تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مداراگر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جمع اضداد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتقاد راسخ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب لای چرخ کسی یا کاری گذاشتن سنگ سر راه کسی انداختن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شیرین عقل

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

جبهه داشتن در برابر چیزی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خسته کننده همیشگی حوصله سربر تکراری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور مادرزادی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قول و قرارها

پیشنهاد
١

چیزی که کاسه صبر فلانی را لبریز کرد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرده آخر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکی معنی هم به عنوان فعل دارد، که تصور می کنم به معنای "رفع و رجوع مسایل" باشد. He proved useful in doing a great deal of blocking and tackling on ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طعنه این که . . . طرفه این که . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پول به جیب زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایمردی و استقامت کردن در انجام کاری برغم مشکلات موجود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Longman: fill somebody ↔ in: to tell someone about recent events, especially because they have been away from a place fill somebody ↔ in on: I thi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الم شنگه راه انداختن قیل و قال راه انداختن جار و جنجال راه انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوه را بیشتر هم زدن و بوی گندش را درآوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست بالا را گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست بالا را گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Merriam Webster: to do, say, or understand ( something ) accurately or correctly. - Let me get this right: you want me to lend you $1, 000?! - W ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Cambridge: to buy or pay for something for another person: treat someone ( to something ) Put your money away - I'm going to treat you ( to this ) . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم پالکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گلایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

متحمل خسارت/ آسیب / ضرر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مفت خوری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نافرمان سرکش چموش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نقش ( در عبارت نقش داشتن در چیزی ) از دیکشنری لانگمن: have a/some/no etc bearing on something: to have an effect or influence on something, or not ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Cambridge Dictionary: used to describe a political system in which the government tries to control every part of people's lives, similar to that des ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی آلایش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پر زرق و برق پر آذین پر نقش و نگار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فعال کردن چیزی مثل: فعال کردن یک تفنگ ( یعنی ماشه را کشیدن ) یا فعال کردن یک مکانیزم قراردادی ( مثل مکانیزم ماشه که در برجام در نظر گرفته شده است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بذله گو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلک کار را کندن قال قضیه را کندن مرده را توی گور انداختن توضیح این که Band - Aid نام یک برند تجاری تولیدکننده چسب زخم و بانداژ است. این جمله می گوید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

یکی از معانی این فعل: آسمان و ریسمان به هم بافتن ( توصیف و تشریح یک وضعیت، با این هدف که تأثیر خاصی بر کسی بگذارند ) نمونه: Supporters attempted to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقام سرسپرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر پای کسی نشستن ( دشمن یا رقیب را با استدلال یا حیله و نیرنگ به عضویت دار و دسته یا حزب خود درآوردن ) جلب کردن کسی ( از نظر مرام و مسلک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Longman Dictionary: drive something home a ) to make sure that someone understands what you mean by saying it in an extremely direct and determined ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دور هم جمع کردن دور هم جمع شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنای صفتی: مرگ و زندگی معنای فعلی: ساختن یا نابود کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کار را تعطیل کردن و به استراحت پرداختن ( در واقع، یعنی کرکره را پایین کشیدن، اما در مجاز به معنای تعطیل کردن کار است ) استراحت کردن ( بعد از کار و ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراقانونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی وابسته بودن ( برای گرفتن کمک، مشورت، و . . . ) We look to you for support. They’re looking to the new manager to make the company profitable ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مورد اقبال عمومی قرار گرفتن Longman Dictionary: if a new idea or thing gains traction, it becomes accepted by or popular with more and more people T ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه یافتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسلام گرا اسلامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک idiom است به معنای "تصمیم درستی گرفتن" با ارزیابی صحیح یک موقعیت ( To correctly assess a situation and thus make a decision that results in a favo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وسیله ای که از آن زیاد استفاده شده است و دیگر نو نیست زیاد استفاده شده کاملاً استفاده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دولت در سایه

١