پیشنهادهای Maryam Samini (٤٨)
خطای آشکار مثال = There was an obvious flaw in their logic خطایی آشکار در استدلالشان وجود داشت
به خاطر کوچک ترین – برای کم ترین مثال: On the merest suspicion = به خاطر کوچک ترین سوء ظن
مهمترین مورد
شخصیتِ چندگانه
بقا مثال: It was essential for the health of the German war machine to protect iron ore supplies = حفاظت از ذخایر سنگ آهن برای بقای ماشین جنگی آلمان ...
بی اعتماد
حس همبستگی مثال: This event has strengthened the notion of togetherness = این واقعه حس همبستگی را تقویت کرده است
بی فایده مثال: It is essentially negative = اساساً بی فایده است
در گذشته سیر کردن – مثال: His thinking was old fashioned = افکارش در گذشته سیر می کرد
انتقاد سرسختانه مثال: He was able to stay in his job in the face of strident criticism from his boss = او با وجود انتقاد سرسختانه ازسوی رئیسش توانست ...
تعقیب کردن خطاکار مثال: They no longer had any legal way of pursuing the perpetrators = آنها دیگر هیچ راه قانونی برای تعقیب خطاکاران نداشتند
نبرد – پیکار – درگیری مثال: The largest engagement of the Polish war = بزرگترین درگیری در جنگ لهستان
اعاده حیثیت – مثال: His promise to restore honour = وعده او برای اعاده حیثیت
قوه تشخیص درونی مثال: They confidence in his intuitive flair = آنها به قوه تشخیص درونی او اطمینان دارند
اشتباه محض مثال: His inspirations were plain wrong = الهاماتش اشتباه محض بود
ثابت مثال: His foreign policy vision had remained the same دیدگاه سیاست خارجۀ او همچنان ثابت مانده بود
ترجیح دادن – موافق بودن مثال: He favoured the latter = او دومی را ترجیح داد
شمّ سیاسی
بیماری ذاتی
مشروعیت دهنده
به افرادی می گویند که حرف هایشان تأثیر زیادی بر جماعت دارد. به عنوان مثال، به Local opinion formers می توان گفت "ریش سفیدهای محل"
مرز مشخص مثال: They had crossed a clear line of medical ethics آنها از مرز مشخصی از اخلاق پزشکی عبور کرده بودند
رسیدن به ( از لحاظ بررسی و نتیجه گیری ) مثال: We may one day mature into the view = ما شاید روزی به این نتیجه برسیم
معلول ذهنی
به خصوص به خاطرِ
آرایش تازۀ نژادی مثال: Hitler knew that racial reordering on this scale is currently impractical هیتلر می دانست که آرایش تازۀ نژادی در چنین مقیاسی فع ...
نفع اقتصادی - نفع اقتصادی داشتن
جلب حمایت
در مورد
احیای ملی - تجدید قوای ملی
عناصر تشکیل دهنده
کشتی نجات
بدون قید و شرط – بدون هیچ تغییری مثال: The plan was approved without qualification = آن طرح بدون هیچ تغییری پذیرفته شد
موفقیتی شگرف مثال: It was a dramatic success for him = موفقیتی شگرف برای او بود
ماشین روباز مثال: He was driving in his open top car او با ماشین روبازش درحال رانندگی بود
توضیح مناسب – توجیه قابل قبول مثال: It was a possible explanation for the whole episode توضیحی مناسب برای کل ماجرا بود
سابقه خوب. پیشینه خوب مثال: He was a conservative officer from a good background او افسری محافظه کار با سابقه ای خوب بود
به نتیجه ای رسیدن مثال: He came to the view that David was not to be trusted او به این نتیجه رسید که دیوید قابل اعتماد نیست
بی خبر گذاشتن مثال: He had deliberately kept me in the dark او عمداً من را بی خبر گذاشته بود
ناپلئون کوچک این واژه ای است که استالین در مورد ژنرال توخاچفسکی به کار می برد
ارتش سرخ مثال: He was the most brilliant military thinker in the Red Army او درخشان ترین متفکر نظامی در ارتش سرخ بود.
هدف اصلی مثال: A woman whose chief objective was to please Maryam in any way she could زنی که هدف اصلی اش این بود که مریم را به هر نحوی که می تواند خ ...
مورد بررسی قرار دادن مثال: The evidence against him could, in due course, be tested in military court شواهد علیه او می تواند در زمان مناسبی در دادگاه ...
عنوان کردن مثال: He had presented evidence = او دلیلی عنوان کرده بود
به لحاظی، به نحوی، به گونه ای. مثال: What was believed by some to be = آنچه که به نحوی تصور می شد
عقب نشینی نکردن
at root a traditional officials : از تبار صاحب منصبان قدیمی
اگر جمله مربوط به مسائل نظامی باشه، معنی گماشته بهتر است.