پیشنهادهای Maryam Samini (٩٩)
دوپهلو حرف زدن مثال: Stop prevaricating and come to the point = دست از دوپهلو حرف زدن بردار و برو سر اصل مطلب
Milan Kundera writes in his book: Love means renouncing strength میلان کوندرا در کتابش می نویسد: دوست داشتن یعنی چشم پوشی از قدرت
Franz Kafka wrote in a letter to his friend: A book must be the axe for the frozen sea inside of us فرانتس کافکا در نامه ای به دوستش نوشت: کتاب بایست ...
In One Hundred Years of Solitude, Marquez says: A person does not belong to a place until there is someone dead under the ground مارکز در کتاب صد سال ...
به امضای دیگری رساندن – امضا کردن به منظور تصدیق امضای شخص دیگر مثال: The foreign minister signed the agreement and the President countersigned it آن ...
پایین آوردن سطح، قیمت و مقیاس چیزی به ویژه از منظر اجتماعی مثال: They downscaled the store and its product line آنها سطح فروشگاه و اجناس آن را عامه پ ...
به طور سرسری مثال: The teacher cursorily looked at his exam paper = معلم به طور سرسری به برگه امتحان او نگاه کرد
مترسک مثال: He has installed a human decoy on his farm to chase the birds away او یک مترسک در مزرعه اش گذاشته است تا پرنده ها را فراری دهد
زود قضاوت کردن مثال: Don’t jump into conclusions about your roommate = در مورد هم اتاقی ات زود قضاوت نکن
مبهم کردن مثال: His false testimonies beclouded the case = اظهارات دروغینش، آن پرونده را مبهم ساخت
به طور غیرمستقیم مثال: He referred obliquely to their recent marital problems او به طور غیرمستقیم به مشکلات زناشوئی اخیرشان اشاره کرد
از این نوع – از این قماش – از این جور مثال: I can’t stand him or any others of that ilk = من تحمل او و آدم های دیگر از این قماش را ندارم
جرقه ای از حسادت مثال: A niggle of jealousy ended their friendship = جرقه ای از حسادت به دوستی آنها خاتمه داد A niggle of jealousy crept into their r ...
طرز بیان مثال: Her husband has an unusual locution = شوهرش طرز بیان غیرمعمولی دارد
شدت مثال: The French army was shocked by the ferocity of the German attack شدت حمله آلمانی ها، ارتش فرانسه را شوکه کرد
تظاهر کردن – فیلم درآوردن مثال: You can tell if he is dissembling, his voice trembles when he lies می توان فهمید که او دارد فیلم درمی آورد، چون وقتی ...
پریشان و نگران کردن مثال: The argument between his parents has discomposed the little boy جروبحث بین والدینش، آن پسر کوچک را پریشان و نگران کرده است
وقف معنویات کردن مثال: He consecrated his life in the service of orphan children = او زندگی اش را وقف رسیدگی به بچه های یتیم کرد
آموزش عقیدتی مثال: He received ideological instruction = او تحت آموزش عقیدتی قرار گرفت
جاری شدن – موج – هجوم ناگهانی مثال: I opened the window and an inrush of air came in = من پنجره را باز کردم و موجی از هوا داخل شد An inrush of water ...
با بی ریایی مثال: She guilelessly told her friend everything = او با بی ریایی همه چیز را به دوستش گفت
نعنایی مثال: This toothpaste has a minty flavor = این خمیردندان طعم نعنایی دارد
بچه های محل مثال: The locals don’t like newcomers = بچه های محل از غریبه ها خوششان نمی آید The locals are very friendly = بچه های محل خیلی گرم و مهرب ...
قدرت نظامی
حق داشتن که مثال: He was absolutely justified in resigning = او صد در صد حق داشت که استعفا بدهد
ارزیابی موقعیت مثال: He cannot even appraise the situation = او حتی قادر به ارزیابی موقعیت نیست
هیچ اشاره ای نکردن به مثال: He made no reference to what had happened = او به آنچه اتفاق افتاده بود هیچ اشاره ای نکرد
ارزش ندارد - فایده ندارد مثال: There is no percentage in working here = کار کردن در اینجا ارزش ندارد
نه هر مثال: He wears jeans but not just any jeans = او شلوار جین می پوشد اما نه هر شلوار جینی
در باطن مثال: You wear Nazi’s shirts on the outside but on the inside you are Bolshevik شماها در ظاهر لباس نازی ها را پوشیدید اما همگی در باطن بولشوی ...
ابلاغ مثال: The necessity for toughness was a theme of the order he sent to Army لزوم سرسختی، مضمون دستوری بود که او به ارتش ابلاغ کرد
انتخاب داروینی مثال: He would have seen all this as evidence of Darwinian selection او همه اینها را گواهی بر انتخاب داروینی می دانست
فوری – زود – در یک چشم به هم زدن مثال: We’ll be back in a couple of shakes = ما در یک چشم به هم زدن برمی گردیم
چاله های انفجاری مثال: He suggested they blast holes in the frozen earth to create shelter = او پیشنهاد داد آنها با حفر چاله های انفجاری در زمین های ...
به عنوان مقدمه – مقدمتاً مثال: By way of introduction, I would like to say that به عنوان مقدمه می خواهم بگویم که
مدتی نسبتاً طولانی
لباس مناسب
روزهای خوش مثال: The sunny side of life = روزهای خوش زندگی
به اوج شهرت رسیدن مثال: He shot to stardom last year = او سال قبل به اوج شهرت رسید
طبق نقشه پیش رفتن مثال: Since 22 June everything has gone according to plan = از 22 ژوئن تا حالا همه چیز طبق نقشه پیش رفته است
حفظ گونه ها
قانون طبیعت مثال: The stronger asserts his will, it’s the law of nature قوی تر خود را برحق می داند، این قانون طبیعت است
مناطق نفت خیز
هدف اصلی
قوۀ تشخیص
باور قلبی
با خیال راحت مثال: We entered this war in a rather carefree = ما تقریباً با خیال راحت وارد این جنگ شدیم
آسیب پذیری
دشمن تراشی
برطرف شدن مثال = When he speaks, all doubts fall away وقتی او صحبت می کند همه تردیدها برطرف می شود