نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm favor of something: من طرفدار . . . هستم. favor=طرفدار ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding the pavement: پیاده روی طولانی / گشتن به دنبال کا ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lights on the emergency vehicle alternate between red and blue: چراغ های وسیله نقلیه اورژانس بین قر ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drain my wallet: خالی کردن جیب
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't believe it they exclaimed: باورم نمیشه! آنها فریاد زدند.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's a miracle he exclaimed: این یک معجزه است! او فریاد زد.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding rhythm: ریتم کوبنده
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
central europe drains into the danube: آب های اروپای مرکزی به رود دانوب می ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bacteria decay dead plants: باکتری ها گیاهان مرده را تجزیه می ک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he could score points at will during the qualifying matches but in the final he completely choked: او می توانست به میل خود در مسابقات ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry they exclaimed: عجله کن! آن ها فریاد زدند.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the club had pounding music all night: موسیقی کوبنده کلاب تمام شب ادامه دا ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i drained the pool: آب حوض را کشیدم.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you should alternate your shoes to make them last longer: باید کفش هات رو نوبتی استفاده کنی ت ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you know what bugs me: می دونی چی اذیتم می کنه؟ وقتی اصلاح ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
thick dust choked her: گرد و غبار غلیظ او را به حال خفگی ا ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's not fair she exclaimed angrily: این منصفانه نیست! او با عصبانیت فری ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his courage drained away: شجاعت او ته کشید.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we have sunny days and cloudy days that alternate: ما روزهای آفتابی و ابری داریم که یک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i won he exclaimed with joy: من بردم! او با خوشحالی فریاد زد.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you see that they exclaimed: دیدی چی شد؟ آنها فریاد زدند.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the team suffered a pounding defeat in the finals: تیم در فینال شکست سنگینی خورد.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are boning me: دارید سر کارم می گذارید! دارید مسخر ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a blackboard: یک تخته سیاه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he choked: نفسش بند اومد
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it bugs me when people talk during movies: اذیتم می کنه وقتی مردم وسط فیلم حرف ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
war had drained the country's manpower: جنگ نیروی انسانی کشور را تحلیل برده ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
oh my goodness she exclaimed: وای خدای من! او با صدای بلند گفت.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding defeat: باخت شدید در جنگ یا رقابت
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flight ba193 for paris is now boarding at gate 37: پرواز بی آ 193 برای پاریس اکنون در ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she choked: نفسش بند اومد
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the drums created a pounding rhythm: طبل ها یک ریتم کوبنده ایجاد کردند.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it really bugs me when drivers don't use their turn signals: واقعاً اذیتم می کنه وقتی راننده ها ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all his wealth had drained away: همه ی ثروت او تمام شده بود.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
board of government: هیئت دولت
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he always ran well in practice but at major meets he usually choked and finished last: او همیشه در تمرین خوب می دوید، اما ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he spent the next six months pounding the pavement in search of a job: او شش ماه بعد را صرف جستجوی کار در ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how much do they charge for room and board: آنها چقدر برای اتاق و وعده غذایی هز ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is wet behind the ears: اون هنوز خامِ / تازه کاره.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his opinion means zip to me: نظرش برای من هیچ ارزشی نداره. zip ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding of the heart: تپش قلب
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the must be bugging us: حتماً داره شنودمون می کنه bugging=ش ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the board are unhappy about falling sales: هیئت مدیره از کاهش فروش ناراضی هستن ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the politician faced pounding criticism from the media: سیاستمدار با انتقادات شدید رسانه ها ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my computer keeps crashing i think it has a bug: کامپیوترم مدام هنگ می کنه؛ فکر کنم ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i got zip from that deal: از اون معامله هیچی گیرم نیومد. zip ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don't have a bad bone in your body: ادم بی شیله پیله ای هستی ( اصطلاح ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a chess board: صفحه شطرنج
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this is incredible quot he exclaimed: این باور نکردنیه! او فریاد زد.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding criticism: سرزنش های تند و بی رحمانه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the new software update has a lot of bugs they need to fix: آپدیت جدید نرم افزار کلی ایراد داره ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to bone with someone: bone به عنوان فعل معنی sex میده
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bulletin board: تابلو اعلانات
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he choked the last day of play: او آخرین بازیش رو خراب کرد. choke ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
alcohol continues to claim dozens of lives each year: الکل هر سال ده ها نفر رو قربانی می ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is too wet to lead a team: اون خیلی بی عرضه ست برای رهبری تیم.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
discussion boards: اتاق مباحثه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't want to be in your way: نمیخوام سر راهت باشم.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the pounding heart: قلب تپنده! pounding ( صفت ) به معنا ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he pays $90 a week board and lodging: او برای یک هفته پول غذا و جا 90 پون ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it bugs me when people chew loudly: وقتی مردم با صدای بلند چیزی را می ج ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's wet behind the ears: اون هنوز خامِ / تازه کاره.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we found zip evidence to support the claim: هیچ مدرکی برای اثبات ادعا پیدا نکرد ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we'd could be zipping all over the place: میتونیم سریع همه جا بریم
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a ship or public vehicle: سوار شدن به قطار یا کشتی یا . . .
