تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلگرمی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقدام قانونی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

a crackling fireplace شومینه ی جلزو ولز کنان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هرچند وقت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذشته ی کسی را شخم زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سقوط: a trip from tip to downfall in less than a month. سقوط از عرش به فرش در کمتر از یک ماه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مانور دادن بر سر موضوعی یا چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقابله به مثل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

an article, a documentary, etc. that deliberately tries to make somebody/something look bad by presenting information about them that appears to be t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستور سکوت ( به انگلیسی: Gag order ) نوعی دستور حقوقی است که معمولاً از طریق دادگاه یا دولت ها اعلام می شود و از طریق آن، اطلاعات یا نظرات در مورد مو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در جریان بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پف زیر چشم

پیشنهاد
٠

بی آبرو کردن بدون اینکه اثری از خود به جا بگذارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

watch sb from the wings When one actor is on stage, another may be able to watch him from the wings - the unseen space at the side of the stage. The ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

In the final paragraph, he delivered his real counterpunch جواب دندان شکن، سیلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متوجه، حواس جمع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Cambridge: the first sentence or paragraph of a news article that gives the main point or points of the story: The lede reads: “More than four out of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرونده حقوقی افترا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضدضربه

پیشنهاد
٠

not showing your hand. she didn't show her hand. She rejected.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

:Journalism a. Also called: catchline a short phrase or title used to indicate the story content of newspaper or magazine copy b. the line of type ca ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این منطقه در جنوب غربی بابل قرار داره و محله ای با حدود چهل هزار نفر جمعیته که جاده اصلی آمل بابل از این محله می گذره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک اصطلاح قدیمی هست که به مرور زمان مفهومش عوض شد:به معنی به نفع کسی قدم برداشتن و متحد شدن. ضد حمله به خصوص در برابر انتقادات.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رشته مو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to start to behave in a way that is not socially acceptable: This time, you've really crossed the line. فراتر از عرف رفتار کردن. پارا فراتر بردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نگاه جنسی به کسی داشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیش از نیاز،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باعرضه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اطلاعات اضافه دادن بیش از اندازه اطلاعات دادن Definition ( expr. ) telling too much information Examples He was definitely giving too much away whe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش خشم کسی را خاموش کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمدید قرارداد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

rack up massive expenses هزینه های انبوه روی دست کسی یا جایی گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاب آوردن the family had to stretch when its rent was raised from $86 to $92 a month

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لخت و پتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شخصی که اهل تلکه کردن و سرکیسه کردن دیگران است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمایش بازی. فیلم بازی کردن ( = از سر دورویی حرف زدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فردی را سرجای خود نشاندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیگیر نسبت به چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پراکنده گویی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صندلی های تک نفره که پشتی بلند و نشیمن کوتاهی دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خانه های دوبلکس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

claim of value

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راستی آزمایی کردن. Helping us get this story right could provide an opportunity to do something about the situation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to keep written records of the finances of a business or other enterprise . Can you do my books for me? بایگانی کردن حساب های مالی شرکت یا سازمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حافظه نهادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حساب کاربری صفحه ی شخصی ( پیج اینترنتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در نقش صفت : سرخوشانه، سرخوش .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

یخ زدن ( از تعجب و شوکه ) He felt boxed in

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

period. این کلمه به معنی نقطه سرخط هست. ولی وقتی آخر یک جمله گفته میشه به معنی ختم کلام هم میتونه باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بایگانی

١