پیشنهادهای رضا گلین شریف دینی (٤١٩)
قِید: برای تکمیل فعل و صفت در جملات به کار می رود ولی حذف آن خللی در جمله ایجاد نمی کند. در معنای عام قید به معنای هدف، تعهد و شرط انجام کار است.
بُروت ( boroot ) : از ریشه باروت به معنای حرکت انفجاری است. این کلمه اشاره به اقدام ناگهانی کسی دارد که از دست دشمن یا خطر فرار می کند.
وَراوَر: به معنای یک خط موازی و در عین حال راه میانبر است. وَر به معنی نزدیک و وَراوَر به معنی نزدیک به نزیک است.
گَل: به تلفظ فتحه در ابتدا به معنای همراه شدن و در کنار هم بودن است. کلمه گلاویز هم از این کلمه گرفته شده است که به معنای درگیری و نزدیک شدن زیاد و د ...
لیسَک: یک نوع قاشق یا وسیله ای برای آشپزی است که از آن هنگام پخت و پز و سرخ کردن مواد غذایی استفاده می شود.
دَرکِشیدن: به معنی گرفتن یا اعتراف اجباری است. چرب زبانی و چاپلوسی ( زورگیری محترمانه ) برای به دست آوردن چیزی از ابزارهای لازم این کار است. به طور ک ...
دَکِش: به معنای سفت کردن و محکم کاری است. این اصطلاح یا کلمه امری معمولاً موقع سفت کردن طناب، کِش یا زنجیر به چیزی به کار می رود؛ بخصوص در مواقع حمل ...
چاچِه کین : به معنای زیر سقف و شیروانی خانه است که قابل دسترس نیست. این اصطلاح در گویش مازندرانی به مکان قرار گرفتن وسایل با فاصله نسبتاً زیاد به کار ...
لِچِه کین : در گویش مازندرانی به معنای کنار یا حاشیه خانه یا انبار است که به موازات دیوار و هم سطح زمین بوده و از نفوذ باران و تابش آفتاب در امان است.
فِشِلِس: در گویش مازندرانی خطاب به کسی می گویند که چیزی را فشار می دهد که معمولاً در مورد میوه ها و لباس کاربرد دارد. فِشِل: به معنای فشردن و آبگیری ...
فِشِل: به معنای فشار دادن و آبگیری است. این اصطلاح در خصوص میوه ها و لباس های خیس کاربرد دارد.
اُرِگ: در گویش مازندرانی به معنای بستن است که معمولا برای حیوانات اهلی به کار می رود.
خَرِک: به معنای هجوم هم جانبه و غارت است.
چِنگه لِنگ ( chengeleng ) : به معنای برهم زدن یا خراب کردن چیزی است. اصطلاح کنایه ای است در خصوص نحوه انجام کار افراد بی دقت و بی حوصله
چُخ چُخ: با تلفظ ضمه در ابتدا اصلاحی است که در خصوص صدای پختن غذا با شعله کم به کار می رود.
رانداپ ( Roundup ) : نام تجاری یک نوع علف کش به نام گلایفوسیت ( Glyphosate ) است که علف های هرز پهن برگ و علف های هرزی که با محصولات زراعی رقابت می ک ...
شقز ( shaghoze ) : نام درختی ریز برگ در جنگل های هیرکانی است که از پوست تنه و شاخه های آن برای تغذیه کمکی حیوانات استفاده می شود.
ادیشه ( edisheh ) : ظرف مسی بزرگ است که در ایام قدیم از آن برای نگهداری آب و سایر مایعات استفاده می شد.
کش کشان ( kash kashan ) :با تلفظ فتحه در ابتدا به معنی اشاره به نقاط دور دست و با فاصله زیاد است.
شام: در گویش مازندرانی به موم زنبور عسل �شام� می گویند.
تولون ( touloon ) : به آب گل آلود و ناصاف در گویش مازندرانی تولون می گویند.
لام: در گویش مازندرانی به معنای تارهای ریزی است که حشرات بخصوص عنکبوت از آن برای محافظت از خود و یا ساختن لانه استفاده می کنند. این تارها معمولاً از ...
کارتنگ ( kartang ) : در گویش مارندرانی به معنای عنکبوت است. کارتنگ لام ( kartang lam ) : به تارهای عنکبوت کارتنگ لام می گویند.
پوشکال ( pooshkal ) : در گویش مازندرانی به پوست تخم پرندگان بعد از شکسته شدن گفته می شود.
گموز: تراوش صمغ یا شیره توسط یک درخت بیمار یا آسیب دیده است که معمولاً به حالت شفاف یا قهوه ای تیره روی تنه درختان میوه مشاهده می شود.
مقدس ماب: کسی است که به لحاظ ظاهری خودش را انسان خوب و مقدس نشان می دهد ولی در باطن و عمل متفاوت است. به طور کلی مقدس مابی یک سبک از زندگی است.