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
someone's eyes sting: اشک توی چشم جمع شدن هستش، سوزش اشک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the earthquake claimed over 500 lives: زلزله بیش از ۵۰۰ نفر رو به کام مرگ ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is too wet to lead a team: اون خیلی بی عرضه ست برای رهبری تیم.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she boarded the wrong train: او سوار قطار اشتباهی شد
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i haven't seen you with such a zip in ten years: ده ساله که یه همچین نشاطی ( سرزندگی ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
somebody's eyes sting: اشک توی چشم جمع شدن هستش، سوزش اشک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seemingly l squashed a bug in my bed: ظاهرا یک حشره رو در رختخوابم له کرد ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i speak without a mouth and hear without ears: من بدون دهان صحبت می کنم و بدون گوش ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he claims he is innocent: او ادعا می کند که بی گناه است.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no offense but your pants zipper is open: جسارت نباشه/دلخور نشوید ولی زیپ شلو ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm riddled with personal problems: من مملو از مشکلات شخصی ام
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they have planted a bug in their home: توی خونه شون میکروفون مخفی گذاشتن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one's eyes sting: اشک توی چشم جمع شدن هستش، سوزش اشک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what really bugged me about: چیزی که جدا منو اذیت میکنه یا میرنج ...
٣ روز پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
key moment: لحظات کلیدی ( مهم وحیاتی )
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
war continues to claim the hopes of a generation: جنگ همچنان امیدهای یک نسل رو قربانی ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's too wet to lead a team: اون خیلی بی عرضه ست برای رهبری تیم.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is far too wet: او خیلی بی عرضه است wet=بی عرضه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i know zip about computers: من در مورد کامپیوترها هیچی بلد نیست ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fresh breeze: نسیمی خنک
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a bug in my computer that can't upload anything: کامپیوترم مشکلی داره که نمیتونم چیز ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you solve this riddle: می توانید این معما را حل کنید؟
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's too wet to lead a team: اون خیلی بی عرضه ست برای رهبری تیم.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the artist was acclaimed by critics: هنرمند توسط منتقدان ستایش شد. accl ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
zip up your mouth: زیپ دهانت را ببند.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are fine: چیزیت نیست
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he claimed he was innocent but exclaimed in surprise when the verdict was read: او ادعا کرد که بی گناه است، اما وقت ...
