پیشنهاد‌های محسن نقدی (١,٥٠٧)

بازدید
٢,٢٣١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"یعنی چه" در گزاره ها برابر "به معنی چیست؟" می باشد. معنی در پارسی میانه برابر چیم بوده است پس می توان گفت "یعنی چه؟" برابر "به چیم چیست؟" می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما واژه ی{گوثَر} را در پارسی داریم که در برخی گویش های ایران، بکار برده می شود و به چَمِ {مرغوبیت/اصل} است و به روشنی همان {گوهر} است. ما در ریشه یِ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چند شیوه برای خواندن این واژه هست: 1 - بَدو:در پارسی برابر "آغاز" است. 2 - بِدو:کوتاه شده ی "به او" و کاروازه فرمانی "دویدن" بِدرودُ!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم، کوتاه شده "بر روی چشم، روی چشم" است که همین ها هم کوتاه شده ی "بر روی چشم ( من ) باشد، روی چشم ( من ) باشد" می باشند. خود واژه چَشم واژه ای پا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گمانِ من این است که این واژه برگرفته از ریشه یِ {پَرچ} در {هِندواروپایی} است به چَمِ {پر کردن}. گمان های دوستان نیز درخور و شایسته است و باید ریشه د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

{ش} ای که {نامِ ستاک=اسم مصدر} ساز است، که در {آموزش، خوانش، رَوِش. . . . } می بیینم، در زبانِ پهلوی به ریختِ {ایشن} بوده است که به روشنی با {tion} د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد واژه "بِدُنِگ، دُنگدار، دُنگوَر" به جای "سهیم". "سهم" برابر "دُنگ، دانگ" است و "سهیم" برابر "سهم دار، دُنگ دار، دانگ دار". "بِدُنگ" از پیشو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان از {تَفتار} به جایِ {هیتِر:heater} بکار برد. {تفتار} از بُنِ گذشته یِ {تَفتَن} به هَمراهِ پسوندِ {ار} ساخته شده است و برابر {گرم کننده} است. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودِ واژه یِ {شیشلیک} واژه ای ترکی است ولی ریشه اش ، که ساختارش بدین شیوه است: 1 - شیش:برابر {سیخ} است که برگرفته از {چیخ} در پارسی میانه است. 2 - ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد شدن پارسی یا عربی:نیم پارسی، نیم عربی برابر پارسی:آمدن، به درون آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر پارسی آن "گرفتن، گیرش" است و بهتر است از اینها بکار ببریم. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

این گزاره "نمیدانم" را باید در برخی باره ها پذیرفت. نباید همیشه بکوشیم که درباره همه چیز نِگاه خود را بگوییم، چون، نمیدانیم. بِدرود!

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جای {غم} بگوییم {اندوه}. نمونه:مسیرِ هر هدفی از جاده ی غم می گذرد درست:گذرگاهِ هَر آرمانی، از راهِ اندوه می گذرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کو در گویش عامیانه برای کجا است به کار می رود. در یکی از بیت های شعر "به گیتی به از راستی پیشه نیست" فردوسی داریم: هر آن کو که گردد به گرد دروغ ستمک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در واژه های زبانِ پارسی میانه واژه {هوسکارتَن} با چنین ساختاری دیده می شود: 1 - هو:به چَمِ {خوب} است. 2 - سکارتَن ( یا اسکارتَن}:به چَمِ {اندیشیدن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما 2 کاربرد برایِ {منطقی} داریم: 1 - سازگار:چیزی که در آن لغزشی در فرنایِش ( =استدلال ) نداشته باشیم. 2 - درست/بهنجار ( =طبیعی ) :چیز یا کاری که درس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه همگی پارسی است. در پهلوی شیوه دیگر آن نَزدیست بوده است. نَزد در اینجا برابر نزدیک است و یست در اینجا برابر ترین است. پس نزدیست می شود نزدی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر ساده "آفرین گفتن" را به جای واژه عربی "تشویق" بکار ببریم. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیوند دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فیزیک، به دانش شناخت ماده می گویند. شور بختانه ماده واژه ای عربی است و باید برابر آن را پیدا کنیم. از همین شناسه بالا می توان واژه ماده شناسی را سا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

داور در پارسی میانه به شیوه دادور بوده است. می توانیم بگوییم: دادور=داد ور ور در اینجا برابر پناه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر این واژه میتواند "پیروی" باشد. برای نمونه: نادرست:شیوه نامه های بهداشتی را رعایت کنید. درست تَر:شیوه نامه های بهداشتی را پیروی کنید/از شیوه نا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "سایش" از بن واژه سودن می آید که برابر "لمس، ارتباط، تماس" است. سودن بن واژه ای است که از دو بخش "سو" و "دن" درست شده است که "دن" پسوند بن واژه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خود واژه {کاسپیَن} در انگلیسی برگرفته از {کاسپی} پارسی است، و ساختارش بدین شیوه است: 1 - کاسپ:واژه 2 - یَن:پسوند است، برابر {ی، یگ} پارسی و هم ارز و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

در سانسکریت واژه ی {پَچ} به چم {پختن} بوده است و با {پختن} همریشه است در این زبان واژگان دیگری از همین ریشه بوده است:پَکوَ/پَکَ/پَکتی نخست از ریشه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فامیل واژه ای انگلیسی است. درست آن family است و در پارسی می شود خویشاوندان. فامیل گویش:famil پارسی یا عربی یا انگلیسی:انگلیسی برابر پارسی:خویشاوندان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه {اِستراتژی} همریشه با واژه {تراز} در پارسی است: ما ریشه هِندو اروپایی {اَگ} را داشتیم که سپس، در اوستایی با دگرگونی آوایی ( گ/ز} به ریختِ {اَز} ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه 2: در دیدگاه پیشین از بن کنونی "نکوهیدن" و با افزودن پسوند "ا" که کننده همان بن واژه ( نکوهیدن=نقد کردن ) را می سازد، واژه "نکوها" را ساختیم. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشغال پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:جا گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدیر برابر رهبر و سردسته است و گرداننده ( واژه پیشنهادی فرهنگستان ) هم برابر این واژه است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جای {فًضا}، بگوییم {فَرجا} که از دو بخش ساخته شده است: 1 - فَر:پیشوند است که در اینجا نِشانگَرِ {دور و بر، جا، فضا} است. ( آشکار است که پیشوندی که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستمکار، آزارا، ستمگر از برابر های این واژه هستند. واژه های یکم و سوم از پسوند های کنشگر ( =فاعل ) "کار" و "گر" بهره برده اند. واژه آزارا از کارواژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نظر برابر نگاه و دیدگاه می باشد. نظر در برخی گزاره ها آرش آگاهی هم می دهد. ( نظر کسی را جلب کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چک به دو شیوه خوانده می شود: 1_چَک 2_چِک اگر چَک باشد، برابر سیلی می باشد. اگر چِک باشد، برابر بررسی کردن است یا یک کشور در اروپا است. چک برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خطا واژه ای عربی برابر نادرستی، کژی ( کژ بودن ) ، یا هر آن چیزی است که کاستی و نادرستی دارد. خطا بیشتر کاری را می گویند که به درستی انجام نشده و کم ...