تاریخ
١٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

دشمن تراشی

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

برطرف شدن مثال = When he speaks, all doubts fall away وقتی او صحبت می کند همه تردیدها برطرف می شود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اما اینجا هم مثال = And here too the Germans faced problems اما اینجا هم آلمانی ها با مشکلاتی مواجه بودند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خطای آشکار مثال = There was an obvious flaw in their logic خطایی آشکار در استدلالشان وجود داشت

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به خاطر کوچک ترین – برای کم ترین مثال: On the merest suspicion = به خاطر کوچک ترین سوء ظن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مهمترین مورد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخصیتِ چندگانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بقا مثال: It was essential for the health of the German war machine to protect iron ore supplies = حفاظت از ذخایر سنگ آهن برای بقای ماشین جنگی آلمان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی اعتماد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حس همبستگی مثال: This event has strengthened the notion of togetherness = این واقعه حس همبستگی را تقویت کرده است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی فایده مثال: It is essentially negative = اساساً بی فایده است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته سیر کردن – مثال: His thinking was old fashioned = افکارش در گذشته سیر می کرد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتقاد سرسختانه مثال: He was able to stay in his job in the face of strident criticism from his boss = او با وجود انتقاد سرسختانه ازسوی رئیسش توانست ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعقیب کردن خطاکار مثال: They no longer had any legal way of pursuing the perpetrators = آنها دیگر هیچ راه قانونی برای تعقیب خطاکاران نداشتند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

نبرد – پیکار – درگیری مثال: The largest engagement of the Polish war = بزرگترین درگیری در جنگ لهستان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعاده حیثیت – مثال: His promise to restore honour = وعده او برای اعاده حیثیت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قوه تشخیص درونی مثال: They confidence in his intuitive flair = آنها به قوه تشخیص درونی او اطمینان دارند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه محض مثال: His inspirations were plain wrong = الهاماتش اشتباه محض بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثابت مثال: His foreign policy vision had remained the same دیدگاه سیاست خارجۀ او همچنان ثابت مانده بود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترجیح دادن – موافق بودن مثال: He favoured the latter = او دومی را ترجیح داد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شمّ سیاسی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری ذاتی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشروعیت دهنده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به افرادی می گویند که حرف هایشان تأثیر زیادی بر جماعت دارد. به عنوان مثال، به Local opinion formers می توان گفت "ریش سفیدهای محل"

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرز مشخص مثال: They had crossed a clear line of medical ethics آنها از مرز مشخصی از اخلاق پزشکی عبور کرده بودند

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسیدن به ( از لحاظ بررسی و نتیجه گیری ) مثال: We may one day mature into the view = ما شاید روزی به این نتیجه برسیم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلول ذهنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به خصوص به خاطرِ

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرایش تازۀ نژادی مثال: Hitler knew that racial reordering on this scale is currently impractical هیتلر می دانست که آرایش تازۀ نژادی در چنین مقیاسی فع ...

پیشنهاد
٠

نفع اقتصادی - نفع اقتصادی داشتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلب حمایت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احیای ملی - تجدید قوای ملی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عناصر تشکیل دهنده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشتی نجات

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدون قید و شرط – بدون هیچ تغییری مثال: The plan was approved without qualification = آن طرح بدون هیچ تغییری پذیرفته شد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موفقیتی شگرف مثال: It was a dramatic success for him = موفقیتی شگرف برای او بود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماشین روباز مثال: He was driving in his open top car او با ماشین روبازش درحال رانندگی بود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توضیح مناسب – توجیه قابل قبول مثال: It was a possible explanation for the whole episode توضیحی مناسب برای کل ماجرا بود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سابقه خوب. پیشینه خوب مثال: He was a conservative officer from a good background او افسری محافظه کار با سابقه ای خوب بود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نتیجه ای رسیدن مثال: He came to the view that David was not to be trusted او به این نتیجه رسید که دیوید قابل اعتماد نیست

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی خبر گذاشتن مثال: He had deliberately kept me in the dark او عمداً من را بی خبر گذاشته بود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناپلئون کوچک این واژه ای است که استالین در مورد ژنرال توخاچفسکی به کار می برد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارتش سرخ مثال: He was the most brilliant military thinker in the Red Army او درخشان ترین متفکر نظامی در ارتش سرخ بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هدف اصلی مثال: A woman whose chief objective was to please Maryam in any way she could زنی که هدف اصلی اش این بود که مریم را به هر نحوی که می تواند خ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

مورد بررسی قرار دادن مثال: The evidence against him could, in due course, be tested in military court شواهد علیه او می تواند در زمان مناسبی در دادگاه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

عنوان کردن مثال: He had presented evidence = او دلیلی عنوان کرده بود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به لحاظی، به نحوی، به گونه ای. مثال: What was believed by some to be = آنچه که به نحوی تصور می شد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

عقب نشینی نکردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

at root a traditional officials : از تبار صاحب منصبان قدیمی

١