٣ روز پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
scorpion sting: نیش عقرب
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you bug me once again l 'll block you in a jiffy: یکبار دیگ آزارم بدی در یک دم مسدودت ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to make a fresh start: از نو شروع کردن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'd never shrink from a challenge: هیچوقت از زیر یه چالش در نمیرم! shr ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can only claim my dear you can't prove anything: تو فقط میتونی ادعا کنی ، تو نمیتونی ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gee kid don't you lean too hard on the rail like a bug: هی بچه! مثل یه احمق خیلی سخت به نرد ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fresh ideas or challenge: ایده ها یا چالش جدید
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lamborghini was gapped by bmw: لامبورگینی تو گرد و خاک پشت بی ام و ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is far too wet: او خیلی بی عرضه است wet=بی عرضه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll be fine: من چیزیم نمی شود [من به چیزی نیاز ن ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they have 2 year gap: آنها دوسال تفاوت سنی دارند
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
claim a life: جان کسی را گرفتن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stop exclaiming so much i'm talking to you calmly: اینقدر فریاد نزن، من دارم باهات آرو ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this is the opportunity he needs to make a fresh start: این فرصتی است که وی برای شروع جدید ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gee kid don't you lean too hard on the rail like a bug might fall in the water: هی بچه! مثل یه احمق خیلی سخت به نرد ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's far too wet: او خیلی بی عرضه است wet=بی عرضه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a very fine performance: یک اجرای خیلی خوب
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٣ روز پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ روز پیش
نوع مدال

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-
همه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the wine bottle is almost bottomed up: بطری شراب تقریبا تمام شده است
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she was a bright student with a promising future: او یک دانش آموز زرنگ با آینده ای در ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tree cast its shadow on the building: درخت سایه اش را روی ساختمان انداخت. ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duck the ball is coming: سرتو بگیر پایین! توپ داره میاد! Duc ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company's profits have bottomed out: سود شرکت به حداقل رسیده است
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's at the bottom of the pay scale: او در پایین ترین مقیاس حقوقی قرار د ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is that lee's new bird: اون زن جوان جدید لی هست؟ bird=انگل ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the cat is sitting at the bottom of the stairs: گربه در پایین پله ها نشسته است
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she intends to move an amendment to: او قصد دارد اصلاحیه ای بر لایحه پیش ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just know you're going through one of your phases: فقط میدونم که داری یکی از مراحل زند ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i beg to move that this house deplores the government's economic policies: من پیشنهاد ( تقاضا ) می کنم که این ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i moved that the case be dismissed: من پیشنهاد یا درخواست دادم که پروند ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not long after his work the topic of imagination in the context of physiology appeared: اندکی پس از اثر او، موضوع تخیّل در ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bottom of your pants are awful tight: پاچه شلوارت خیلی تنگه. bottom در م ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sitting duck out there: چاره ای وجود نداره
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
will be cash or charge: کارت می کشی یا نقد میدی ؟
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
for a short time: اندکی، مدت کوتاهی، دیری نگذشت که
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how can i get to the bottom of all this: چطور میتونم ته و توی قضیه را در بیا ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to do shadow puppets: سایه شکلک درست کردن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she ducked into a shop to avoid her ex: رفت تو یه مغازه که از دست دوست پسر ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lens enlarge the image: عدسی تصویر را بزرگ می کند.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to make shadow puppets: سایه شکلک درست کردن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
charge it to me: این را پای من حساب کنید ( جزءبدهی م ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the bottom of the hill: پایین تپه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he always ducks out of meetings when things get tough: همیشه وقتی اوضاع سخت می شه از جلسه ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duck the ball's coming: سرتو بگیر پایین! توپ داره میاد! duc ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
charge the cost to my account please: لطفا هزینه را به حسابم بگذارید.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the bottom of each page: پایین هر صفحه
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
just like the stars shining bright: درست مثل ستاره هایی که می درخشند.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we finally found a shade of a tree to sit in: سرانجام سایه ی درختی پیدا کردیم و د ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was not a help rather a hindrance: rather=بلکه ( برای بیان تضاد ) نه ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
follow his shadow: سایه کسی را تعقیب کردن، تاکید بر فا ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duck behind sth or someone: پشت کسی یا چیزی پنهان گرفتن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we should be involved with people: ما باید با مردم در ارتباط باشیم inv ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the engineer dummied a prototype for the demo: مهندس یه نمونه ی آزمایشی درست کرد ب ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duck behind sth or somebody: پشت کسی یا چیزی پنهان گرفتن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
