ترجمههای Edi.nozari (٥٩)
ما ملاحظات محکمی در مورد استفاده داروهای آرامبخش برای. . .
راه حل به نظر چنان مضحک بود که اعصابش تقریبا به هم ریخت
موضع بحث برانگیزش او را به دردسر انداخته
توهین عمدی مستقیم به دیگران هنوز باید نادیده گرفته شود؟
هر جور ی که شده بود توانست دانشگاه رو تموم کنه
اغلب ریجارد رو با برادرش قاطی میکنم ( اشتباه میگیرم )
پس از یک تاخت وتاز سخت، اسب از پا در اومد.
اسبها مشتاق چهار نعل رفتن ( تازیدن ) بودند
بسیاری معتقدند که ادعای او مبنی بر وارث بودن تاج و تخت جعلی و کاذب است
روتچیلد:[در حال مردن]توله گستاخ!تو فکر میکنی که منو فریب دادی؟
بخاطره یه بار رد شدن ، صرف نظر نکن از هدفی که تصمیم داری براش تلاش کنی
هرگز با دوچرخه از ان تپه بالا نمیرم خیلی شیبداره
تیمی از بولدزرها انحنای شیب را تخت کردند
از سر کار به خانه رسیدم و فورا بر روی کاناپه خراب شدم
از وقتی که ترکش کرده در یک مخمصه واقعی افتاده
خب، آن توضیح میدهد بوی عجیب و غریب توی اتاق شما را
او در مورد سخنرانی در روز یکشنبه دلهره داشت
دانش آموزان سخت کوش از معلمان آسان گیرتر رنجیده بودند.
یه نخ سیگار بعد از شام تنها چیزی است که باهاش حال میکنم.
انها میتوانستند خودشونو ببینند که در معرض خطر هستند برای رای دادن به یک لایحه ی انرژی بسیار بحث بر انگیز
او با انتقاد از رهبری حزب خود در معرض خطر قرار گرفت
بعد از داشتن سالها موی بلند او عاشق موی چتری کوتاه جدیدش بود
قایق بالا و پایین ناگهانی داد که آنها را از تعادل خارج کرد.
خودش ترجمه صحیحو نوشته تو هم کپی اونو نوشتی. ترجمه اونایی که نامفهموه رو بنویسید. والا همه دیس لایک
او بوته لوبیا رو به دیرک بست. ( چوب یا فلز نوک تیز که برای نگهداری گیاه یا مرزنمایی به زمین فرو می کنند )
ثروتمند بودن واقعا واقعا باعث افزایش ضریب شادی و آرامش و خوشبختی بیشتر میشود.
بر روی سنگریزه افتادم باعث خراشیدگی شدید زانوم شد
پیوست ( نامه نگاری ) شما رو با قدر دانی دریافت کردم.
وقتی ترجمه صحیح و رو نوشتن دیگه نیان الکی ترجمه کنید اگه راس میگین اونای که ترجمه شون نامفهومه رو ترجمه کنید. والا همه تونو دیس لایک میکنم
اونایی که خودش ترجمه صحیحو نوشته ترجمه نکنین جمله هایی که ترجمه شون . . . یریه رو اگه راست میگین ترجمه کنید و الا همتونو دیسلایک میکنم
روکش بدبوی صندلی های راحتی او با عث چندشم میشه
وقتی در مورد درمان بیماریش شنید او چندشش شد
او کاملا عبوس به نظر میرسید در رفتار تحویل اجساد.
او به نظر بی جهت در مورد گذشته خود کم حرف ( محتاط ) است
خانه پایه ای هست که زندگی خانوهدگی به آن میچرخد.