پیشنهاد
١

bum

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

bum ( آدم ) بی عار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

lack نداشتن، فاقد بودن 1 ) Your daily diet should not lack fruits and vegetables. رژیم غذایی روزانه شما نباید فاقد میوه و سبزیجات باشد 2 ) His probl ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

lack نداشتن، فاقد بودن 1 ) He lacks the energy to see the project through او انرژی لازم برای تا پایان پیش بردن آن پروژه را نداشت 2 ) Thousands of peo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) the holidays we spent together were true bliss تعطیلاتی را که با هم گذراندیم خوشی محض بود. 2 ) a state of total bliss ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) pure bliss شادکامی محض 2 ) she is drowning in bliss او غرق در شادکامی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) It was a scene of such domestic bliss این صحنه ای بود از یک سعادت خانوادگی 2 ) Joy and bliss can come from the little ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

blessing نعمت، برکت، موهبت، توفیق، رضایت e. g. being thankful for your blessings will increase your blessings شکر نعمت، نعمتت افزون کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

blessing نعمت، برکت e. g. being thankful for your blessings will increase your blessings شکر نعمت، نعمتت افزون کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

infamy رسوایی، ننگ، بی آبرویی e. g. being accused of murder added to his infamy اتهام به قتل او را رسواتر کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

wanderlust سفر دوستی، عشق به مسافرت e. g. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

pamper اقناع کردن e. g. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده است که سفر دوستی خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

territorial entity تمامیت ارضی e. g. in order to preserve chinese territorial entity به منظور حفظ تمامیت ارضی کشور چین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

territorial entity تمامیت ارضی e. g. in order to preserve chinese territorial entity به منظور حفظ تمامیت ارضی کشور چین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کندن و بیرون آوردن e. g. miners were hewing out the coal معدنچیان زغالسنگ را می کندند و بیرون می آوردند.

پیشنهاد
١

hew out کندن و بیرون آوردن e. g. miners were hewing out the coal معدنچیان زغالسنگ را می کندند و بیرون می آوردند.

پیشنهاد
٢

lump together

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

lump together دسته بندی کردن e. g. men were lumped together according to height مردان را برحسب قدشان دسته بندی می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

meager نزار meager were his look . . . ( شکسپیر ) قیافه اش نزار بود . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

put to death دستور کشتن دادن، اعدام کردن e. g. many were put to death through his orders عده ی بسیاری به دستور او اعدام شدند.

پیشنهاد
١

put to death دستور کشتن دادن، اعدام کردن e. g. many were put to death through his orders عده ی بسیاری به دستور او اعدام شدند.

پیشنهاد
٢

bill and coo بوسیدن و ( با مهربانی و ملایمت ) در آغوش گرفتن lovers were billing and cooing on the bench عشاق روی نیمکت مغازله می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

bill and coo بوسیدن و ( با مهربانی و ملایمت ) در آغوش گرفتن lovers were billing and cooing on the bench عشاق روی نیمکت مغازله می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Londoner e. g. londoners were herding on subway platforms لندنی ها گله وار روی سکوهای مترو جمع شده بودند.

پیشنهاد
٢

sport جست و خیز کردن e. g. lambs were sporting in the field بره ها در مزرعه جست و خیز می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( implement ( n عامل اجرا، مجری، ابزار e. g. judges were trying to be efficient implements of justice قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( implement ( n عامل اجرا، مجری، ابزار e. g. judges were trying to be efficient implements of justice قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

drive out بیرون کردن از مکانی رانده شدن jews were rabbled and driven out of town یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

drive out بیرون کردن از مکانی رانده شدن jews were rabbled and driven out of town یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

drive out بیرون کردن از مکانی رانده شدن jews were rabbled and driven out of town یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.

پیشنهاد
١

rabble مورد حمله اوباش قرار گرفتن e. g. jews were rabbled and driven out of town یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

scapegoat عامل، باعث و بانی e. g. jews were made a scapegoat for all of germany's misfortunes یهودیان را عامل همه ی بدبختی های آلمان شمردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

scapegoat عامل، باعث و بانی e. g. jews were made a scapegoat for all of germany's misfortunes یهودیان را عامل همه ی بدبختی های آلمان شمردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

hurtle پرتاب کردن، انداختن e. g. indians were hurtling stones from the hilltop سرخپوستان از بالای تپه سنگ پرتاب می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( herein ( here in در اینجا، در این باره e. g. herein were many roads cut across the forest در اینجا راه های زیادی وجود داشت که از وسط جنگل کشیده شده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

mellow ۱ ) رسیده شدن grapes were mellowing in the sun انگورها زیر آفتاب رسیده تر می شدند. ۲ ) پخته شدن، ۳ ) موقر شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

lick لیس زدن، زبانه کشیدن e. g. flames were licking the logs شعله های آتش بر هیزم ها زبانه می کشیدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

spark درخشیدن e. g. fireflies were sparking in the darkness حشرات شبتاب در تاریکی می درخشیدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

fireflies=

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

burst منفجر شدن، ترکیدن e. g. firecrackers were bursting all around us ترقه ها در اطرافمان می ترکیدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

burst ترکیدن، منفجر شدن e. g. firecrackers were bursting all around us ترقه ها در اطرافمان می ترکیدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

reap ( بریدن و ) درو کردن e. g. farmers were reaping wheat کشاورزان گندم درو می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

pitch انداختن farmers were pitching bundles of cotton into the wagon کشاورزان بسته های پنبه را به داخل واگن می انداختند.

پیشنهاد
١

lumber درخت بریدن و الوار کردن farmers were lumbering their woods and sending them to lumber yards کشاورزان درختان خود را برای الوار سازی می بریدند و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

high order explosion انفجار قوی یا شدید ( حد بالا )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

low order explosion انفجار ضعیف ( حد پایین )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

انجام رفت و آمد، رفت و آمدن کردن e. g. executives were ferried back and forth by air - plane رفت و آمد مدیران توسط هواپیما انجام می شد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

light فرود آمدن ducks were gabbling by the side of the pond مرغابی ها در کنار استخر قات قات می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

gabble ( مثل غاز ) قات قات کردن، غات غات کردن مثل غاز e. g. ducks were gabbling by the side of the pond مرغابی ها در کنار استخر قات قات می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

duck