پیشنهاد‌های رضا گلین شریف دینی (٦٠٣)

بازدید
٣٥٤
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بوله لوش ( booleh laush ) : اصطلاحی در گویش مازندرانی است که به معنای بالا رفتن از درخت جوان است. بوله: درخت جوان و چند ساله ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لوش ( laush ) : در برخی از مناطق مازندران به معنای بالا رفتن از چیز بلند مثل دیوار و درخت است. بوله لوش: یعنی از درخت جوان بالا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پسکت ( passcat ) :به گویش مازندرانی به معنی انقراض و نابودی است و در مورد چیزهایی به کار می رود که نسل آنها از بین رفته است. گاهی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بورده ( boorde - h ) :در گویش مازندرانی به معنای رفتن است و اشاره به گذشته دارد و در مورد کسی به کار می رود که از جایی به جایی نق ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دارطلا ( dartala ) : در گویش مازندرانی به نوعی از دارکوب گفته می شود که معمولاً در بالای درختان و عمق جنگل ها زندگی می کنند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دارپوته ( darpooteh ) : در گویش مازندرانی به قسمت های پوسیده و غالباً خشک درخت گفته می شود که قابلیت خرد شدن دارند و محل زندگی لا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دبرک ( dabreck ) : در گویش مازندرانی به معنای شوک شدید و ترس ناگهانی است که فرد بعد از مواجه با اقدامی سریع و شنیدن خبر غیر منتظ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی روه ( raveh ) : در گویش مازندرانی به انباشت لجن و گل و لای در جایی روه می گویند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بوبوچ ( boobooch ) : به معنای خوردن پستان است. در گویش مازندرانی به سینه پستانداران بوچه می گویند. بوبوچ به معنای امری و تاکید بر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی خله خسه ( kholeh khoseh ) : این اصطلاح در گویش مازندرانی به معنای کم و کسری مالی است که باید برای جبران آن تلاش کرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دشی ورق ( dashi varagh ) : این اصطلاح در گذشته به ورقه های امتحانی خط دار گفته می شد که از آن برای نوشتن پاسخ ها در آزمون های امت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لپک ( lappek ) : در گویش مازندرانی به معنای تکان خوردن و مواج شدن آب و سریز شدن آن به اطراف است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی زوکوو ( zookoo ) : در گویش مازندرانی به ناله و زوزه سگ در اثر سرما زوکو می گویند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی انگورک ( angoorak ) : در گویش مازندرانی به درخچه های انگور وحشی گفته می شود که میوه های ریزی دارند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بووه ( boovah ) :در گویش مازنی به معنای چیز داغ و خطرناک است و در مواقع هشدار دادن به کودکان به کار می رود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لوک ( look ) : در گویش مازندرانی به معنی جاهای دنج و تاریک است، مثل سوراخ تنه درختان و یا حفره های روی زمین که توسط حیوانات کنده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی خشکه تارف ( khoshke tarof ) : در گویش مازندرانی به پیشنهاد و دعوت غیر جدی و بدون پشتوانه و شاید هم اجباری گفته می شود که معمولاً ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دوج ( dooj ) : در گویش مازندرانی به اثر یا رد چیزی روی اجسام گفته می شود ولی به طور خاص این اصطلاح برای توصیف اثرات بر جای مانده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی تسن گال ( tosen gal ) : در گویش مازندرانی به سوسک های بزرگ و سیاه گفته می شود که هنگام شب به اشیاء نورانی مثل چراغ و لامپ روشنای ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رضا گلین شریف دینی لاوه: در گویش مازنی به معنای پارس کردن سگ است. گاهی اوقات در حالت عصبانیت به آدم حراف و پرگو نسبت می دهند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

رضا گلین شریف دینی لاوه: در گویش مازنی به معنای پارس کردن سگ است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بخی: مخفف و کوتاه شده برخیز است. در گویش مردم مناطق شرقی ایران به کار برده می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کل دم ( kol dom ) : در گویش مازندرانی به معنی ناقص است و در مورد چیزهایی گفته می شود که یکی از اجزای اصلی خود را ندارند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

