پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٩٥٢
پیشنهاد
٠

ریش و گیس بافتن : [عامیانه، کنایه ] با هم مشورت کردن، عقل ها را روی هم ریختن.

پیشنهاد
٠

ریش گرو گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] از احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن، ضمانت کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریش گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] دست به ریش کشیدن، پادر میانی کردن، تقاضا و خواهش کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریش گذاشتن: [عامیانه، اصطلاح] نتراشیدن ریش، ریش بلند کردن.

پیشنهاد
٠

ریش کسی سر بالا رفتن: [عامیانه، کنایه ] به مرگ نزدیک بودن کسی.

پیشنهاد
٠

ریش کسی را چسبیدن : [عامیانه، کنایه ] یقه ی کسی را چسبیدن.

پیشنهاد
٠

ریش کسی را در دست داشتن: [عامیانه، کنایه ] از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن، از کسی گروی در دست داشتن.

پیشنهاد
٠

زیش ریش شدن دل: [عامیانه، کنایه ] سخت ناراحت شدن، به گریه افتادن و از حال رفتن

پیشنهاد
٠

ریش در دست کسی دادن: [عامیانه، کنایه ] اختیار خود را به دیگری سپردن، کار خود را به دیگری واگذار کردن.

پیشنهاد
٠

ریش خود را در آسیا سفید نکردن: [عامیانه، ضرب المثل ] تجربه داشتن.

پیشنهاد
٠

ریش چیزی درآمدن: [عامیانه، کنایه ] کهنه و منسوخ شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریش بز : [عامیانه، اصطلاح] گیاهی همیشه سبز و پرشاخه. معادل ترکی آن : " تَکه سقَّلی "

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریش پروفسوری : [عامیانه، اصطلاح] ریشی که فقط روی چانه یلند شده است.

پیشنهاد
٠

ریسمان را طناب کردن : [عامیانه، کنایه ] یک کلاغ چهل کلاغ کردن، اغراق کردن .

پیشنهاد
٠

ریش از دست کسی خلاص کردن : [عامیانه، کنایه ] خود را رها کردن، در رفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریسک کردن: [عامیانه، اصطلاح] به کاری خطرناک دست زدن.

پیشنهاد
٠

ریزه خوانی کردن : [عامیانه، کنایه ] غرغر کردن، نق زدن، ایراد گرفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریزه خورده : [عامیانه، اصطلاح] خرده ریزه، وسایل کم بهای خانه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریز بار : [عامیانه، اصطلاح] باران ریز، ابری که باران ریز دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریز حساب : [عامیانه، اصطلاح] جزییات صورت حساب، اقلام جزء سیاهه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریخته پاشیده: [عامیانه، اصطلاح] درهم برهم، شلوغ پلوغ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریختن مو : [عامیانه، اصطلاح] سخت وحشت کردن.

پیشنهاد
٠

ریختن توی دست و پا : [عامیانه، کنایه ] فراوان یودن، همه جا پیدا شدن.

پیشنهاد
٠

زیختن آب پاک روی دست کسی: [عامیانه، کنایه ] یکسره نومید کردن کسی.

پیشنهاد
٠

ریختن پشم و پیله ی کسی: [عامیانه، کنایه ] از میان رفتن قدرت کسی، ضعیف شدن کسی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریپ آمدن: [عامیانه، کنایه ] فخر فروختن، به دروغ بر خود بالیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

ریپ زدن : [عامیانه، اصطلاح] نامیزان کارکردن موتور.

پیشنهاد
٠

ریپال کسی را در آوردن: [عامیانه، کنایه ] پدر کسی را در آوردن.

پیشنهاد
٠

روی هم گذاشتن چشم : [عامیانه، اصطلاح] بستن چشم، خوابیدن، گذشت کردن، صرف نظر کردن.

پیشنهاد
٠

رها کردن به امید خدا: [عامیانه، اصطلاح] دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی هم ریختن: [عامیانه، کنایه ] توطئه کردن برای پیش بردن کاری، توافق در امری، رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی کسی نشدن: [عامیانه، اصطلاح] خجالت کشیدن.

پیشنهاد
٠

رویم به دیوار: [عامیانه، اصطلاح] هنگام گفتن مطلب ناخوشایندی می گویند.

پیشنهاد
٢

روی چیزی ( کسی ) حساب کردن: [عامیانه، کنایه ] به چیزی ( کسی ) امیدوار بودن، اعتماد داشتن.

پیشنهاد
٥

روی کسی را به زمین انداختن: [عامیانه، کنایه ] درخواست کسی را رد کردن.

پیشنهاد
٢

روی غلتک افتادن : [عامیانه، اصطلاح] جریان دلخواه و طبیعی را به دست آوردن، دور برداشتن و سرعت گرفتن.

پیشنهاد
٠

روی کسی به زمین افتادن : [عامیانه، کنایه ] شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی شکم سیری: [عامیانه، اصطلاح] بدون تعهد، از سر بی خیالی.

پیشنهاد
٠

روی علت افتادن: [عامیانه، اصطلاح] ( در مورد زنان ) بر اثر ترس یا هیجان به خونریزی دچار شدن.

پیشنهاد
٠

روی سگ کسی بالا آمدن : [عامیانه، کنایه ] تندخویی کردن، ناسازگاری کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی شاخ بودن : [عامیانه، کنایه ] مسلم بودن، قطعی بودن.

پیشنهاد
٠

روی دوش کسی سوار شدن: [عامیانه، کنایه ] بر کسی مسلط شدن.

پیشنهاد
٠

روی زمین سفت نشاشیدن: [عامیانه، کنایه ] به مقاومتی بر نخوردن.

پیشنهاد
١

روی سر گذاشتن و حلوا حلوا کردن : [عامیانه، کنایه ] نهایت احترام و حق شناسی را در حق کسی نشان دادن.

پیشنهاد
١

روی دست کسی ماندن: [عامیانه، کنایه ] به فروش نرفتن، باد کردن.

پیشنهاد
٠

روی دست کسی بلند شدن: [عامیانه، کنایه ] کاری را به تر از کسی انجام دادن.

پیشنهاد
٠

روی دست کسی گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] به کسی تحمیل کردن.

پیشنهاد
٠

روی داریه ریختن : [عامیانه، اصطلاح] رسوا و بی آبرو کردن، برملا کردن، آشکار کردن.

پیشنهاد
٠

روی دایره ریختن : [عامیانه، کنایه ] نگا. روی داریه ریختن.

پیشنهاد
٠

روی خود کشیدن: [عامیانه، اصطلاح] نگا. رو کشیدن.