پیشنهادهای Raziyeh (٥٠)
یخ زدن ( از تعجب و شوکه ) He felt boxed in
حافظه نهادی
to keep written records of the finances of a business or other enterprise . Can you do my books for me? بایگانی کردن حساب های مالی شرکت یا سازمان
دلگرمی
Cambridge: the first sentence or paragraph of a news article that gives the main point or points of the story: The lede reads: “More than four out of ...
راستی آزمایی کردن. Helping us get this story right could provide an opportunity to do something about the situation
period. این کلمه به معنی نقطه سرخط هست. ولی وقتی آخر یک جمله گفته میشه به معنی ختم کلام هم میتونه باشه
not showing your hand. she didn't show her hand. She rejected.
ضدضربه
claim of value
دستور سکوت ( به انگلیسی: Gag order ) نوعی دستور حقوقی است که معمولاً از طریق دادگاه یا دولت ها اعلام می شود و از طریق آن، اطلاعات یا نظرات در مورد مو ...
پراکنده گویی.
فردی را سرجای خود نشاندن
rack up massive expenses هزینه های انبوه روی دست کسی یا جایی گذاشتن
بیش از نیاز،
یک اصطلاح قدیمی هست که به مرور زمان مفهومش عوض شد:به معنی به نفع کسی قدم برداشتن و متحد شدن. ضد حمله به خصوص در برابر انتقادات.
این منطقه در جنوب غربی بابل قرار داره و محله ای با حدود چهل هزار نفر جمعیته که جاده اصلی آمل بابل از این محله می گذره.
پرونده حقوقی افترا
لخت و پتی
تمدید قرارداد
watch sb from the wings When one actor is on stage, another may be able to watch him from the wings - the unseen space at the side of the stage. The ...
بی آبرو کردن بدون اینکه اثری از خود به جا بگذارد.
اقدام قانونی
خانه های دوبلکس
در جریان بودن
هرچند وقت
بایگانی
مقابله به مثل
پیگیر نسبت به چیزی
باعرضه
شخصی که اهل تلکه کردن و سرکیسه کردن دیگران است.
آتش خشم کسی را خاموش کردن.
گذشته ی کسی را شخم زدن
در نقش صفت : سرخوشانه، سرخوش .
صندلی های تک نفره که پشتی بلند و نشیمن کوتاهی دارند.
an article, a documentary, etc. that deliberately tries to make somebody/something look bad by presenting information about them that appears to be t ...
اطلاعات اضافه دادن بیش از اندازه اطلاعات دادن Definition ( expr. ) telling too much information Examples He was definitely giving too much away whe ...
In the final paragraph, he delivered his real counterpunch جواب دندان شکن، سیلی
متوجه، حواس جمع
a crackling fireplace شومینه ی جلزو ولز کنان.
نمایش بازی. فیلم بازی کردن ( = از سر دورویی حرف زدن )
سقوط: a trip from tip to downfall in less than a month. سقوط از عرش به فرش در کمتر از یک ماه
تاب آوردن the family had to stretch when its rent was raised from $86 to $92 a month
:Journalism a. Also called: catchline a short phrase or title used to indicate the story content of newspaper or magazine copy b. the line of type ca ...
to start to behave in a way that is not socially acceptable: This time, you've really crossed the line. فراتر از عرف رفتار کردن. پارا فراتر بردن.
مانور دادن بر سر موضوعی یا چیزی
نگاه جنسی به کسی داشتن.
پف زیر چشم
رشته مو
حساب کاربری صفحه ی شخصی ( پیج اینترنتی )