پیشنهادهای Farhood (٧,٧٥٣)
cross گذشتن، عبور کردن A doubtful look crossed his face نگاهی شبهه ناک از چهره اش گذشت ( تو صورتش اومد و رفت )
I think it's time to take a fresh look at our sales techniques فکر کنم وقتش شده نگاه جدیدی به تکنیکهای فروش مان بندازیم ( تجدید نظری درشون داشته باشی ...
I got a black look from Amy امی با خشم/عصبانیت بهم نگاه کرد
expression حالت، حالت چهره He didn't like the look in her eyes از حالت چشماش ( چهره اش ) خوشش نیومد
expression حالت، حالت چهره He didn't like the look in her eyes از حالت چشماش ( چهره اش ) خوشش نیومد
نگاه مستقیم ( بدون واسطه/توسط خود شخص یا . . . انجام پذیرفته ) E. g. The jury is expected to get a first - hand look at the murder scene today از هی ...
warrant ایجاب کردن، مجاز شناختن، طلبیدن She decided the property warranted a second look به این تصمیم رسید که اون صفت خاص نگاه دومی را میطلبه ( ایج ...
warrant ایجاب کردن، مجاز شناختن، طلبیدن She decided the property warranted a second look به این تصمیم رسید که اون ویژگی نگاه دومی را میطلبه ( ایجاب ...
روش ( طرز ) انتقادی
It looks to me as though we may be in for another cliff - hanger به نظرم میرسه که انگار با موقعیت هیجان انگیز ( شوکه کننده ) دیگری مواجه خواهیم شد [ ...
procession ( در مراسم رسمی و تشییع جنازه و غیره ) گام برداری، حرکت ( با گام های شمرده . . . در دیدار با مقامات عالیرتبه کشوری دیگر ) ، مراسم تقدیم ...
( ornament ( ornaments زیورآلات، تزئینات، زرق و برق گول زننده، شیء زینتی ( پوشیدنی، دکور و. . . )
آدم کله خراب، قاطی
frost
respectfully yours
concubine
be about to در آستانه/شرف اقدام به کاری I was just about to come looking for you همین الان داشتم راه می افتادم بیام که بگردم دنبالت
seeds
seasoning
casserole A casserole ( French: diminutive of casse, from Proven�al cassa 'pan'[1] ) is a variety of a large, deep pan or bowl, typically with a glas ...
زوال ذهنی
cognitive decline
این سبزی بیشتر شبیه جعفری و گشنیزه تا کلم و کلم برگ و کلم پیچ!!
Extra virgin olive oil is the highest grade of virgin oil derived by cold mechanical extraction without use of solvents or refining methods. It conta ...
cognitive شناختی ذهنی cognitive function عملکرد شناختی
cognitive شناختی ذهنی cognitive performance عملکرد ذهنی
break the bank informal to cost too much, or spend too much money: There are insurance policies available that will not break the bank. There are ...
break new ground to do or discover something new: E. g. The marketing campaign on social networking sites is breaking new ground Cambridge dictiona ...
Break ground ( بنای جدید و غیره ) پی کنی کردن، ساخت ساختمان یا تاسیسات جدیدی را شروع کردن، اولین کلنگ حفاری/ساخت و ساز را زدن E. g. break ground ...
Break ground ساخت ساختمان یا تاسیسات جدیدی را شروع کردن - اولین کلنگ حفاری/ساخت و ساز کار یا پروژه ای را زدن - ( بنای جدید و غیره ) پی کنی کردن ...
break even یر به یر شدن، نه سود کردن نه زیان دادن ( امور مالی و کسب و کار ) to have no profit or loss at the end of a business activity because you ...
set out شروع بکار کردن We set out at the break of day اوایل روز شروع بکار کردیم
set out شروع بکار کردن We set out at the break of day اوایل روز شروع بکار کردیم
spring break
heat wave
sweep بسرعت پخش شدن بین، ( در سرتاسر منطقه ای یا کشوری ) با سرعت گسترش پیدا کردن People wept when the news broke that the plant was closing for goo ...
sweep بسرعت پخش شدن بین، ( در سرتاسر منطقه ای یا کشوری ) با سرعت گسترش پیدا کردن People wept when the news broke that the plant was closing for goo ...
your ( or his ) excellency
complete break E. g. When a relationship ends, it's often best to make a clean/complete break
plead لابه کردن، خواهش کردن، التماس کردن
plead لابه کردن، خواهش کردن، التماس کردن
plead لابه کردن، خواهش کردن، التماس کردن
determination
perspiration عرق During the break between games, she had a drink of water and wiped the perspiration off her face and arms with a towel طی زمان استرا ...
1 ) : complete separation from something When he left home, he made a clean break with the past 2 ) : to end a relationship quickly If you don't want ...
interrupt قطع کردن اندیشه یا رشته افکار
expense
They broke with convention by giving up their jobs and becoming self - sufficient اونا با کنار کشیدن از کارشون و خودکفا شدن، توافقنامه ( قرارداد ) رو ...
They connived to break the school rules at every opportunity اونا نقض مقررات مدرسه رو، هر سری ( هر باری که اتفاق می افتاد ) نادیده می انگاشتن ( با اغ ...
Perilously