پیشنهادهای مریم سالک زمانی (٥,٨٨٤)
دور از انظار قرار داشتن
اعتقاد راسخ داشتن
ریاضی ام خیلی خوب نیست
شدت لحن به خرج دادن ، سخن درشت گفتن
غزل آخر
عوض کردن، تاخت زدن
باطنا - در باطن
عصبانی بودن - کفری بودن - کسی اوقاتش تلخ بودن
با تمام قوا کار کردن
بلندپروازی بیش از حد - آرزوی بلندپروازانه
تو پر قو خوابیده بودن - در ناز و نعمت غوطه ور بودن
زبان یکدیگر را اصلا نفهمیدن
کیف عالم را کردن
کسی را حسابی زدن - کسی را کتک زدن
یکهو پیچیدن - یک دفعه چرخیدن
رنگ کسی پریدن - رنگ کسی مثل گچ دیوار شدن
سلامت کسی را به وی بازگرداندن
همه چیز
در معرضِ
از چیزی دور بودن - از چیزی فاصله داشتن
سر کسی نق زدن - به کسی سرکوفت دادن - به کسی گوشمالی حسابی دادن
مواخذه شدن
دل از کسی /چیزی کندن
به زبانی بسیار ساده
حرفش حرف است - قولش کاملا قابل اعتماد است
به محض دریافت فرمان
آن قدر خنده دار بودن که به وصف در نمی آید ، خیلی خنده دار بودن
چیزی ملکۀ ذهن ( کسی ) شدن، به چیزی احاطه داشتن، بر چیزی مسلط بودن
خشم کسی را برانگیختن - کسی را کفری کردن
( اقتصاد ) کار در حد قانون، آهسته کاری، کندکاری، رفع تکلیف
محشر به پا کردن - شق القمر کردن - شاخ غول را شکستن
[اطلاعات] از زیر زبان کسی بیرون کشیدن
بدتر بودن - به مراتب بدتر بودن
ارزشش را داشتن، به زحمتش ارزیدن
کسی که دلش می خواهد شاعر بشود
آدم درب و داغون - آدم خرد و خاکشیر
کلنجار رفتن با، درگیرشدن با، کشمکش کردن با، دست و پنجه نرم کردن با ( مسئله، مشکل و غیره )
مسائل را رفع و رجوع کردن
چیزی را چلاندن
شکلک درآوردن - دهن کجی کردن
( مجازی ) شکافی عمیق
هِن و هِن پیش رفتن
( به طعنه در محاوره ) تازه به دوران رسیده
ساعت شروع حمله
معاف از مالیات ارزش افزوده ( در مورد کالاها - خدمات )
پر از شور زندگی بودن
بده - بستان با یک دست دادن و با دست دیگر گرفتن - چیزی دادن و چیزی گرفتن: play a zero - sum game
میلیون ها - بی نهایت بار
پریدن و رفتن، برقی رفتن، مثل برق رفتن، با سرعت پیش رفتن
( محاوره ) : پرشور، پرتحرک، پر از حیات، پر از نیرو، باحال، سرحال