پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٩٩٧)

بازدید
٢٧,٤٧٥
پیشنهاد
٠

کوچه دادن مردم یا سپاه ؛ در دو صف قرار گرفتن گذشتن سواری یا کسی را

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمک دادن ؛ کمک کردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفاف دادن ؛ بسنده بودن : کفاف کی دهد این باده ها بمستی ما؟

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسره دادن ؛ زیر دادن.

پیشنهاد
٠

کِش دادن شاه شطرنج را ؛ با یکی از مهره های شطرنج بشاه شطرنج حمله کردن.

پیشنهاد
٠

کش دادن مطلب یا چیزی را ؛ بدرازا کشانیدن.

پیشنهاد
٠

کام دادن کسی را ؛ برآوردن کام او.

پیشنهاد
٠

غلت دادن چیزی را ؛ غلطانیدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضمه دادن ؛ پیش دادن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علیق دادن ؛ خوراک دادن ستور را.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صداع دادن ؛ دردسر دادن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکاف دادن ؛ شکافتن. دوپاره ساختن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شل دادن ؛ سست کردن چنانکه عنان اسب را.

پیشنهاد
٠

شل دادن کاری را ؛ جدی تعقیب نکردن کاری را موقتاً.

پیشنهاد
٠

شاخ وبرگ دادن درختی ؛ شاخ و برگ برآوردن آن.

پیشنهاد
٠

شاخ و برگ دادن مطلبی ؛ شرح بسیار افزودن بر آن. تطویل دادن آن.

پیشنهاد
٠

سر دادن و سیر ندادن ؛ از چیز اندک نگذشتن با استقبال و تقبل خطر عظیم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرما دادن ؛ در معرض سرما گذاردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر دادن گریه ؛ ناگهان گریستن آغاز کردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر دادن گریه ؛ ناگهان گریستن آغاز کردن.

پیشنهاد
٠

سر به پای کسی دادن ؛ سرنهادن بپای او : هیچ بیدردی نمییابم سوای خویشتن می نهم چون بید مجنون سر بپای خویشتن. صائب ( از آنندراج ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان دادن ؛ قول دادن. وعده دادن : زبان داد سیندخت را نامجوی که رودابه را بد نیارد بروی. فردوسی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشنی دادن ؛ منور ساختن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریش دادن ؛ ضمانت دادن.

پیشنهاد
٠

روائی دادن یا ندادن دل ؛ راه دادن یا ندادن دل.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو دادن بکسی ؛ او را بخود گستاخ کردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشنائی دادن ؛ روشنی بخشیدن. نورانی ساختن : ای مایه خوبی و نیک رایی روزم ندهد بی تو روشنایی. رودکی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه دادن دل ؛ برات شدن بدل.

پیشنهاد
٠

راه دادن استخاره ؛ خوب آمدن استخاره.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دم بتله دادن ؛ گیر افتادن : دم بتله نمیدهد، جان از مهلکه بیرون میکشد. سخت محتاط است.

پیشنهاد
٠

دل دادن کسی را ؛ او را تشجیع کردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست ندادن ؛ تسلیم نشدن : همه نیروی خویش چون پیل مست بدیدی و کس را ندادی تو دست. فردوسی.

پیشنهاد
١

دست بدست دادن ؛ معاضدت. مظاهرت. تأیید. مدد کردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه دادن ؛ قدرت و توانائی دادن. مسلط ساختن : که او داد بر نیک و بد دستگاه ستایش مر او را که بنمود راه. فردوسی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادسخن دادن ؛ ببهترین وجهی گفتن.

پیشنهاد
٠

خواب خرگوش دادن ؛ غافل کردن.

پیشنهاد
٠

خاتمه دادن به امری ؛ انجام دادن آن. باتمام رساندن آن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاک دادن ؛ دریدن.

پیشنهاد
٠

چرخ دادن در دیگ ؛ چیزی را در دیگ کردن و بر آتش نهادن و گردانیدن برای نیم سرخ شدن.

پیشنهاد
٠

جوش و جلا دادن ؛ آزار کردن. آشفته ساختن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جیره دادن ؛ بیستگانی دادن. مقرری و اجری دادن.

پیشنهاد
٠

جلو دادن به کسی ؛ او را بکارهاتسلط دادن. تشجیع کردن. براختیار او افزودن.

پیشنهاد
٠

جان دادن برای چیزی ؛ برای آن نهایت مناسب بودن. نیک زیبنده بودن برای آن : این تیرها برای سقف جان میدهد. نیک درخور و مناسب آن است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو دادن ؛ فروبردن. بلعیدن. اوباریدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توسعه دادن ؛ بسط دادن. وسعت دادن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تن بکار دادن یا ندادن ؛ از زیرکار فرار نکردن ، یا کردن.

پیشنهاد
٠

ترجیح دادن بر ؛ برتر شمردن از.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاراج دادن ؛ گذاردن که غارت کنند. رها کردن که لاش کنند : همه گنج او را بتاراج داد بلشکرکشی بدره و تاج داد. فردوسی.

پیشنهاد
٠

پیش دادن درسی ؛ بر استاد خواندن درس روان کرده را.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشتی دادن ؛ تکیه دادن.