پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٩٩٧)

بازدید
٢٧,٤٨٤
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوشه دل ؛ کنایه از دل و امعاء و احشاء : ز دانا جوی پند ایرا که آب پند خوش یابی چو دانا خوشه دل را بدست عقل بفشارد. ناصرخسرو.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوشه عمر ؛ کنایه از سالیان عمر : در دانه دل نماند مغز آوخ در خوشه عمر دانه بایستی. خاقانی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوشه ارزن ؛ سنبل ارزن. مسطو. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوشه انگور ؛ عنقود. ( یادداشت مؤلف ) . عذق. ( منتهی الارب ) : چون قوس قزح برگ رزان رنگ برنگند در قوس قزح خوشه انگورگمان است. منوچهری. نقل ما خوشه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- این گیتی ؛ این دنیا. این جهان.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفله گیتی ؛ گیتی پست و دون : به چشمم ندارد خطر سفله گیتی به چشم خردمند ازیرا خطیرم. ناصرخسرو.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو گیتی ؛ این دنیا و آن دنیا. دنیا و آخرت. دو جهان : بوی در دو گیتی ز بد رستگار نکوکار گردی بَرِکردگار. فردوسی. دو گیتی را نهاد و راستی کرد به مویی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آن گیتی ؛ آخرت. آن جهان : اگر رحمت نیاری من بمیرم در آن گیتی ترا دامن بگیرم. ( ویس و رامین ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفی ماندن ؛ پوشیده ماندن. از نظر کسی پنهان شدن : عرض حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو. حافظ.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفی داشتن ؛ پنهان کردن. نهان داشتن : از همه کس حقیقت احوال را مخفی داشتم و به عزم خدمت. . . عازم این صوب گردیدم. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 206 ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفی گاه ؛ جای پنهان شدن. نهان جای.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفی شدن ؛ پنهان شدن. متواری شدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفی آمدن ؛ بطور پنهان آمدن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفی التناسل ؛ فرهنگستان ایران کلمه �نهانزا� رامعادل این کلمه گرفته است. رجوع به ترکیب بعد شود.

پیشنهاد
٠

مخفی التناسل وعائی ؛ فرهنگستان ایران �نهانزادان آوندی � را بجای این کلمه گرفته است. رجوع به ترکیب قبل و واژه های نو فرهنگستان ایران شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قضیه مطلقه ؛ عبارت از قضیه شرطیه متصله ای است که حکم در آن به اتصال باشد و لکن منشاء آن اتصال علاقه یا لاعلاقه نباشد و الا متصله لزومیه و یا اتفاقیه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطلقه خارجیه ؛ قضیه ای است که حکم در او بالفعل بود و آن ضروری است یامطلق و این نوع مطلق را بعضی خاص خوانند و بعضی وجودی. ( فرهنگ علوم عقلی ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطلقه عامه ؛ قضیه مطلقه عامه قضیه ای است که مقید به قید لادوام یا لاضرورت و قیدی دیگر نباشدو از آن جهت مطلقه گویند که مقید به قیدی نیست و عامه گویند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکومت مطلقه ؛ حکومت خودسر. مقابل حکومت مشروطه. رجوع به حکومت شود. || ( اصطلاح فن منطق ) به انواعی از قضایا اطلاق شود. رجوع به قضیه در همین لغت نامه و ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت گزین ؛ که آوازه شدن گزیند. تلاش کننده نیکنامی. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت یافتن ؛ نیکنام شدن. ( ناظم الاطباء ) . || افتخار. نازش : مگر شهرت است که. . . ( در تداول عامه ) . ( یادداشت مؤلف ) . - امثال : بیستون را عشق ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت طلبی ؛ شهرت جویی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت کردن ؛ شایع شدن و مشهور گردیدن. ( ناظم الاطباء ) . - || نیکنام گشتن و یا بدنام و رسوا شدن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت طلب ؛ آوازه جو. شهرت جو.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت جویی ؛ شهرت طلبی. جستن معروفیت. در پی ناموری وآوازه شدن بودن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت دادن ؛ اشاعه دادن. انتشار دادن. شایع کردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت داشتن ؛ داشتن معروفیت. نامبردار بودن. ناموری. معروف بودن : در صناعت علم طب شهرتی داشت. ( کلیله و دمنه ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت پرستی ؛آوازه پرستی.

پیشنهاد
٠

شهرت پیدا کردن ؛ مشهور شدن. معروفیت یافتن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت جو؛ جوینده شهرت.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت افکندن ؛ آوازه دردادن. معروف کردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت بی اصل ؛ معروفیت بی اساس.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرت پرست ؛ شهرت پرستنده. آنکه خواهان شهرت و معروفیت است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذکر سایر ؛ نام. ذکر جاری. صیت. آوازه. یاد، نام روان بر زبانها : آنگاه نفس خویش را میان چهار کار. . . . مخیرگردانیدم : وفور مال و ذکر سایر. . . ( کلیل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ذکرش بخیر! یا ذکرش بخیر باد! دعا و آفرینی است که پیش از نام غائبی آرند. یادش بخیر : مست است یار ویاد حریفان نمیکند ذکرش بخیر ساقی مسکین نواز من. حاف ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذکر جاری ؛ نام دائم و پیوسته : آن بقعه از او ذکری جاری و صدقه ای باقی ماند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ طهران ص 441 ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذکر جمیل ؛ نیک یاد. یاد نکو. ذکر خیر : یکی مشحون از ذکر جمیل او و یکی موشح به عدل جزیل وی. ( ترجمه تاریخ یمینی چ طهران ص 448 ) . نه ذکر جمیلش نهان م ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلقه ذکر ؛ حوزه و مجمع صوفیان که در آنجا همه با یکدیگر ذکری را مداومت کنند ج ، اذکار.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر تثنیه ؛ اسم کتاب پنجمین عهد عتیق است و چون شریعت موسی مجدداً در آنجا ذکر میشود بدان واسطه آن را تثنیه گفتند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر پیدایش ؛کتاب موجود شدن و یا خلقت ممکنات. سفر تکوین.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر خشک رنگ ؛ سفر خشک است ، کنایه از سفر بی نفع و بیفایده باشد. ( برهان ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باراک یک واژه عبری است و به معنی بابرکت و مبارک می باشد که با واژه برکت عربی همریشه می باشد . در اصل باراک عبری، همان برکت عربی است . برکت از ریشه ب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

dramatic monologue: تک گویی نمایشی ( ادبیات داستانی ، جمال میر صادقی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Single effect : تاثیر واحد ( ادبیات داستانی ، جمال میر صادقی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Single effect : تاثیر واحد ( ادبیات داستانی ، جمال میر صادقی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Single effect : تاثیر واحد ( ادبیات داستانی ، جمال میر صادقی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکزبانی ؛ یکرو بودن. مقابل دوزبانی که بمعنی منافق بودن است : از این آشنایان بیگانه خوی دوروئی نگر یکزبانی مجوی. نظامی

پیشنهاد
٠

همه زبان بودن ؛ پرگو و بسیار سخن گو بودن. - || آنکه سخن هاش از دل نیست. - || در این شعر بمعنی گیرنده ، دامنگیر و اثرکننده آمده : آن بوسه های گرمت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکزبان شدن ؛ موافقت نمودن و همدل شدن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- یکزبان ؛ یک آواز. یک صدا. متفق. ( ناظم الاطباء ) : تا زبان آوران همه شده اند یکزبان در ثنای آن دو زبان. مسعودسعد. وگر بینی که با هم یکزبانند کمان ...