پیشنهادهای Farhood (٧,٧٥٣)
raspberry
He pulled off his sweater او ژاکت ش از تنش درآورد I quickly pulled off my clothes سریع لباسام کندم
( پایین ) کشیدن/آوردن Lie on your back, clasp your knees and pull them down towards your chest به پشت دراز بکش، زانوهات بغل کن و بیار به سمت ( تا روی ...
✔️ ترک کردن - خارج شدن - رها کردن ناگهانی 1 ) She pulled out the drawer خانمه/دختره ( کشوی ) دراور رو بیرون کشید An agreement on returning to the 2 ...
gig
bring on بوجود آوردن I figured I didn’t have any reason to feel stressed, anxious, or overwhelmed—and if I did, well, I guess I brought it on myself
Juggle
فرهنگ خرحمالی
بعنوان مدال افتخار
پاسخ به لب داشتن
wear به لب داشتن ( پاسخ و. . . ) Wear one's response پاسخ به لب داشتن
denounce
✔️برنامه ی موسیقی ( به ویژه موسیقی جاز و راک ) ✔️کنسرت زنده 1 ) The gig was pulled at the last moment اون کنسرت لحظه آخر کنسل شد 2 ) The Rolling S ...
trick حقه، حقه زدن He's pulling some sort of trick on you داره فریب ت میده، اون داره حقه روت سوار میکنه
tour سفر ( شغلی، هنری و غیره ) They pulled in huge crowds on their latest tour اون تو سفر اخیرش حمایت گروه های گنده ای رو بدست آورد
move along پیش بردن، به سمت جلو بردن، به جلو حرکت دادن ( جابجا کردن ) to use oars to move a boat along استفاده از پارو برای پیش بردن یک قایق
She has pulled her Achilles tendon تاندون آشیل ش صدمه دیده ( دچار کشیدگی شده/پاره شده )
ورزش کردن He pulled a hamstring in training تاندون زانوی اون تو تمرینات ورزشی ( ورزش و نرمش ) دچار کشیدگی شد ( صدمه دید )
hamstring
1 ) to be likely to receive something Rachel was reported to be in line for the job of team manager. be first/second/next in line: He is next in lin ...
E. g. And whenever I would get anxious about not having enough going on, afraid that other adults might call me lazy و هر وقت ناراحت میشم از اینکه وق ...
✔️به باد دادن، از دست دادن I became an expert at the art of 💥giving my time away💥 من تخصص خاصی دارم ( خبره شدم ) تو وقت حروم کردن ( از دست دادن زما ...
پر بودن وقت، سر فرد شلوغ بودن ( مشغولیت/کار داشتن ) I always had to be booked and busy من همیشه سرم شلوغ بوده ( رو دستم کار ریخته بوده )
obsessed with
Obsessed with
تا مادامی که. . . ، تا وقتی که. . . E. g. For as long as I can remember تا اونجا ( زمانی ) که من یادم میاد
فرار کردن، در رفتن John pulled himself free and ran off جان خودش ( از تله/بند ) آزاد کرد و در رفت
( یک ) گاز گرفتن The dog snapped at her and she quickly pulled back her hand سگه یه گاز ازش گرفت ولی دختره سریع دستشو عقب کشید
خود/چیزی را کنار کشیدن، خود/چیزی را به کناری کشیدن ( حرکت دادن بدن/شی ) He tried to kiss her but she pulled away اون پسر سعی داشت ببوستش اما اون دخ ...
Ponies were used to pull the coal trucks قبلاً یابوها واگن های روباز زغال سنگ رو جابجا میکردن
Ponies were used to pull the coal trucks قبلاً یابوها واگن های روباز زغال سنگ رو جابجا میکردن
pony یابو Ponies were used to pull the coal trucks قبلاً یابوها واگن های روباز زغال سنگ رو جابجا میکردن
The horses pulling the wagon stopped suddenly اسبهایی که بارکش ( ارابه ) رو میکشیدن ناگهان متوقف شدن
In this area oxen are used to pull carts تو این منطقه ارابه ها رو به گاوها می بندن
( آفتاب ) تیز، درخشان The sun was too bright so I pulled the blinds down آفتاب خیلی تیز بود پس پرده کرکره رو پایین کشیدم
blinds پرده، پرده کرکره The sun was too bright so I pulled the blinds down آفتاب خیلی تیز بود پس پرده کرکره رو پایین کشیدم
spot دیدن کسی پس از جستجو، کشف کردن، ( کسی را پس از جستجو ) دیدن، شناختن She was spotted in the water and pulled to safety اونو تو آب دیدن و بیرون ...
measly
mangy
pomade
runt
پاهای آب رفته، پاهای کوتاه
به چه منظور؟ واسه چی؟
revulsion
revulsion
alleyway
cunning
cruelty
cruelty
prowl در جستجوی طعمه گشتن، در جستجوی طعمه پرسه زدن E. g. The world she lives in is a jungle, where people prowl like wild animals دنیایی که اون توش ...