پیشنهادهای علی باقری (٣٨,٩٩٧)
آموزش فنی و حرفه ای: دوره تحصیلی با هدف آموختن فن یا حرفه خاص و پدید آوردن مهارت شغلی در افراد. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر ...
آموزش عملی: آموزش در حین کار
بخدمت فرستادن ؛ بحضور فرستادن : آنچه از باغ من گل صدبرگ بخندید شبگیر آنرا بخدمت سلطان فرستادم. ( تاریخ بیهقی ) .
بخدمت ایستادن ؛ ملازم انجام کارهای کسی شدن. در خدمت کسی بودن. در حضور کسی بودن : نماز دیگر بخدمت ایستاده بودم و مرا گفت : سوی خانان ترکستان چه باید ن ...
بخدمت رسیدن ؛ بحضور کسی رسیدن. به پیشگاه کسی بار یافتن. درآمدن بر کسی. شرفیاب شدن. نزد کسی رفتن : اگربخدمت دست تو در رسد لب من ز دست بوس تو یارب چه د ...
بخدمت رفتن ؛ بحضور کسی رسیدن. به پیشگاه کسی رفتن. به مجلس کسی رفتن : آنچه از باغ من گل صدبرگ بخندید شبگیر آنرا بخدمت سلطان فرستادم و بر اثر بخدمت رفت ...
میان خدمت دربستن ؛ آماده بخدمت شدن. آماده چاکری شدن. مهیای فرمانبرداری شدن : نامرادی را بجان دربسته ام خدمت غم را میان دربسته ام. خاقانی.
بخدمت آمدن ؛ بحضرت آمدن. بحضور رسیدن. به پیشگاه آمدن. بمجلس کسی آمدن. نزد کسی رسیدن : یکی در این دو سه روز چنان شوم که بخدمت توانم آمد. ( تاریخ بیهقی ...
خدمت برگزیدن ؛ چاکری پیشه کردن. دل بر فرمانبرداری نهادن.
کمر بخدمت بستن ؛ بچاکری ایستادن. بندگی کردن. بلوازم فرمانبرداری قیام کردن.
- در خدمت ؛ در نوکری. در چاکری : فلان ده سال در خدمت فلان پادشاه بود. ( یادداشت به خط مؤلف ) .
به خدمت ایستادن ؛ به چاکری قیام کردن
به خدمت درآمدن ؛ فرمانبری کردن. پیوستن به خدمت : اکنون امروز که آرمیده اند این قوم و به خدمت درآمده اند. ( تاریخ بیهقی ص 267 ) .
آموزش ضمن خدمت: آموزشی که کارمند پس از استخدام و در حین اشتغال به کار می بیند. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آموزش سمعی و بصری: بهره برداری از ابزارهای صوتی و تصویری برای آموزش. آموزش دیداری - شنیداری. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آموزش پیش دانشگاهی: دوره تحصیلی شامل آخرین سال تحصیل دبیرستان برای داوطلبان تحصیل دانشگاهی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آموزش برنامه ای: آموزش از طریق دادن اطلاعات مرحله به مرحله و پس از دریافت پاسخ صحیح در هر مرحله. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاص ...
آموزش ابتدایی: نخستین دوره آموزش تحصیلی. آموزش دبستانی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آمد و رفت: حرکت وسیله های نقلیه و مردم در یک گذرگاه تردد، آمد و شد، ( در خیابان آمد رفت زیاد بود پلیس مراقب آمد و رفت ها بود ) رابطه آمد و شد ( پس از ...
آمد نیامد داشتن: گاه خوش یمن و گاه بد یُمن بودن. ( سمنو پختن آمد نیامد دارد ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آمپول زدن: آمپول تزریق کردن. ( دکتر آمپول زد ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آمپول زیر جلدی: آمپولی برای تزریق در زیر پوست. به همین قیاس: آمپول عضولانی ؛ آمپول وریدی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آمپول خوراکی: آمپولی که محتوای آن را می نوشند. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آماس کش:/āmāskeš/. ها. اسم [پزشکی] هر یک از داروهایی که موجب از بیان بردن آماس می شود. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آماساندن: مصدر. متعدی. [ نامتداول] آماس پدید آوردن، متورم کردن. آماسانیدن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آماس کردن: پیدا شدن برآمدگی، آماسیدن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آمار دادن: عرضه کردن آگاهی های کمیّتی درباره مجموعه مورد نظر. ( از موجودی انبار آمار بدهید ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آماده باش دادن:[نظامی] فرمان آماده باش صادر کردن ( به سربازان آماده باش داده شد ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آماده باش: وضع یا حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر. ( آماده باش در برابر دشمن. آماده باش در برابر سیل ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ ...
آماده داشتن: در دسترس یا در اختیار داشتن ( اگر قالی را آورد پول آماده داری؟ ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آماده بودن:۱ - در دسترس بودن. ( پول آماده است ) ۲ - وضع یا امکان لازم را برای انجام دادن کار مورد نظر داشتن. ( آماده بود ما را ببرد ) به همین قیاس: آ ...
آماده به خدمت:۱ - [ نظامی] کسی که خود را برای خدمت سربازی معرفی کرده و منتظر است تا کار خود را آغاز کند. ۲ - کارمندی که به عنوان نوعی مجازات شغلش را ...
آماج قرار دادن:۱ - به عنوان آماج در نظر گرفتن. ۲ - به آن حمله یا تیراندازی کردن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آمادگی داشتن: آماده بودن. ( من آمادگی این کار را ندارم ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آماج حمله بودن: در معرض حمله بودن، در دسترس یا امکان حمله بودن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آلت دست:[ مجازی] کسی که ندانسته وسیله برآورده شدن خواست دیگران می شود. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آلت جرم: وسیله ای که با آن جرمی مرتکب می شوند ( مانند آچار و دیلم برای گشودن صندوق و اسلحه برای تهدید یا کشتن کسی ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکارا ...
جبرگرایی فرهنگی :[علوم اجتماعی] cultural determinism ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
جامعه شناسی خلاقانه :[علوم اجتماعی] creative sociology ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
جامعه شناسی خلاقانه :[علوم اجتماعی] creative sociology ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
تحلیل گفتگو :[علوم اجتماعی] conversational analysis ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
تحلیل گفتگو :[علوم اجتماعی] conversational analysis ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
تحلیل گفتگو :[علوم اجتماعی] conversational analysis ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
نظریه توافق :[علوم اجتماعی] consensus theory ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
نظریه توافق :[علوم اجتماعی] consensus theory ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
نظریه کشمکش :[علوم اجتماعی] conflic theory ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
گروه متنازع :[علوم اجتماعی] conflict group ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
گروه متنازع :[علوم اجتماعی] conflict theory ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
گروه متنازع :[علوم اجتماعی] conflict theory ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )
ابزار مفهومی :[علوم اجتماعی] conceptual tool ( ریتزر، جورج ( 1374 ) نظریه جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، علمی، تهران. )