خورش هکن ( khoresh haken ) :به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی خورش برای مهمانان را بر عهده دارد، در گویش مازندرانی �خورش هکن� می گویند.
پلاپچ ( polapach ) : در گویش مازندرانی به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی و پختن برنج را بر عهده دارد �پلاپچ� می گویند.
ون جن ( venjen ) : کلمه ای امری است که در گویش مازندرانی به منظور جدا کردن و یا سوا کردن وسایل برای انتخاب بهتر به کار می رود.
له له ( laleh ) : با تلفط فتحه در ابتدا به معنای مادر است.
رضا گلین شریف دینی پیران: به معنی بزرگان و افراد سالمند و باتجربه است. در جوامع سنتی و پایبند با ارزش های قومی و اجدادی بسیار مورد احترام هستند.
رضا گلین شریف دینی سیهال ( seehal ) : اسم نوعی درختچه در جنگل های هیرکانی است که شاخه های نرم و انعطاف پذیر و در عین حال محکمی دارد که از آن در صنای ...
رضا گلین شریف دینی نمکار ( namakar ) : در گویش مازندرانی به ظروف بزرگ سفالی گفته می شود که مواد غذایی خام از جمله سبزی را داخل آن می سابند. البته در ...
رضا گلین شریف دینی کشاوه ( kashaveh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا در گویش مازندرانی به معنای واحدی از حجم است که در آغوش انسان جا می شود.
رضا گلین شریف دینی مارو: در زبان محاوره فارسی به معنی �مار رو نگاه کن� هم به کار می رودکه در مواقع تعجب و شگفتی بیان می شود. برای مثال؛ مارو باش چی ...
رضا گلین شریف دینی فلان: با تلفظ ضمه در ابتدا اشاره به هر چیز نامعلوم و نامشخص است. معمولا وقتی بخواهند در لفافه و غیر مستقیم سخن بگویند از کلمه فلا ...
رضا گلین شریف دینی فل خانه ( falkhaneh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا، به محل انبار کردن پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل خانه� ...
رضا گلین شریف دینی فل کوپا ( falcopa ) : به محل انباشت پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل کوپا� می گویند.
رضا گلین شریف دینی بهورز: یک شغل یا جایگاه در رشته پرستاری است و در واقع کمک پزشک محسوب می شوند. بهورزها مکمل امور درمانی هستند و معمولاً در مناطق م ...
رضا گلین شریف دینی تلک ( talk ) : به معنای بوته یا بذر گیاهان و سبزیجات است و به معنای نژاد، نسل و طایفه هم مورد استفاده قرار می گیرد.
رضا گلین شریف دینی قرچله ( ghorcheleh ) : گویش مازندرانی به معنای چیدن میوه به همراه ساقه و برگ درخت است. در این حالت میوه های بیشتری به یکباره از ...
رضا گلین شریف دینی کاله پچ ( kaleh pach ) : این اصطلاح در گویش مازندرانی به میوه هایی گفته می شود که در اثر مالش و فشردن زیاد آنها روی شاخه درخت زود ...
رضا گلین شریف دینی واهر ( vaher ) : به مراتع و زمین های بدون کشت و یا بدون رسیدگی و سرپرستی در گویش مازندرانی �واهر� می گویند.
رضا گلین شریف دینی تلک ( talk ) :با تلفظ فتحه در ابتدا در گویش مازندرانی به معنای بوته گیاهان و سبزیجات است که بعد از جوانه زدن تخم آنها به صورت جدا ...
رضا گلین شریف دینی سکرات ( sakarat ) : به معنی سختی کشیدن بسیار در انجام کاری است. انجام دادن مداوم کارهای سخت در زندگی برای امرار معاش و گاه تا سر ...
رضا گلین شریف دینی قرچله ( ghorcheleh ) : گویش مازندرانی به معنای چیدن میوه به همراه ساقه و برگ درخت است. در این حالت میوه های بیشتری به یکباره از ...
رضا گلین شریف دینی هلوو ( hallow ) : با تلفظ فتحه در ابتدا به گویش مازندرانی به معنای بخار کردن است که از اجسام در حال خشک شدن و یا غدای در حال پختن ...
رضا گلین شریف دینی بخار: ( bokhar ) :در گویش مناطق غربی مازندران یک کلمه امری و به معنی خوردن است و نخار به معنی نخوردن است. به طور کلی حرف پیشوند ( ...
رضا گلین شریف دینی خاکه چر: ( khakeh cher ) در گویش مازندرانی به معنای خاکستر آتش است که بر اثر سوختن هیزم برجای می ماند.
رضا گلین شریف دینی گور ( gaver ) : با تلفظ فتحه در ابتدا و بعد از آن کسره و ساکن در گویش مناطق غربی مازندران اسم نوعی پرنده وحشی به رنگ قهوه ای کم ...