پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٩٣٨
پیشنهاد
١

مثل موش روی قالب صابون:[ ضرب المثل ] به مزاح یعنی مودب نشسته است.

پیشنهاد
١

مثل ستاره سهیل:[ ضرب المثل ] آنکه او را پس از ماه ها یا سال ها می شود دید.

پیشنهاد
٠

مثل پیراهن عثمان:[ ضرب المثل ] دستاویز تهمت و شکوی

پیشنهاد
١

مثل سیب زمینی:[ ضرب المثل ] بی رگ. بی مردانگی و غیرت

پیشنهاد
١

مثل سگ موس موس کردن:[ ضرب المثل ] به تملق و چاپلوسی دنبال یا پیرامون کسی گشتن.

پیشنهاد
١

مثل شوربای ناخوشها:[ ضرب المثل ] غذایی بی نمک یا بی مزه

پیشنهاد
٢

مثل سگ حسن دله:[ ضرب المثل ] آنکه بدون دلیل و بی باعثی به هر خانه ای رود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مثل سگ و گربه:[ ضرب المثل ] دو تن همیشه با یکدیگر به جدال و جنگ و دعوا

پیشنهاد
١

مزه دهن کسی را دانستن:[ کنایه ] مقصود او را از گفته او فهمیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نعل ریختن:[ ضرب المثل ] به شتاب رفتن، به چالاکی گریختن مولانا می گوید: حاجتش نبود به سوی که گریخت کز پیش کره فلک صد نعل ریخت

پیشنهاد
١

مگر شش ماهه به دنیا آمده ای ( مگه شیش ماهه به دنیا اومدی ) :[ ضرب المثل ] بسیار شتاب و عجله می کنی.

پیشنهاد
١

مگر سرم را داغ کرده اند:[ ضرب المثل ] دیوانه نیستم تا چنین کنم.

پیشنهاد
٥

مشتری آخر شب خونش پای خودش است:[ ضرب المثل ] در آخر شب چون احتیاج به خریدن متاعی از تنها دکان بازمانده پیدا شود دکاندار گران می فروشد.

پیشنهاد
١

هر چه دارم به بر دارم به بقچه پوست خر دارم:[ ضرب المثل ] پوششی جز آنچه پوشیده ام، ندارم.

پیشنهاد
١

نه پشت دارد نه مشت:[ ضرب المثل ] نهایت ضعیف و بی قوت و بی کس و یار است.

پیشنهاد
١

هیمه تر به کسی فروختن ( هیزم تر به کسی فروختن ) :[ ضرب المثل ] او را در گذشته فریب داده بودن

پیشنهاد
٦

یا زنگی زنگ یا رومی روم:[ ضرب المثل ] بر یک عقیده پا بر جای باش.

پیشنهاد
١

یک روده راست در شکم نداشتن:[ ضرب المثل ] به مزاح، همیشه دروغ گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخوانده ملا:[ ضرب المثل ] به مزاح یعنی نادانی مدعی

پیشنهاد
١

یک لقمه نان پرپری من بخورم یا اکبری:[ ضرب المثل ] به مزاح یعنی خیلی کم است.

پیشنهاد
١

یمین از یسار نشناختن:[ ضرب المثل ] بسیار نادان بودن، سخت مضطرب و پریشان خاطر بودن.

پیشنهاد
١

مگر کاروانسرا است:[ ضرب المثل ] چرا بدون رخصت و اجازه داخل خانه من می شوید؟ در ترکی ما ضرب المثلی داریم که می گوید : بئیم حسن سوخدو درمانی دئی ؟ یا ...

پیشنهاد
١

مکش مادرش همین یکی را دارد:[ ضرب المثل ] به استهزا به کسی گویند که به کشتن کسی تهدید کند.

پیشنهاد
١

مگر ماست به دهانت مایه زده اند:[ ضرب المثل ] چرا جواب او نمی گویی

پیشنهاد
١

هزارش ماتم و یکدم عروسیست :[ ضرب المثل ] آلام و دردهای جهان بیشتر از لذات آن است.

پیشنهاد
٠

یک ستاره در هفت آسمان نداشتن ( تو هفت آسمون یک ستاره نداره ) :[ ضرب المثل ] نهایت فقیر بودن

پیشنهاد
١

یا زر یا زور یا زاری :[ ضرب المثل ] چون تو را مال و قوتی نیست به چرب زبانی و یا اطاعت مشغول شو.

پیشنهاد
٠

یک گل از صد گلش نشکفته بودن :[ ضرب المثل ] در عنفوان شباب و جوانی بودن اوحدی می گوید: گرچه دانا به عمر پیرت گفت رو که از صد گلت یکی نشکفت

پیشنهاد
١

یکی یک مو به کچل بدهند کچل مو دار شود :[ ضرب المثل ] به مزاح، تعداد شما بسیار است و اگر هر یک به من چیزی هرچند کم بدهید من از تنگدستی رهایی یابم.

پیشنهاد
١

زین و یراق کردن : [عامیانه، کنایه ] برای کاری آماده شدن، رفتن به جایی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ژست آمدن: [عامیانه، کنایه ] برای افاده حالت به اندام و چهره دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ژست دادن : [عامیانه، کنایه ] تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیگزاک رفتن: [عامیانه، اصطلاح] به چپ و راست پیچیدن، مستقیم نرفتن.

پیشنهاد
١

زین کردن گربه ی کسی: [عامیانه، کنایه ] کسی را به زحمت انداختن، کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر و رو کردن: [عامیانه، اصطلاح] همه جا را به دنبال چیزی گشتن، به هم ریختن.

پیشنهاد
١

زیر و بالای کسی را جنباندن : [عامیانه، کنایه ] نگا. زیر و بالا گفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر نافی : [عامیانه، اصطلاح] هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند.

پیشنهاد
٠

زیر و بالا گفتن : [عامیانه، اصطلاح] دشنام های زشت به کسی دادن.

پیشنهاد
١

زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر لبی : [عامیانه، اصطلاح] نگا. زیر زبانی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر لفظی : [عامیانه، اصطلاح] هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر گوشی: [عامیانه، اصطلاح] بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند .

پیشنهاد
٠

زیر گوشی در کردن : [عامیانه، کنایه ] نگا. زیر سبیل در کردن.

پیشنهاد
١

زیر لب خندیدن: [عامیانه، کنایه ] تبسم کردن.

پیشنهاد
١

زیر گوش کسی زدن : [عامیانه، اصطلاح] به کسی سیلی زدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] نگا. زیر کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر ِ گوش: [عامیانه، اصطلاح] سخت نزدیک، دم دست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر گذر : [عامیانه، اصطلاح] راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد.

پیشنهاد
١

زیر کاسه نیم کاسه داشتن : [عامیانه، کنایه ] مکر و حیله ای در کار داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر کردن: [عامیانه، اصطلاح] کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود.