پیشنهاد‌های رضا گلین شریف دینی (٤١٩)

بازدید
١٤٣
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی حاشو ( hashoo ) در گویش مازندرانی به معنای چسبیدن یا آغشته شدن مواد جامد یا مایع به بدن انسان یا هر چیز دیگر است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پالوفه ( paloufeh ) : در گویش مازندرانی به معنای آغل یا جایی است که برای غذاخوردن حیوانات تعبیه شده است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چچ ( chach ) : در گویش مازندرانی واژه چچ - با تلفظ فتحه در ابتدا و ساکن در انتها - به معنای موی کم پشت، ضعیف و نازک گفته می شود ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کل کل ( kol kol ) : در گویش مازندرانی به معنای عطسه کردن آرام برای صاف کردن گلو و یا به معنای اطلاع رسانی برای ورود به مکان خصوصی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پشدام ( pashdam ) : در گویش مازندرانی به توری های بزرگ و ریزی بافتی گفته می شود که برای جلوگیری از ورود پشه بخصوص در هنگام شب در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی شیر توو ( shiertoo ) : در گویش مازندرانی به معنای سرشیر است که پس از جوشاندن شیر و خنک شدن آن روی ظرف جمع می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی اسه وسه ( eseh vasseh ) : در گویش مازندرانی به معنای کافی و بس بودن است و برای دستور توقف کارها بیان می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی اسکه جیک ( eskejik ) : در گویش مازندرانی به معنای سکسکه است که از ناسازگاری غذا با بدن و ناراحتی دستگاه گوارش ایجاد می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی هالنجه ( halenjha ) :در گویش مازندرانی به شاخه های زائد و اضافه درختان و گیاهان گفته می شود که به اصلاح و هرس کردن نیاز دارند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لکه پرس ( lakke paress ) : در گویش مازندرانی به حاشیه باغ های میوه یا زمین های کشاورزی گفته می شود که معمولاً نزدیک حصار یا پرچین ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کال ( kaal ) :در گویش مازندارنی نام درختی با شاخه های محکم است که معمولاً در حاشیه رودخانه ها رشد می کند و پوست آن قابلیت جداسازی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چومه ( chome ) : در گویش مازندرانی به چوب انتهای میوه گفته می شود که با آن به شاخه درخت متصل است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لگد دمج ( lagad damej ) : در گویش مازندرانی به معنای آسیب زدن شدید به هر چیزی که معمولاً به وسیله پا انجام می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کل چومه ( kal chome ) : در گویش مازندرانی به محل اطراق موقت اطلاق می شود. این اصطلاح در بین دامداران مناطق جنگلی و کوهستانی بیشت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سجون ( sojoon ) : در گویش مازندرانی به معنای بسیار داغ و سوزنده است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی له لیم ( le lim ) : در گویش مازندرانی به آب ولرم و نیمه گرم گفته می شود که برای خوردن و دوش گرفتن مناسب است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی له لیم ( le lim ) : در گویش مازندارانی به آب ولرم و نیمه گرم گفته می شود که برای خوردن و یا دوش گرفتن مناسب است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

رضا گلین شریف دینی چروم ( chorom ) در گویش مازندرانی به خوشه های گندم یا جو گفته می شود. این اصطلاح در مناطق کوهستانی رواج دارد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چکن لرزه ( chakan larzeh ) در گویش مازندرانی به لرزش فک صورت و به هم خوردن دندان ها به خاطر سرمای زیاد�چکن لرزه� گفته می شود.