پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٩٥٢
پیشنهاد
٠

روی خون افتادن زن آبستن: [عامیانه، اصطلاح] بچه انداختن.

پیشنهاد
٠

روی پا بند نبودن: [عامیانه، کنایه ] آرام و قرار نداشتن. ( ( ناگهان مش حیدر بقال از تو دکان خود فریادی کشید و با تله موش نکره ای که با دو دست، دور ا ...

پیشنهاد
٠

روی پای خود ایستادن: [عامیانه، کنایه ] به خود متکی بودن، به دیگران نیاز نداشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

روی چشم: [عامیانه، اصطلاح] اطاعت می شود !.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رو نشان دادن : [عامیانه، کنایه ] چهره نمایاندن.

پیشنهاد
٠

روی باد هوا بودن: [عامیانه، کنایه ] سست و بی پایه بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روگیر کردن : [عامیانه، کنایه ] در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن، نگا. روبند کردن.

پیشنهاد
٠

روکش درکش کردن : [عامیانه، کنایه ] ساخت و پاخت کردن.

پیشنهاد
٠

روغن گرفتن از آب : [عامیانه، کنایه ] از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رو قوز آمدن : [عامیانه، اصطلاح] سر لج افتادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روغن زرد: [عامیانه، اصطلاح] نگا. روغن حیوانی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روغن داغ : [عامیانه، اصطلاح] روغن گداخته.

پیشنهاد
١

روغن ریختن و عسل جمع کردن : [عامیانه، کنایه ] نهایت پاکیزگی و نظافت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روغن حیوانی: [عامیانه، اصطلاح] روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند، روغن زرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روضه خواندن: [عامیانه، اصطلاح] سخنان بی فایده گفتن، آه و ناله کردن.

پیشنهاد
٠

روشن کردن چراغ اول: [عامیانه، اصطلاح] نخستین پولی که معرکه گیران از تماشاچیان می گیرند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

روشن شدن: [عامیانه، اصطلاح] نشئه شدن، مست شدن، سرحال آمدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رو شدن : [عامیانه، اصطلاح] آشکار شدن، فاش شدن.

پیشنهاد
٠

رو شدن دست کسی : [عامیانه، کنایه ] مچ کسی باز شدن، حیله ی کسی آشکار شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رو زیاد کردن : [عامیانه، کنایه ] پر رو شدن، توقع زیادی داشتن

پیشنهاد
٠

در زبان ترکی" طاباق اوروجی" گفته می شود . ترجمه تحت الفظی : روزه ی طبقی.

پیشنهاد
٠

روز هفتاد هزار سال : [عامیانه، اصطلاح] روز قیامت.

پیشنهاد
٠

روزه ی کله گنجشکی: [عامیانه، اصطلاح] روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند. تا نیم روز روزه داربودن و سپس غذا خوردن.

پیشنهاد
٠

روز پنجاه هزار سال : [عامیانه، اصطلاح] روز قیامت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روز بد نبینی: [عامیانه، اصطلاح] امیدوارم به سرت نیاید. روز بد برای ایت پیش نیاید ، دچار گرفتاری و بلا نشوی.

پیشنهاد
٠

روده گشاد کردن: [عامیانه، کنایه ] سکسکه کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رو راست: [عامیانه، اصطلاح] پوست کنده، آشکارا، صریح، بدون ابهام.

پیشنهاد
٠

روده درازی کردن: [عامیانه، کنایه ] پر حرفی کردن، وراجی کردن.

پیشنهاد
٠

روده کوچکه ی کسی روده بزرگش را خوردن: [عامیانه، کنایه ] کنایه از شدت گرسنگی .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

روده دراز : [عامیانه، کنایه ] پر حرف، وراج.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

روده بر شدن : [عامیانه، کنایه ] سخت خندیدن، از شدت خنده بی حال شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رو دستی : [عامیانه، اصطلاح] نوعی دستکش، ضربه ی روی دست، حقه، کلک.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رودل کردن : [عامیانه، اصطلاح] به سنگینی معده دچار شدن.

پیشنهاد
٠

رو دست کسی بلند شدن : [عامیانه، کنایه ] از کسی پیشی گرفتن، با کسی رقابت کردن.

پیشنهاد
٠

رو دست کسی گذاشتن خرج: [عامیانه، کنایه ] کسی را در خرج انداختن.

پیشنهاد
١

رو دست بالا آمدن: [عامیانه، کنایه ] رقابت کردن، پیشی گرفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رو دست خوردن: [عامیانه، کنایه ] فریب خوردن، خام شدن. گول خوردن، به دام افتادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رودرواسی: [عامیانه، اصطلاح] نگا. رودربایستی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

رودربایستی داشتن: [عامیانه، اصطلاح] ملاحظه کردن، پروا داشتن.

پیشنهاد
٢

رودربایستی داشتن: [عامیانه، اصطلاح] ملاحظه کردن، پروا داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روخوانی کردن : [عامیانه، اصطلاح] از روی کتاب و نوشته خواندن.

پیشنهاد
٠

روی حرف کسی حرف نزدن : [عامیانه، کنایه ] با حرف کسی مخالفت نکردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روخوانی: [عامیانه، اصطلاح] از روی کتاب و نوشته خواندن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی چوب کردن کسی : [عامیانه، کنایه ] کسی را برای کاری تحریک کردن.

پیشنهاد
٠

روی تاب گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان.

پیشنهاد
٠

روی چوب کردن کسی : [عامیانه، کنایه ] کسی را برای کاری تحریک کردن.

پیشنهاد
٠

رو به قبله بودن : [عامیانه، کنایه ] در حال مرگ بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

روبند کردن : [عامیانه، کنایه ] کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن. در زبان ترکی" اؤزه سالماخ "

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رو به رو کردن : [عامیانه، کنایه ] در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روبند شدن : [عامیانه، کنایه ] با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن.