پیشنهاد‌های رضا گلین شریف دینی (٣٦٦)

بازدید
١٢٠
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سولونده ( souloondeh ) : در گویش مازندرانی به معنای صاف و بی مو است. این اصطلاح در مورد محل های بی موی انسان به کار می رود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضا گلین شریف دینی اشلکه ( ashelkeh ) : در گویش مازندرانی به نوعی از انجیر وحشی و خودرو گفته می شود که میوه های ریز و خوشمزه ای دارد و عموماً در جنگ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی تاش ( tash ) :سه معنی برای این کلمه متصور است؛ یکی اشاره به جای بلند و صعب العبور دارد. دومین معنی آن تراشیدن است. سومین آن هم به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی ناش ( nash ) : در گویش مازندرانی به معنی نرفتن است و فعل امری محسوب می شود. البته بیان این کلمه در برخی مناطق متفاوت است و آن را ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی راب ( rob ) : به معنای غارت کردن است. این لغت در اصل انگلیسی است که وارد زبان فارسی شده و بیشترین کاربرد آن در بخش کشاورزی است که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی وچر ( vacher ) : به گویش مازندرانی یعنی چریدن علف است که عموماً در مورد دام ها به کار می رود. البته گاهی اوقات هم به معنای غارت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دیم به دیم ( dimbedim ) : در گویش مازندرانی به معنای نزدیک به هم بودن و اتصال دو چیز است. به عبارت دیگر؛ نزدیک به نزدیک

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کش ( cash ) : با تلفظ فتحه در ابتدا و ساکن در انتها، در گویش مازندرانی چهار معنی مختلف دارد؛ * اول به معنای بند شلوار است. *دوم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رضا گلین شریف دینی سرپول ( sarpool ) : این اصطلاح بیشتر در مراسم عروسی کاربرد داشت. به این معنی که مسئول هماهنگ کننده مجلس که برای جمع کردن هدایای ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی معفر ( maafar ) : معفر با تلفظ فتحه در ابتدای واژه و ساکن در بخش دوم به معنای تعجیل وسرعت عمل برق آسا در انجام کاری است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رضا گلین شریف دینی لکنته ( lakanteh ) : گاهی اوقات به معنای وسایل بدرد نخور و غیر قابل مصرف هم به کار می رود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی مقر ( magher ) : به معنای اثر و رد چیزی است که برجای می ماند برای نمونه به اثر گاز گرفتگی روی بدن �مقر� یا �دوج� می گویند. این اص ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی گلکم ( golakam ) : در فارسی به معنای عزیز داشتن کسی است و در مقام محبت و عشق به طرف مقابل به کار برده می شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بوله لوش ( booleh laush ) : اصطلاحی در گویش مازندرانی است که به معنای بالا رفتن از درخت جوان است. بوله: درخت جوان و چند ساله ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لوش ( laush ) : در برخی از مناطق مازندران به معنای بالا رفتن از چیز بلند مثل دیوار و درخت است. بوله لوش: یعنی از درخت جوان بالا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پسکت ( passcat ) :به گویش مازندرانی به معنی انقراض و نابودی است و در مورد چیزهایی به کار می رود که نسل آنها از بین رفته است. گاهی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بورده ( boorde - h ) :در گویش مازندرانی به معنای رفتن است و اشاره به گذشته دارد و در مورد کسی به کار می رود که از جایی به جایی نق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دارطلا ( dartala ) : در گویش مازندرانی به نوعی از دارکوب گفته می شود که معمولاً در بالای درختان و عمق جنگل ها زندگی می کنند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دارپوته ( darpooteh ) : در گویش مازندرانی به قسمت های پوسیده و غالباً خشک درخت گفته می شود که قابلیت خرد شدن دارند و محل زندگی لا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دبرک ( dabreck ) : در گویش مازندرانی به معنای شوک شدید و ترس ناگهانی است که فرد بعد از مواجه با اقدامی سریع و شنیدن خبر غیر منتظ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی روه ( raveh ) : در گویش مازندرانی به انباشت لجن و گل و لای در جایی روه می گویند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بوبوچ ( boobooch ) : به معنای خوردن پستان است. در گویش مازندرانی به سینه پستانداران بوچه می گویند. بوبوچ به معنای امری و تاکید بر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی خله خسه ( kholeh khoseh ) : این اصطلاح در گویش مازندرانی به معنای کم و کسری مالی است که باید برای جبران آن تلاش کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دشی ورق ( dashi varagh ) : این اصطلاح در گذشته به ورقه های امتحانی خط دار گفته می شد که از آن برای نوشتن پاسخ ها در آزمون های امت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لپک ( lappek ) : در گویش مازندرانی به معنای تکان خوردن و مواج شدن آب و سریز شدن آن به اطراف است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی زوکوو ( zookoo ) : در گویش مازندرانی به ناله و زوزه سگ در اثر سرما زوکو می گویند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی انگورک ( angoorak ) : در گویش مازندرانی به درخچه های انگور وحشی گفته می شود که میوه های ریزی دارند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بووه ( boovah ) :در گویش مازنی به معنای چیز داغ و خطرناک است و در مواقع هشدار دادن به کودکان به کار می رود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لوک ( look ) : در گویش مازندرانی به معنی جاهای دنج و تاریک است، مثل سوراخ تنه درختان و یا حفره های روی زمین که توسط حیوانات کنده ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی خشکه تارف ( khoshke tarof ) : در گویش مازندرانی به پیشنهاد و دعوت غیر جدی و بدون پشتوانه و شاید هم اجباری گفته می شود که معمولاً ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دوج ( dooj ) : در گویش مازندرانی به اثر یا رد چیزی روی اجسام گفته می شود ولی به طور خاص این اصطلاح برای توصیف اثرات بر جای مانده ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی تسن گال ( tosen gal ) : در گویش مازندرانی به سوسک های بزرگ و سیاه گفته می شود که هنگام شب به اشیاء نورانی مثل چراغ و لامپ روشنای ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رضا گلین شریف دینی لاوه: در گویش مازنی به معنای پارس کردن سگ است. گاهی اوقات در حالت عصبانیت به آدم حراف و پرگو نسبت می دهند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

