تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ring چرخیدن، چرخ زدن ( دور ) dogs were ringing the herd سگ ها دور گله چرخ می زدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ring چرخیدن، چرخ زدن ( دور ) dogs were ringing the herd سگ ها دور گله چرخ می زدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

shuttle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

weave از لابلای جمعیت ( یا ترافیک و غیره ) عبور کردن

پیشنهاد
١

weave از لابلای جمعیت ( یا ترافیک و غیره ) عبور کردن

پیشنهاد
١

squelch صدای چلپ چلوپ ( مثلا صدای گام برداشتن در گل و لای )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

be bombed out 1 ) phrasal verb: if you are bombed out, your home is destroyed by bombs be bombed out ( of something ) a programme of house - buildin ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

just as درست همچون e. g. Some memory, to be able to erase; Just as some people, to be able to replace. بعضی خاطره ها، قابل پاک شدنن; درست مثل بعضی آ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

just as e. g. just as you say ( exactly what you say )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

just as

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نظر گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

an agreed minimum amount than an person can expect to receive

پیشنهاد
١

picklock

پیشنهاد
١

soup ماده منفجره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آمریکا عامیانه: گاو صندوق بزرگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

vault

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مترادف ۱ ) furnish ۲ ) provide فراهم کردن جور کردن ( دست و پا کردن چیزی ) . I can tell you how to raise the money بهت میگم اون پول چطور جور کنی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تمجید کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

swineflesh

پیشنهاد
١

speculate

پیشنهاد
١

evacuate ۱ ) ( محتویات چیزی را خالی کردن به ویژه بیرون کشیدن هوای چیزی ) تهی کردن ۲ ) تخلیه مکانی به خاطر بودن خطری نزدیک آن ۳ ) خلا ایجاد کردن، تهی ...

پیشنهاد
١

evacuate ۱ ) ( محتویات چیزی را خالی کردن به ویژه بیرون کشیدن هوای چیزی ) تهی کردن ۲ ) تخلیه مکانی به خاطر بودن خطری نزدیک آن ۳ ) خلا ایجاد کردن، تهی ...

پیشنهاد
٢

evacuate ۱ ) ( محتویات چیزی را خالی کردن به ویژه بیرون کشیدن هوای چیزی ) تهی کردن ۲ ) تخلیه مکانی به خاطر بودن خطری نزدیک آن ۳ ) خلا ایجاد کردن، تهی ...

پیشنهاد
٢

flutter butterflies were fluttering over the flowers پروانه ها برفراز گل ها این سو و آن سو می رفتند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

flit ( به آسانی و سرعت ) پرواز کردن، بال زدن مثلا پروانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

flit ( به آسانی و سرعت ) پرواز کردن، بال زدن مثلا پروانه

پیشنهاد
١

flirt اینسو و انسو جهیدن butterflies were flirting among the flowers پروانه ها در میان گل ها به این سو و آن سو می رفتند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

rage buildings were still tottering and flames raging ساختمان ها هنوز متزلزل بودند و شعله ها سر به فلک می کشید.

پیشنهاد
٢

rage buildings were still tottering and flames raging ساختمان ها هنوز متزلزل بودند و شعله ها سر به فلک می کشید.

پیشنهاد
٢

rage buildings were still tottering and flames raging ساختمان ها هنوز متزلزل بودند و شعله ها سر به فلک می کشید.

پیشنهاد
١

totter متزلزل بودن در شرف افتادن بودن تلوتلوخوردن

پیشنهاد
١

haphazardly بصورت تصادفی بدون نظم وترتیب e. g. books were piled on shelves haphazardly کتاب ها را بدون نظم و ترتیب روی میز انباشته کرده بودند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

phrasal verb to rest or cause to rest on the surface of a fluid or in a fluid or space without sinking; be buoyant or cause to exhibit buoyancy Coll ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

blacksmith

پیشنهاد
١

( worm ( verb

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

twitter ( پرنده ی کوچک ) جیک جیک کردن

پیشنهاد
٢

hawk ( مانند عقاب یا شاهین ) شیرجه رفتن و حمله کردن

پیشنهاد
١

scavenge زباله/آشغال گردی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( amunition ( ammunition ۱ ) مهمات ۲ ) ( مجازا ) آتو، گزک، بهانه ( حمله )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

( amunition ( ammunition ۱ ) مهمات ۲ ) ( مجازا ) آتو، گزک، بهانه ( حمله )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

present ۱ ) معرفی شدن ۲ ) معرفی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

( با by ) تحت تاثیر قرار گرفتن، مجذوب شدن all were smitten by her beauty همه تحت تاثیر زیبایی او قرار گرفتند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Adamant

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Sequel

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

رعب آفرین famine was the dreaded sequel of war قحطی پی آمد رعب آفرین جنگ بود. ترسناک - دلهره آور - بسیار بد ?Would you like to change the colour of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

pulse موج زدن جریان داشتن ( در جایی یا چیزی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

pulse موج زدن جریان داشتن ( در جایی یا چیزی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

peaceful

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش رفتن امور و کارها everything was coasting along smoothly until he started meddling همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه او شروع کرد به دخالت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

doyen