای
principle of cyclicty: اصل ترتیب چرخه ای
empirical principle: اصل تجربی
empirical principle: اصل تجربی
empirical principle: اصل تجربی
principle of duality connection: اصل پیوند دوتایی/ دوگانه
principle of duality connection: اصل پیوند دوتایی/ دوگانه
principle of economy: اصل اقتصاد.
principle of economy: اصل اقتصاد.
principle of economy: اصل اقتصاد.
principal of informativity: اصل اطلاع مندی
principal of informativity: اصل اطلاع مندی
principal of informativity: اصل اطلاع مندی
cover term:اصطلاح پوششی
cover term:اصطلاح پوششی
cover term: اصطلاح پوششی
predicate nominal: اسم اسنادی
predicate nominal: اسم اسنادی
predicate nominal: اسم اسنادی
bi - implications: استلزام دوتایی
machine metaphor: استعاره ماشین
machine metaphor: استعاره ماشین
machine metaphor: استعاره ماشین
actual reference value: ارزش ارجاع واقعی
actual reference value: ارزش ارجاع واقعی
actual reference value: ارزش ارجاع واقعی
linguistics communication: ارتباط زبانی
linguistics communication: ارتباط زبانی
simultaneous components: اجزاء همزمان
simultaneous components: اجزاء هم زمان