follow her shadow: سایه کسی را تعقیب کردن، تاکید بر فا ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't involve me in your problems: من را در مشکلاتت درگیر نکن.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's rather cold outside today: امروز هوا بیرون نسبتاً سرد است.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his sayings are the type of modern wisdom: گفته های او نمونه ای از خردمندی مدر ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he dummied past two defenders before scoring: با یه حرکت فریبنده دو مدافع رو جا گ ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dark shadow: سایه شوم، به فارسی میگوئیم بختک شوم
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duck behind something or somebody: پشت کسی یا چیزی پنهان گرفتن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i love to do shadow puppets: عاشق اینم که سایه شکلک درست کنم.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the test was rather difficult but i think i did well: امتحان کمی سخت بود، اما فکر می کنم ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you make shadow puppets with your hands on the wall: می تونی با دست روی دیوار سایه شکلک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duck it: بپیچونش ( از زیر کار در رفتن هم او ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
charge sb: متهم کردن کسی
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if she were involved in business she would make a strong chief executive: اگر او درگیر تجارت نبود، مدیر اجرای ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is rather a difficult book: کم و بیش کتاب دشواری است. rather=ک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the shadows lengthened as the sun went down: هرچه خورشید بیشتر رو به غروب می رفت ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my new duties involve managing the whole team: وظایف جدیدم شامل مدیریت کل تیم می ش ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i enjoy her company: من از همراهی با اون لذت میبرم
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the farmers' club is an organization for people involved in agriculture: باشگاه کشاورزان یک سازمان برای افرا ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is rather the best class: در عوض، بهترین کلاس است. rather=در ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shadows of mind: تاریکی های ذهنی و روانی
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the job involves a lot of travel: این شغل شامل سفرهای زیادی است. inv ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dummy pronoun: ضمیر تهی
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i enjoy his company: من از همراهی با اون لذت میبرم
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's rather the best class: در عوض، بهترین کلاس است. rather=در ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
white shadow: سایه همای سعادت
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a company of parrots: یه دسته طوطی company به یه دسته طوط ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can't duck me for ever: نمیتونی منو واسه همیشه بپیچونی تو ک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to get involved in: در صورتی که بخواهیم در مورد کار و ش ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she dummied a smile to hide her feelings: یه لبخند الکی زد تا احساساتش رو پنه ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he didn't want to get involved in their personal problems: او نمی خواست در مشکلات شخصی آنها در ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is there someplace i can get a pair of shoe: جایی پیدا میشه یه جفت کفش بگیرم؟
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's involved in many social activities: او در فعالیت های اجتماعی زیادی شرکت ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the temperature is 40 degrees centigrade in the sun but 30 degrees in the shade: دما در آفتاب ۴۰ درجه ی سانتیگراد ول ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
charge someone money: از کسی پول گرفتن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the cinema emptied out quickly after the movie ended: سینما بعد از پایان فیلم به سرعت خال ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they use swords rather than guns: اونا به جای تفنگ شمشیر استفاده کردن ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to get involved with: داشتن ارتباط عاطفی، عاشقانه، و یا ج ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they hid the treasure someplace: آنها گنج را یک جایی پنهان کردند.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her involvement in the project was crucial: مشارکت او در پروژه حیاتی بود. invo ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he didn't want to get involved in the argument: او نمی خواست وارد دعوا شود ( درگیر ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
charge somebody money: از کسی پول گرفتن
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the family were deeply involved in jewish culture: خانواده به شدت در گیر فرهنگ یهود بو ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have got a company: من مهمون دارم.
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's rather a difficult book: کم و بیش کتاب دشواری است. rather=ک ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we had lunch at the park under the shade of a big tree: زیر سایه ی درختی بزرگ در پارک ناهار ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
studying medicine involves years of hard work: پزشکی خواندن مستلزم سال ها تلاش سخت ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what charge has each of the following particles: هریک از ذرات زیر چه باری دارند؟
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm in a rather hole: بدجوری گیر کردم
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
empty streets: خیابون های خلوت
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he felt his mind empty of all worries: او احساس کرد ذهنش از تمام نگرانی ها ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cleaning the park would involve hard work: تمیز کردن پارک مستلزم کار سختی است ...
٣ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i got involved with georgina over two years ago and we both couldn't be happier: حدود دوسال پیش با جورجینا ارتباط دا ...
٣ روز پیش