رضا گلین شریف دینی لاوه: در گویش مازنی به معنای پارس کردن سگ است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بخی: مخفف و کوتاه شده برخیز است. در گویش مردم مناطق شرقی ایران به کار برده می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کل دم ( kol dom ) : در گویش مازندرانی به معنی ناقص است و در مورد چیزهایی گفته می شود که یکی از اجزای اصلی خود را ندارند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کلش ( kolesh ) : علوفه و ساقه خشکی است که بعد از درو کردن محصولات کشاورزی به دست می آید.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی باش: در زبان فارسی به معنای ماندن است که در مواقع دستوری به کار می رود. البته گاهی هم در جایگاه عاطفی قرار می گیرد برای مثال در ب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی گیس کشی: اصطلاحی است که در اثر دعوا و درگیری شدید بین دو یا چند نفر به کار می رود. بر خلاف انتظار این اصطلاح فقط زنانه نیست.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سره بن ( sareh bon ) : در گویش مازندرانی به معنای تلمبار شدن چیزها روی همدیگر است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بال زدن ( bal zadan ) :یک اصلاح در گویش مازندرانی است که به معنای حمایت کردن و گذراندن زندگی با پول کم است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چاشت میزان ( chasht mizan ) : در گویش مازندرانی به معنای هنگام ظهر و زمان ناهار خوردن است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کاتو ( katoo ) :در گویش مازندرانی به جاهای سنگلاخی و صعب العبور گفته می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی فودوش ( foodoush ) : در گویش مازندرانی به معنای مکیدن مایعات با شدت است که در مواقع اضطراری به حالت دستوری گفته می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی هنگه لاس ( hang_h lass ) : در گویش مازندرانی به چوب بلندی گفته می شود که یک سر آن به طرف پایین خمیده است و معمولاً برای پایین ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کور مگس ( koor magas ) : در گویش مازندرانی به مگس هایی گفته می شود که اندازه متوسط دارند و اطراف انواع مواد غذایی ( گیاهی و جانو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی گلکته ( gal kateh ) : در گویش مازندرانی به معنای همراه شدن با کسی برای طی کردن مسیر یا انجام دادن یک کار است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی حاشو ( hashoo ) در گویش مازندرانی به معنای چسبیدن یا آغشته شدن مواد جامد یا مایع به بدن انسان یا هر چیز دیگر است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پالوفه ( paloufeh ) : در گویش مازندرانی به معنای آغل یا جایی است که برای غذاخوردن حیوانات تعبیه شده است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چچ ( chach ) : در گویش مازندرانی واژه چچ - با تلفظ فتحه در ابتدا و ساکن در انتها - به معنای موی کم پشت، ضعیف و نازک گفته می شود ک ...