پیشنهاد
١

molest ازار رساندن، اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن، پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن، ( با ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Idiom maneuver ( one ) into ( doing something ) To cause, compel, or convince one to do something through subtle, duplicitous, or fraudulent manipul ...

پیشنهاد
١

baby با کسی مثل کودک رفتار کردن، تر و خشک کردن، توجه کردن e. g. he is used to being babied by his wife عادت کرده است که زنش او را تر و خشک کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

baby با کسی مثل کودک رفتار کردن، تر و خشک کردن، توجه کردن e. g. he is used to being babied by his wife عادت کرده است که زنش او را تر و خشک کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

batter کوباندن، ( مکرر ) ضربه زدن، پیاپی زدن، خراب کردن، داغان کردن e. g. the ship was being battered by the waves کشتی داشت زیر کوبش های امواج م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

batter کوباندن، ( مکرر ) ضربه زدن، پیاپی زدن، خراب کردن، داغان کردن e. g. the ship was being battered by the waves کشتی داشت زیر کوبش های امواج م ...

پیشنهاد
١

enact ( در نمایش و غیره ) بازی کردن، ایفا کردن، ( مجازی - نقش یا صحنه ) اجرا کردن e. g. the scene now being enacted in the courtroom صحنه ای که اک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

dicker بده و بستان ( سیاسی و اداری و غیره ) ، زد و بند e. g. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament بده و بستان هایی که در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

dicker بده و بستان ( سیاسی و اداری و غیره ) ، زد و بند e. g. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament بده و بستان هایی که در ...

پیشنهاد
١

deafen کر شدن، کر کردن، ( مجازی - از شدت صدا ) گوش کسی را کر کردن e. g. we are being deafened by the neighbor's radio رادیوی همسایه گوش ما را کر می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

deafen کر شدن، کر کردن، ( مجازی - از شدت صدا ) گوش کسی را کر کردن e. g. we are being deafened by the neighbor's radio رادیوی همسایه گوش ما را کر می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

deny راه ندادن، اجازه ( ی بکار بردن یا ورود و غیره ) ندادن، ندادن e. g. they are being denied the opportunity to grow as normal children به آنها ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

sling up بالا کشیدن e. g. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بالا کشیدن e. g. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.

پیشنهاد
١

bandy about دهان به دهان شدن رد و بدل شدن e. g. the reports being bandied about are completely false گزارش هایی که دهان به دهان می گردد کاملا دروغ اس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

bandy about دهان به دهان شدن رد و بدل شدن e. g. the reports being bandied about are completely false گزارش هایی که دهان به دهان می گردد کاملا دروغ اس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دهان به دهان شدن رد و بدل گشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

elevate بالا بردن e. g. the gas, being lighter than air, elevates the balloon گاز چون از هوا سبک تر است بالون را بالا می برد.

پیشنهاد
١

use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.

پیشنهاد
٢

use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

محاکمه کردن، مورد دادرسی قرار دادن e. g. he is being tried for murder دارند او را به اتهام قتل محاکمه می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

bum e. g. bum leg پای شل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

bum

پیشنهاد
١

bum

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

bum ( آدم ) بی عار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

lack نداشتن، فاقد بودن 1 ) Your daily diet should not lack fruits and vegetables. رژیم غذایی روزانه شما نباید فاقد میوه و سبزیجات باشد 2 ) His probl ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

lack نداشتن، فاقد بودن 1 ) He lacks the energy to see the project through او انرژی لازم برای تا پایان پیش بردن آن پروژه را نداشت 2 ) Thousands of peo ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) the holidays we spent together were true bliss تعطیلاتی را که با هم گذراندیم خوشی محض بود. 2 ) a state of total bliss ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) pure bliss شادکامی محض 2 ) she is drowning in bliss او غرق در شادکامی است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) It was a scene of such domestic bliss این صحنه ای بود از یک سعادت خانوادگی 2 ) Joy and bliss can come from the little ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

blessing نعمت، برکت، موهبت، توفیق، رضایت e. g. being thankful for your blessings will increase your blessings شکر نعمت، نعمتت افزون کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

blessing نعمت، برکت e. g. being thankful for your blessings will increase your blessings شکر نعمت، نعمتت افزون کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

infamy رسوایی، ننگ، بی آبرویی e. g. being accused of murder added to his infamy اتهام به قتل او را رسواتر کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

wanderlust سفر دوستی، عشق به مسافرت e. g. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

pamper اقناع کردن e. g. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده است که سفر دوستی خو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

territorial entity تمامیت ارضی e. g. in order to preserve chinese territorial entity به منظور حفظ تمامیت ارضی کشور چین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

territorial entity تمامیت ارضی e. g. in order to preserve chinese territorial entity به منظور حفظ تمامیت ارضی کشور چین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کندن و بیرون آوردن e. g. miners were hewing out the coal معدنچیان زغالسنگ را می کندند و بیرون می آوردند.