پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٥٩٧
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

simultaneous components: اجزاء همزمان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

language confederation: اتحاد زبان ها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

language confederation: اتحاد زبان ها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

language confederation: اتحاد زبان ها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

observational falsifiability: ابطال پذیری مشاهداتی

پیشنهاد
٠

observational falsifiability: ابطال پذیری مشاهداتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابزارگرا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

speech sound: آوای گفتار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

speech sound: آوای گفتار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

speech sound: آوای گفتار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

articulate sound: آوای رسا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

articulate sound: آوای رسا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

articulate sound: آوای رسا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

mixing levels: آمیزش سطوح

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

mixing levels: آمیزش سطوح

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

mixing levels: آمیزش سطوح

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

pair test: آزمون جفتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

pair test: آزمون جفتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

pair test: آزمون جفتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

informant response test آزمون پاسخ سخنگوی بومی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

informant response test آزمون پاسخ سخنگوی بومی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

informant response test آزمون پاسخ سخنگوی بومی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرمانی شده: idealized

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

hierarchical constituency آرایش سلسله مراتبی سازه ها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

hierarchical constituency آرایش سلسله مراتبی سازه ها

پیشنهاد
٠

hierarchical constituency آرایش سلسله مراتبی سازه ها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبنای/ābnāy/ - ها، اسم. شاخابهٔ باریکی در ساحل دریا، دریاچه یا رود. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبلیچ:/āblič/ صفت. [ گفتاری] لهیده، در مورد میوه های آبدار ( زردآلوهای آبلیچ ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابل گرفتن: به بیماری آبله مبتلا شدن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبله شیری: نوعی آبله خفیف. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هفت عضو ؛ هفت اندام ، یعنی سر و سینه و شکم و دو دست و دو پا و یا به عقیده برخی دو پهلو و دو پا و دو دست و سر. ( از برهان ) . و رجوع به هفت اندام شود ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضوهای رئیسه ؛ اعضایی هستند که مبداء قوه و نیرو باشند و برای بقای شخص لازم می باشند مانند قلب و دماغ و کبد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) : گفتم که عضو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضو یابس ؛ استخوان است. ( فرهنگ علوم عقلی به نقل از اسفار و شفا ) . و رجوع به عضو حار شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضو حار ؛ در اصطلاح فلسفه و پزشکی قدیم ، قلب و دل است. و شیخ الرئیس در بیان اعضای حاره و بارده گوید: نزدیکی به توازن و اعتدال مزاج بواسطه تکافؤ اعضا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضو رطب ؛ کبداست. ( فرهنگ علوم عقلی ، از اسفار و شفا ) . و رجوع به عضو حار شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضو بارد ؛ در اصطلاح فلسفه و پزشکی قدیم ، دماغ و مغز است. ( از فرهنگ علوم عقلی به نقل از اسفار و شفا ) . و رجوع به عضو حار شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضو بسیط ؛ هر یک از دماغ و قلب و کبد است. ( از فرهنگ علوم عقلی به نقل از اسفار ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان شناس ؛ عالم به خواص و مضار و منافع حیوانات.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان شناسی ؛ علمی است که در آن از خواص حیوانات و مضار و منافع آنها بحث میکند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان دوپا ؛ کنایه از آدمی است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان دوست ؛ دوست دارنده حیوانات.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان دوستی ؛ محبت و علاقه به حیوانات و جانوران.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان خور ؛ خورنده حیوانات. گوشتخوار : هر آنکس کز آن آب حیوان خورد ز حیوان خوران جهان جان برد. نظامی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان داری ؛ نگاهداری حیوانات.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان بری ؛ که در خشکی زندگی کند. خشکی زی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم حیوان ؛ علمی است که از خواص احوال انواع حیوانات و عجائب و شگفتی ها و سودها و زیان های آن بحث و گفت و گو میکند. موضوع این علم جنس حیوان است از بحر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوان بحری ؛ که در آب زندگی کند. آب زی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک لقمه نان ؛ معاش معتدل.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب کشیده: صفت. خیس شده ( موش آب کشیده ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبکش کردن: ۱ - به وسیله آبکش آب چیزی را گرفتن ۲ - [ کنایی] مانند آبکش سوراخ سوراخ کردن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )