پیشنهادهای پارسیونا (٧٠٤)
بدترین واژه ای که فرهنگستان می توانست برگزیند همین واژه است ، زیرا توقف خود واژه ای تازی است.
برابر پارسی موزه
گنج خانه
خوراک خانه
برابر پارسی جنوب.
اباختر
شمارگان
ریزک
وظیفه
کنسولگری
راستی گرایی
برابر پارسی این واژه : هَمبَهره گرایی. هَمبَهره = شریک ، سهیم.
سَجا
کجک
لب خوانی
برابر پارسی واژه ی "سیار ه ی مشتری".
رنجش
برابر پارسی "استراق سمع".
"شنو دزدی"
برابر پارسی "حدیث".
رایزن سرا
رایزنگاه
سفیر
شریک
شرکت
برابر پارسی راکت.
دل ایمنان
برابر پارسی واژه ی مومن. ایمن واژه ای پارسی است.
این واژه پارسی است. بررسی این واژه در برخی از زبان های هندواروپایی : ١. انگلیسی : immune لاتین : immunis فرانسوی : immunitaire آلمانی : immun
دل ایمن : کسی که دلش از بودِش خدا ایمن است. ( ایمن واژه ای پارسی و همریشه با immune در زبان انگلیسی است. )
برابر پارسی واژگان بیگانه : مطمئن : دل استوار ایمان : دل ایمنی مؤمن : دل ایمن ( ایمن واژه ای پارسی و همریشه با immune در زبان انگلیسی است. )
برابر پارسی این واژه ی بیگانه ، "رایانه سپهر" است که رهبر مردم سالاری اسلامی نیز به کار برده اند.
این واژه پارسی است.
برابر پارسی عینک.
برابر پارسی شورت ( short )
برکت
یِچارُم دِهی ( یک چهارم دهی ) : برابر پارسی زکات
پَتَفتَن : توبه کردن بن گذشته : پَتَفت بن اکنون : پَتَف نمونه : من از کاری که کرده ام به سوی خدا می پَتَفَم.
دعاگاه
توبه
دعا
رصدخانه
شمارَک
بسته کار. آموزشگاه ها در نوروز بسته کار اَند.
تعطیل
برابر پارسی همان" عیدی" است.
دشتان
مَهیزَدْنشان = مَه ( بزرگ ) ایزد ( الله، خدا ) نشان ( آیت ) برابر شایسته ی آیت الله العظمی