تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

He was momentarily winded by the blow to his stomach

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

You operate the trapdoor by winding this handle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آروغ زدن e. g. to gently hit or rub a baby’s back to make it burp ( = release gas from its stomach through its mouth ) Burp [بِرْپ]🗣️ Purb❌ ندا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کمردرد ( داشتن ) I have a bad back

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

I do my utmost to produce clean copy, but occasionally a mistake slips in تمام تلاشمُ می کنم که یه کپی تمیز دربیارم، اما گاها یه اشتباه هم توش درمیاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

The building was given a clean bill of health by the surveyor نقشه بردار در گزارش ش اعلام کرد که ساختمون در شرایط خوبیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

The freshly cleaned windows sparkled پنجره های به تازگی تمیز شده می درخشیدند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

✔️ ( کالا یا فراورده ی تازه را برای فروش ) عرضه کردن، مطرح کردن ✔️آوردن ( برای اولین بار ) ✔️[بعبارتی میشه هم اینطور معنی کرد] مرسوم شدن/کردن، باب ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

⁦Verb ✔️ ⁩ ( محکم ) مالیدن - سابیدن - تمیز کردن I scrubbed the floor to get it clean Noun ✔️ شستشو جسمی سخت ( همراه با سایش ) Bearing pads' scrub

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

incentive: مشوق یا انگیزه ای از بیرون آدم motivation: عامل انگیزش یا تشویق که از درون آدمه 💠 Trump’s hubris has brought about the downfall of his f ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

The hotel was spotlessly ( = extremely ) clean

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

✔️شدیدا مورد پرسش قرار دادن، استنطاق کردن Senators grill Biden nominee as proxy for wider Iran - deal debate The Washington Post@

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

✅ ( شهر و غیره را از مردم یا قشون خالی کردن ) تخلیه کردن یا شدن . E. g General says troops evacuated at right moment before Iran attack Business - I ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( انسان یا حیوان یا گیاه یا هرچیز ) عجیب و غریب ( crop circle= )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( انسان یا حیوان یا گیاه یا هرچیز ) عجیب و غریب ( corn circle= )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

The frescoes have survived remarkably well

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زره، ( مجازا ) لباس ضد گلوله He only survived the attack because he was wearing body armour

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 ) Her 5 - year - old son miraculously survived the crash 2 ) A young boy miraculously survived a 25 000 - volt electric shock

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رونق داشتن Companies need to keep to deadlines if they are to survive and thrive

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Seedlings survive better in stony soil

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

⁦✔️⁩لاس زدن، عشقبازی کردن It was clear that Anna had no worries about her husband's attempts to flirt

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

He scored a memorable free - kick goal to seal the win

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برد/پیروزی بحق It was a very well deserved win for the team Oxford Dictionary@

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

✔️ ( مسابقه و غیره ) به آسانی بردن Woods romped to a 12 - shot win in the Open

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

✔️به ثبت رساندن، نایل شدن، کسب کردن Torino notched up a 2–1 win at Lazio

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

⁦✔️⁩مهیج، میخکوب کننده، دهن باز نگه دار ( از فرط هیجان و سرعت ) Liverpool gained a thrilling 5–4 win over Glenavon

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Consecutive wins= E. g. We've had three successive wins in the National League

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بردهای پی درپی/متوالی/پشت سرهم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاملا آماده ( تیم ورزشی ) The team are in hot form with nine straight wins ( = nine wins, one after another, without any losses )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیروزی/برد های پی درپی 1 ) The team are in hot form with nine straight wins ( = nine wins, one after another, without any losses ) 2 ) The Red Sox o ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیروزی/برد خارج از خانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

. E. g to win gold/​silver/​bronze in the Olympics

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

⁦✔️⁩جلب کردن، بدست آوردن He succeeded in winning their confidence موفق شد اعتماد اونا رو جلب کنه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

The far right party failed to win a single seat Oxford Dictionary@

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

. E. g The movie was an instant success and went on to win five Academy Awards

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

[VERB] ✔️ با خبر کردن - خبردادن - آگاهاندن - اطلاع دادن The actress is tipped to win an Oscar for her performance ✔️ انعام دادن What shall I say? Te ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

If someone wins 3 games in a row then they get a bonus point اگر. . . یک امتیاز جایزه می گیره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جزو ۱۰ مورد/مقاله/ورزشکار/تیم و غیره برتر قرار گرفتن . E. g When I made the top 10, I really didn't expect to win

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بزور، با فاصله نزدیک 1 ) He narrowly won the first race 2 ) He narrowly survived several assassination attempts 3 ) Few buildings survived the war in ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

✅تابحال He has yet to win a major tournament 🟢🟢🟢 ✅در عین حال ✅با این وجود ✅با این حال . e. g Simple answer ⭐yet⭐ spontaneous and equipped wit ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

✔️ ( در انتخابات ) پیروزی بزرگ، بردن با اکثریت زیاد The party won by a landslide

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

The French team won hands down

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تصویب کردن . E. g Several governments have adopted tough new anti - terrorist legislation in the wake of the attacks چندین دولت به دنبال حملات تروریس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

. E. g go on/​be on safari

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

. E. g go on/​be on a pilgrimage

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

. E. g go ​hitchhiking

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ ) برنامه سفر ( شامل ملاقات ها، ساعت سفر، محل های مورد نظر برای بازدید، شیوه حمل و نقل و . . . ) 🗣️ آی تیٖ نِرِ ریٖ Synonym itinerary 🔄 ( journ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

E. g. rent a moped

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Continued fighting makes travel in the area dangerous Oxford Dictionary@

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

علائم هشداردهنده ( مثلث خطر و غیره ) که زمان وقوع حادثه/اتفاق واسه آگاه سازی سایر راکبان وسایل نقلیه استفاده میشه . E. g I always pack a travel alarm