تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

حیله گری. گول زدن an attempt to hoodwink the public

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ترسناک. مو را به تن سیخ می کنه a spine - chilling silence

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ترسناک the warrior's blood - curdling cry

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آداب و معاشرت دان. با ادب. کسی که رفتار و صحبت کردن مناسب را در شرایط اجتماعی می داند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطیع. فرمانبردار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دیگر گوش نکردن He just switches off and ignores me برای مدت کوتاهی استراحت کردن Switch off by listening to music

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

زخمی نشده. صدمه ندیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پرده ها را کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بسیار خطرناک و غیرقطعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

جدی بحث کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

محرمانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

گه گاهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پیشگیری. از ابتدا جلوگیری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

یکدفعه کلی پول به دست آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سورپرایز شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

وقتی چیزی در دسترس نباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

منجر به مشکل Rising unemployment is posing serious problems for the administration

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خود را جای کسی جازدن. وانمود کردن به کسی دیگر بودن Bryce was caught posing as a lawyer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

مشاجره. دعوا They had this major falling out about two months ago

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مشکل پسند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

وسوسه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شیفت کاری شبانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

از زبان در رفتن. چیزی که نباید گفت ولی گفته شود I didn't mean to say it . the words sliped out

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نامه دادن. ایمیل زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

نمونه گرفتن برای آزمایشگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

شیک و گران. با کلاس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درستکار. دارای اصول اخلاقی. کاملا تمیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

استعداد. خوب بودن در چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

روشن کردن موضوع با اطلاعات جدید و بهتر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شجاع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ول خرجی Is it ok to splurge once in a while?

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

لباس Formal attire

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جلوگیری از پیشرفت چیزی. خاتمه دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پیجامه Stan was sitting up in his bathrobe and jammies, with his newspaper and glasses in his lap

پیشنهاد
١٥

به دست آوردن یا پیدا کردن چیزی

پیشنهاد
٣١

موفق شدن در به دست آوردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تعداد بینندگان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تحت کنترل. تحت تسلط I keep all three men on a string and never make a choice

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مجتمع مسکونی The town has one of the best leisure complexes in the country

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پرس و جو برای کسب اطلاعات Police canvassed the neighborhood, but didn’t find any witnesses

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فراموش کردن I'm sorry I didn't call you back sooner, it totally slipped my mind

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

نشه. تحت تاثیر مواد مثل ماریجوآنا. مست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

قرص خواب آور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

محل فروش کالای قاچاق مثل مواد و مشروب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی که به خاطر جدا شدن از عشقش از او انتقام می گیرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نزدیک شدن از نظر عاطفی Jack has gotten so close to his pet.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

علاقه طولانی مدت. وابستگی It’s easy to become attached to the children you work with.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فراهم کردن چیزهای مورد نیاز و زندگی راحت داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کسی که خانواده اش را رها می کند ولی بعد پشیمون می شوددو برمی گردد. ولخرجی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دیگه بدتر از این نمیشه. آخرین اتفاق آزار دهنده از سری اتفاقات بدی که می افتد.