پیشنهادهای karim hosseni (١,١٧١)
سلیم انسانیت: نیکو کاری، نیکو گری، فرا نیکو کاری.
سلیم حالت: دگرگونی
سلیم رام: سازگار شده، فرمانبردار شده، سرسپرده.
سلیم محور: میله ی گردان یا میله ای که دور خود می چرخد نه میله گردان، چون میله گردان یعنی میله ای که به دور چیزی می چرخانند.
سلیم تعریف: باز گویی
سلیم مصنوعات: ساخته شده ها
سلیم فنونک واژه ای اربی و جمع فن که در فارسی با روش های ویژه برابری دارد.
سلیم موجود: یافت شده، هستش
سلیم اثر: نوشتار
سلیم امانت داری: درست نگهداری
سلیم امانت دار: درست نگهدار
سلیم ترکیبات: آمیخته ها، پیوسته ها، ساختارها
سلیم مستقیمن: که معمولن مستقیماً می نویسند یعنی بدون میانجی، بدون نیاز نه بی نیاز، بدون نیاز از کسی.
سلیم نتیجه: برداشت
سلیم ثابت: نشان داده شده
سلیم اثبات: نیک شناختن
سلیم تعلق: دارندگی
سلیم تشریح: موشکافی
انتساب: واژه ای اربی و در فارسی با گفته شدن، گفته شده برابری دارد.
سلیم جسم: بدن، بدنه مانند بدنه های ناشناخته آسمانی، تن هر چیز مانند تن آدمی.
سلیم تناسبات: سازگاری ها، هماهنگی ها
سلیم خبرکش: گزارش بر
سلیم نظر: اندیشه، اندیشیدن، دید، دیدگاه، به چشم آمدن.
سلیم هویت: شناسه وجودی
سلیم رساله: نامک، نوشتارک، نوشتارهای کوچک البته در برابر نوشتار � کتاب�.
سلیم رسالات: نوشتارهای کوچک، نسخه های کوچک
سلیم تاریخ:* پیشینه نگار، مانند تاریخ ایران از عصر هخامشیان تا سقوط سلسله پهلوی یعنی پیشینه نگار ایران از زمان هخامنشیان تا سرنگونی خاندان پهلوی که ا ...
سلیم فلسفه: واژه ای با ریشه یونانی ست که در فارسی با دانش خر دگرایی ( جدا از دانش تجربی ) برابری دارد.
سلیم مدت: بخشی از زمان ( چه بلند و طولانی باشد چه کوتاه ) ، زمان هایی.
سلیم مدت: بخشی از زمان ( چه طولانی و بلند باشد چه کوتاه ) .
سلیم تصویر: دور نما، نما، نمایه
سلیم تصویر: دور نما، نما
سلیم اصلاحات:واژه ای اربی ست که با دو باره سازی، دو باره نویسی و ساختارها برابری دارد.
سلیم ارتباطات: همرسانی ها، هم رسانی ها
سلیم تقابل: روبرویی، روبرو شدن با همدیگر.
سلیم شخصیتی: درونی
سلیم نظام فکری: سامانه اندیشیدن، سامانه اندیشه ای
سلیم ادعا: خاسته ای که راست و دروغش روشن نشده باشد.
سلیم مدرک: نوشته و دریافته ای.
سلیم استاد: برابر با پیر در عرفان ست.
سلیم مرتبط: پیوست
سلیم اواخر: واپسین سال ها مانند اواخر حکومت شاه یعنی واپسین سال های پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی.
سلیم مشخص: روشن
سلیم حماسی: رزمی
سلیم مشخص: نشان دار
سلیم عنوان: * در نوشتارها و نسخه ها یعنی سرآغاز، سر برگ. * نشان یابی، مانند اینکه بگوییم مهرداد را با عنوان کار بلد می شناسند یعنی مهرداد را با نشان ...
سلیم جامعه: پیوستگی چند انجمن و گروه در یک زیستگاه.
سلیم منتشر: پخش و پراکنده سازی.
سلیم خطرات: آسیب رسان ها
سلیم محدود: کم، کاهش