رضا گلین شریف دینی کلش ( kolesh ) : علوفه و ساقه خشکی است که بعد از درو کردن محصولات کشاورزی به دست می آید.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی باش: در زبان فارسی به معنای ماندن است که در مواقع دستوری به کار می رود. البته گاهی هم در جایگاه عاطفی قرار می گیرد برای مثال در ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی گیس کشی: اصطلاحی است که در اثر دعوا و درگیری شدید بین دو یا چند نفر به کار می رود. بر خلاف انتظار این اصطلاح فقط زنانه نیست.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سره بن ( sareh bon ) : در گویش مازندرانی به معنای تلمبار شدن چیزها روی همدیگر است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بال زدن ( bal zadan ) :یک اصلاح در گویش مازندرانی است که به معنای حمایت کردن و گذراندن زندگی با پول کم است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چاشت میزان ( chasht mizan ) : در گویش مازندرانی به معنای هنگام ظهر و زمان ناهار خوردن است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کاتو ( katoo ) :در گویش مازندرانی به جاهای سنگلاخی و صعب العبور گفته می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی فودوش ( foodoush ) : در گویش مازندرانی به معنای مکیدن مایعات با شدت است که در مواقع اضطراری به حالت دستوری گفته می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی هنگه لاس ( hang_h lass ) : در گویش مازندرانی به چوب بلندی گفته می شود که یک سر آن به طرف پایین خمیده است و معمولاً برای پایین ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کور مگس ( koor magas ) : در گویش مازندرانی به مگس هایی گفته می شود که اندازه متوسط دارند و اطراف انواع مواد غذایی ( گیاهی و جانو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی گلکته ( gal kateh ) : در گویش مازندرانی به معنای همراه شدن با کسی برای طی کردن مسیر یا انجام دادن یک کار است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی حاشو ( hashoo ) در گویش مازندرانی به معنای چسبیدن یا آغشته شدن مواد جامد یا مایع به بدن انسان یا هر چیز دیگر است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پالوفه ( paloufeh ) : در گویش مازندرانی به معنای آغل یا جایی است که برای غذاخوردن حیوانات تعبیه شده است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چچ ( chach ) : در گویش مازندرانی واژه چچ - با تلفظ فتحه در ابتدا و ساکن در انتها - به معنای موی کم پشت، ضعیف و نازک گفته می شود ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کل کل ( kol kol ) : در گویش مازندرانی به معنای عطسه کردن آرام برای صاف کردن گلو و یا به معنای اطلاع رسانی برای ورود به مکان خصوصی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پشدام ( pashdam ) : در گویش مازندرانی به توری های بزرگ و ریزی بافتی گفته می شود که برای جلوگیری از ورود پشه بخصوص در هنگام شب در ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی شیر توو ( shiertoo ) : در گویش مازندرانی به معنای سرشیر است که پس از جوشاندن شیر و خنک شدن آن روی ظرف جمع می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی اسه وسه ( eseh vasseh ) : در گویش مازندرانی به معنای کافی و بس بودن است و برای دستور توقف کارها بیان می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی اسکه جیک ( eskejik ) : در گویش مازندرانی به معنای سکسکه است که از ناسازگاری غذا با بدن و ناراحتی دستگاه گوارش ایجاد می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی هالنجه ( halenjha ) :در گویش مازندرانی به شاخه های زائد و اضافه درختان و گیاهان گفته می شود که به اصلاح و هرس کردن نیاز دارند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لکه پرس ( lakke paress ) : در گویش مازندرانی به حاشیه باغ های میوه یا زمین های کشاورزی گفته می شود که معمولاً نزدیک حصار یا پرچین ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کال ( kaal ) :در گویش مازندارنی نام درختی با شاخه های محکم است که معمولاً در حاشیه رودخانه ها رشد می کند و پوست آن قابلیت جداسازی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چومه ( chome ) : در گویش مازندرانی به چوب انتهای میوه گفته می شود که با آن به شاخه درخت متصل است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لگد دمج ( lagad damej ) : در گویش مازندرانی به معنای آسیب زدن شدید به هر چیزی که معمولاً به وسیله پا انجام می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کل چومه ( kal chome ) : در گویش مازندرانی به محل اطراق موقت اطلاق می شود. این اصطلاح در بین دامداران مناطق جنگلی و کوهستانی بیشت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سجون ( sojoon ) : در گویش مازندرانی به معنای بسیار داغ و سوزنده است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی له لیم ( le lim ) : در گویش مازندرانی به آب ولرم و نیمه گرم گفته می شود که برای خوردن و دوش گرفتن مناسب است.