پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٩٦٠
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رفتن به کسی : [عامیانه، اصطلاح] شبیه بودن به کسی ( در ظاهر یا رفتار ) .

پیشنهاد
٠

رفتن بالای منبر برای کسی : [عامیانه، ضرب المثل ] پشت سر کسی بد و بیراه گفتن، غیبت کردن.

پیشنهاد
٠

رفتن آن جا که عرب نی انداخت: [عامیانه، ضرب المثل ] به جای دور و بی بازگشت رفتن، به وضع ناجوری گرفتار شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفتن از رو : [عامیانه، اصطلاح] خجالت کشیدن، شرم کردن، از میدان به در رفتن، مجاب شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفتن از کیسه: [عامیانه، اصطلاح] ضرر کردن، از سرمایه خرج کردن.

پیشنهاد
٠

رعیت داری کردن: [عامیانه، اصطلاح] حراست کردن از زیردستان، مورد نوازش و محبت قرار دادن زیردستان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفتگار : [عامیانه، اصطلاح] رفتنی، مردنی.

پیشنهاد
٠

رَطب و یا بس گفتن: [عامیانه، کنایه ] سخنان درست و نادرست گفتن، آسمان و ریسمان به هم بافتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضایت نامه: [عامیانه، اصطلاح] نوشته ی حاکی از رضایت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضایت دادن: [عامیانه، اصطلاح] در گذشتن از شکایت و دنبال کردن قضیه، قبول کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا شدن: [عامیانه، اصطلاح] راضی شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رضا قورتکی: [عامیانه، کنایه ] بی حساب و کتاب، بی اساس.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشته ها را پنبه کردن: [عامیانه، کنایه ] کارهای انجام شده را به باد دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا ترکی: [عامیانه، اصطلاح] پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.

پیشنهاد
٠

رشته ها را پنبه کردن: [عامیانه، کنایه ] کارهای انجام شده را به باد دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رشته ی کلام به دست گرفتن : [عامیانه، کنایه ] آغاز به سخن کردن، سخن را دنبال کردن.

پیشنهاد
٠

رشته ی کلام به دست گرفتن : [عامیانه، کنایه ] آغاز به سخن کردن، سخن را دنبال کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشته فرنگی : [عامیانه، اصطلاح] ماکارونی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشته ی سر در گم : [عامیانه، اصطلاح] وضع بغرنج، کار دشوار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشته برشته : [عامیانه، اصطلاح] حرف های بیهوده و بی معنی.

پیشنهاد
٠

رشته ی سر در گم : [عامیانه، اصطلاح] وضع بغرنج، کار دشوار.

پیشنهاد
٣

پا به عرصه ظهور نهادن ؛ متولد شدن. پدید آمدن. ( فرهنگ فارسی معین ) .

پیشنهاد
٠

به عرصه ظهور رسیدن ؛ متولد شدن. پدید آمدن. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رسیدن به عرصه: [عامیانه، کنایه ] بزرگ شدن، به سن پختگی رسیدن.

پیشنهاد
٠

رسیدن به عرصه: [عامیانه، کنایه ] بزرگ شدن، به سن پختگی رسیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رسوایی بالا آوردن: [عامیانه، کنایه ] کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن.

پیشنهاد
١

رُس کسی را بالا آوردن ( کشیدن ) : [عامیانه، کنایه ] کسی را اذیت و آزار کردن، لاغر و ضعیف کردن.

پیشنهاد
٠

رسوایی بالا آوردن: [عامیانه، کنایه ] کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستم در حمام : [عامیانه، ضرب المثل ] درشت اندام و پهلوان نما ( ولی بی زور و جرات ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستم صولت: [عامیانه، اصطلاح] نگا. رستم در حمام.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رژیم داشتن: [عامیانه، اصطلاح] برابر دستور پزشک غذا خوردن، برخی غذاها را نخوردن.

پیشنهاد
٣

رد کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطعی است. حتمی است. ( فرهنگ فارسی معین ) . دعای او ردخور ندارد؛ ردناشدنی است. ( یادداشت مؤلف ) .

پیشنهاد
١

رد خور نداشتن: [عامیانه، کنایه ] قطعی بودن، حتمی بودن، قابل رد نبودن.

پیشنهاد
١

رد پای کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] رد کسی را برداشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رخت کسی کوک بودن: [عامیانه، کنایه ] رفاه داشتن.

پیشنهاد
٠

رب و رسول را یاد کردن: [عامیانه، کنایه ] به حد مرگ رسیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج بستن: [عامیانه، اصطلاح] به ردیف کردن، دسته کردن.

پیشنهاد
٠

رُب کسی را کشیدن : [عامیانه، کنایه ] کسی را به کار سخت واداشتن.

پیشنهاد
٠

رَب و رُب ندانستن : [عامیانه، کنایه ] ساده دل بودن، چیزی نفهمیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رای دیدن : [عامیانه، اصطلاح] در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن.

پیشنهاد
٠

رای کسی را زدن : [عامیانه، کنایه ] کسی را از تصمیمی منصرف کردن.

پیشنهاد
٠

راه نزدیک کردن: [عامیانه، کنایه ] میان بر زدن، مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است.

پیشنهاد
٠

راه و چاه را شناختن : [عامیانه، کنایه ] دشواری های کار و زندگی را شناختن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه مکه: [عامیانه، اصطلاح] کهکشان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

راه گم کردن : [عامیانه، کنایه ] نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه کج کردن : [عامیانه، اصطلاح] مسیر خود را تغییر دادن، منصرف شدن.

پیشنهاد
٠

راه کشیدن چشم : [عامیانه، اصطلاح] خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه خود را کشیدن و رفتن : [عامیانه، کنایه ] بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن.

پیشنهاد
٠

راه حل آسپرینی : [عامیانه، کنایه ] راه حل موقت و غیر اصولی.