پیشنهادهای Farhood (٧,٧٥٣)
credit نسبت دادن ( چیزی به چیزی/کسی ) ، ( غیرمالی ) به حساب کسی گذاشتن e. g. he has been credited with many inventions اختراعات زیادی را به او نسبت ...
court در جستجوی چیزی بودن، دنبال چیزی رفتن، خواستار بودن e. g. he has been courting success for a long time او مدت ها در جستجوی موفقیت بوده است.
blab راز گشایی کردن فاش و ابراز کردن آشکارا ابراز کردن e. g. he has been blabbing to the press در روزنامه ها راز گشایی کرده است.
liquor ( عامیانه - معمولا با: up ) مشروب خوردن یا خوراندن، لیکور نوشیدن، مست کردن e. g. he had been pretty liquored up by his friends دوستانش مشر ...
requisition درخواست ( رسمی ) استرداد مجرمین ( از کشوری به کشور دیگر ) e. g. he had been arrested in france on the requisition of the italian governm ...
prearrange از پیش ترتیب ( کارها، امور ) داده شدن e. g. everything has been prearranged ترتیب همه چیز از پیش داده شده است.
brew ۱ ) دم کردن ( غذا و . . . ) ۲ ) توطئه کردن، شیطنت کردن، نقشه ( موذی گری ) کشیدن e. g. akbar has been brewing nothing but mischief اکبر نقشه ای ...
brew ۱ ) دم کردن ( غذا و . . . ) ۲ ) توطئه کردن، شیطنت کردن، نقشه ( موذی گری ) کشیدن e. g. akbar has been brewing nothing but mischief اکبر نقشه ای ...
alibi بهانه عذر بهانه اوردن ارائه ی گواهان و اسناد توسط متهم برای اثبات عدم حضور در محل جرم، اثبات غیبت هنگام وقوع جرم what's your alibi for being a ...
dredge ( در ته آب ) دنبال چیزی گشتن، ( در اعماق آب ) صید کردن، لایروبی کردن e. g. the harbor still is being dredged for iron scraps and sunken bo ...
crunch صدای خش خش e. g. the crinkle of paper being crunched صدای خش خش کاغذی که دارد مچاله می شود
crinkle مچاله شدن e. g. the crinkle of paper being crunched صدای خش خش کاغذی که دارد مچاله می شود
phase in عرضه کردن e. g. new - model autos are now being phased in اتومبیل های مدل جدید را دارند به تدریج عرضه می کنند.
ereleas پخش کتاب و فیلم، پخش کردن کتاب و فیلم، درآوردن کتاب و فیلم، عرضه کردن کتاب و فیلم، عرضه فیلم e. g. his latest release is being shown in m ...
molest ازار رساندن، اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن، پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن، ( با ...
molest ازار رساندن، اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن، پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن، ( با ...
Idiom maneuver ( one ) into ( doing something ) To cause, compel, or convince one to do something through subtle, duplicitous, or fraudulent manipul ...
baby با کسی مثل کودک رفتار کردن، تر و خشک کردن، توجه کردن e. g. he is used to being babied by his wife عادت کرده است که زنش او را تر و خشک کند.
baby با کسی مثل کودک رفتار کردن، تر و خشک کردن، توجه کردن e. g. he is used to being babied by his wife عادت کرده است که زنش او را تر و خشک کند.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
batter کوباندن، ( مکرر ) ضربه زدن، پیاپی زدن، خراب کردن، داغان کردن e. g. the ship was being battered by the waves کشتی داشت زیر کوبش های امواج م ...
batter کوباندن، ( مکرر ) ضربه زدن، پیاپی زدن، خراب کردن، داغان کردن e. g. the ship was being battered by the waves کشتی داشت زیر کوبش های امواج م ...
enact ( در نمایش و غیره ) بازی کردن، ایفا کردن، ( مجازی - نقش یا صحنه ) اجرا کردن e. g. the scene now being enacted in the courtroom صحنه ای که اک ...
odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...
odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...
odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...
ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی
ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی
ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی
dicker بده و بستان ( سیاسی و اداری و غیره ) ، زد و بند e. g. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament بده و بستان هایی که در ...
dicker بده و بستان ( سیاسی و اداری و غیره ) ، زد و بند e. g. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament بده و بستان هایی که در ...
deafen کر شدن، کر کردن، ( مجازی - از شدت صدا ) گوش کسی را کر کردن e. g. we are being deafened by the neighbor's radio رادیوی همسایه گوش ما را کر می ...
deafen کر شدن، کر کردن، ( مجازی - از شدت صدا ) گوش کسی را کر کردن e. g. we are being deafened by the neighbor's radio رادیوی همسایه گوش ما را کر می ...
deny راه ندادن، اجازه ( ی بکار بردن یا ورود و غیره ) ندادن، ندادن e. g. they are being denied the opportunity to grow as normal children به آنها ا ...
sling up بالا کشیدن e. g. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.
بالا کشیدن e. g. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.
bandy about دهان به دهان شدن رد و بدل شدن e. g. the reports being bandied about are completely false گزارش هایی که دهان به دهان می گردد کاملا دروغ اس ...
bandy about دهان به دهان شدن رد و بدل شدن e. g. the reports being bandied about are completely false گزارش هایی که دهان به دهان می گردد کاملا دروغ اس ...
دهان به دهان شدن رد و بدل گشتن
elevate بالا بردن e. g. the gas, being lighter than air, elevates the balloon گاز چون از هوا سبک تر است بالون را بالا می برد.
use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.
use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.
use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.
محاکمه کردن، مورد دادرسی قرار دادن e. g. he is being tried for murder دارند او را به اتهام قتل محاکمه می کنند.
bum e. g. bum leg پای شل
bum